نت‌هانتر
نت‌هانتر
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

شش ماه غیبت: سربازی، کرونا، بیتکوین و...

خیلی خوب. بعد از شیش ماه که سرم شلوغ بود، یه وقت آزاد درست و حسابی گیر آوردم و گفتم یه چیزی بنویسم و یکم از وقتتون رو به برای خوندنش به بطالت بکشم D:

با خودم فکر میکردم که چی بنویسم، دیدم شاید بد نباشه خلاصه‌ای از چیزایی که تو همین شیش ماه  بهم گذشت رو بگم.

سه/چهار ماه از این مدت رو برای خودِ خدمت و کارای قبلش و اینجور مسخره بازی‌ها بذارید کنار. دور و بر یک ماه و خرده‌ایش هم داشتم دوره‌های آموزشی میدیدم.  یک ماه و خرده‌ای هم داشتم زور میزدم که ظاهر و باطن سایت رو، و در کل هر جایی که یه آدم ممکنه ببینه رو به رنگ‌های تیره تبدیل کنم که الآن یه بخشیش رو شما دارید میبینید و خودم دارم الآن تو اون یکی بخشش این چیزا رو تایپ میکنم. الآن هم میتونین نتیجه رو از تو گیت‌هاب دانلود کنین. حقیقتاً سر در آوردن و دستکاری کدی که یه نفر دیگه نوشته، یکی از عذاب‌هاییه که نصیب گرگ بیابون نباید بشه، بخصوص اگه تو اون زبان هم تخصص نداشته باشی و کد هم کامنت درست حسابی نداشته باشه. به قول آقای همساده تو کلاه قرمزی: آقو لِه‌لِه شدم :) :) :)  . تقریباً با مهندسی معکوس فهمیدم چی به چیه و کدوم بخش کد رو باید چیکار کنم. هی یه چیز رو تغییر میدادم، میدیدم نتیجه چطور میشه، بعدش به نسبت اون نتیجه، یه برداشتی از کد میکردم. مسخره بازی بود برای خودش :}

دیگه عرضم به خدمتتون از سربازی بگم. بله، بلاخره این شتر هم دم در خونه‌ی ما که چه عرض کنم، نشت روم و من الآن سربازم. اینکه آموزشی چطور بود و کجا بودم و الآن کجام و چیکار میکنم، گفتن همه‌شون بمونه شاید بعد از اتمام سربازی. عین این سیاستمدارا که بعد از دوران کاریشون کتاب میدن بیرون :ⅾ  . ولی در حال حاضر، حتی نمیخوام به احتمال این فکر کنم که بخوان بالادستی‌ها یا بخش امنیت و اطلاعات پادگان و از اینجور چیزا بیان و بهم سر این چیزای الکی گیر بدن که چرا فلان چیز رو گفتی و از اینجور حرف‌ها. فقط در همین حد میگم که: یه جایی افتادم که تو مرخصی‌هاش، اگه فرصت کنم، میتونم هر از گاهی در خدمت شما باشم. تو محل خدمت هم لااقل در حد تایپ کردن با سیستم سر و کار دارم و همینش هم باز برام جای شکر داره که تایپ یادم نمیره. یه بار بعد از دور و بر یک ماه که دست به کیبورد شدم، تا چند دقیقه کیبورد برام گُنگ بود و یکم طول کشید تا رو روال بیفتم. در ضمن، با محاسبات من، اگه مشکلی پیش نیاد، احتمالاً اوایل زمستون سال ۱۴۰۱ این شتره از روم پا میشه :)

میریم سراغ یه چیز دیگه. بلاخره کرونا گرفتم. بعد از این همه مدت قسر در رفتن از دست کرونا، بلاخره تو محل خدمت اومد سراغمون و چند نفری رو مبتلا کرد و به همون سرعتی که اومده بود هم رفت. ولی ما چند نفر رو برای روزهای متمادی انداخت گوشه‌ی اتاق‌های قرنطینه تو خونه‌هامون. الآن که دارم اینو مینویسم، اواخر قرنطینمه و دیگه کم‌کم باید دوباره برم خدمت. ولی همین چند وقت، یه فرصت خوب شد برای انجام بعضی کارها. یکیش هم نوشتن همین مطلبه. دیگه عرضم به خدمتتون، یه کتاب صوتی نصفه‌کاره رو تموم کردم و دوتا دوره‌ی آموزشی نصفه مربوط به رمز‌ارز و لینوکس رو تموم کردم. چندتا فیلم و انیمه و کارتون دیدم و کلی هم تو اینستا گشتم. ولی این مورد آخر واقعاً خودمو از خودم ناامید کرد :| تو عمرم سابقه نداشت اینقدر اینستاگرام بچرخم. البته باز نسبت به آنفولانزای چندسال پیش، کمتر رفتم تو لَک و کارای بیشتری کردم. سر آنفولانزا، تا ده روز که درگیر خود مریضی بودم، بعدش هم قشنگ تا نزدیک سه هفته بعدش اصلاً حوصله‌ی گوشی و کامپیوتر و کلاً هیچی رو نداشتم.

فقط نمیدونم یا این کرونایی که من گرفتم خیلی بی عرضه بود یا اینکه کلاً سرایت‌پذیریش رو خیلی بزرگ کردن یا یکی از فرمانده‌ها خیلی سیستم ایمنیش چغر بود. آخه صبح همون شبی که دیگه بهم فشار اومد و برای معاینه رفتم بیمارستان، برای اون فرمانده چایی برده بودم و قبلش لینوانش رو هم شسته بودم و چند ساعت هم کنارش با فاصله‌ی یکی دو متری نشسته بودم داشتم کار میکردم، ولی نمیدونم چرا اصلاً انگار نه انگار، هیچ بهش اثر نکرد :| البته، همونطوری که گفتم، خودم هم نسبت به اون چیزی که از کرونا میگن، زیاد به مشکل نخوردم. قبلاً به شوخی به بچه‌ها میگفتم که اگه کرونا بگیرم، میاد میبینه من لاغرم، همینطوری جون ندارم، دلش برام میسوزه، میره سراغ چاق‌ها و ورزشکارا. واقعاً هم همینطور شد. علائم اصلیش تو چند روز برطرف شد. ولی بعد از چند هفته، هنوز سرفه‌هاش تک و توک میاد. یه مقداری منو یاد ویروس زامبی تو فیلم جنگ جهانی زد میندازه که به افراد مریض و ضعیف کاری نداشت :d

جدا از شوخی، فقط من حس میکنم بیشتر افراد جوون و قوی و ورزشکار رو میکشه یا برداشت من از رسانه‌ها بد بوده یا رسانه‌ها بد جلوه دادنش. آخه از اینور میان میگن فلان ورزشکارها کرونا گرفتن مردن، از اونور میاد میگه فلان پیرزن با سن دوتای ملکه الیزابت، کرونا را شکست داد :|

بالاتر گفتم که یه دوره‌ی رمزارز دیدم و یه کتاب صوتی رو تموم کردم. اون کتاب درباره‌ی پس‌انداز و سرمایه‌گذاری و از اینجور چیزها بود. خلاصه شما این دوتا رو ترکیب کن، چی میشه؟ بله، من رو جو گرفت و زدم تو کار رمزارز. یعنی من که تا دو روز پیش به قدر ... به این کدهای توی کامپیوتر اعتماد نداشتم، رفتم سراغش. یه مقدار زیادی دیدم بهشون عوض شد و دیدم که واقعاً پشت خیلی از ارزهای درست و حسابی، ایده‌های کاربردی برای استفاده از فناوری بلاکچینه و اینه که به خیلی از ارزها ارزش میده و... خلاصه یه چند روزی اومدم با یه مقدار پول، خرید و فروش رمزارز کنم و فاز گرگ وال استریت رو گرفتم که دیدم اگه برم لب دریا خشک میشه. یعنی تا یه ارز رو میخریدم، حتی اگه تو روند سود بود و همه‌ی تحلیل‌ها هم براش خود بود، میومد تو ضرر و منم از ترس، اون رو با ضرر میفروختم و بعدش دوباره میرفت بالا. دیدم با این اوضاع من و بازار، بهترین کار برای من سرمایه گذاری بلند مدته، شاید که اونطوری به سود ختم بشه. خلاصه الآن هر ماه یه مقدار از حقوق سربازی رو میخوام بریزم پای این کدهای کامپیوتری و فعلاً فلسفه‌ام برای این کار اینه که وضع من فعلاً همینیه که هست. با این مقدار حقوق سربازی هم زندگیم تغییر چندانی نمیکنه. حالا اگه این بازار رفت بالا که خوشا به حالم، اگه هم نرفت که باز هم وضعم همینه، خلاص :)

خلاصه که این خلاصه وضعیتی از این شیش ماه بود. بعید میدونم تا تقریباً یکسال و خرده‌ای دیگه که سربازی تموم بشه، خیلی چیزای عجیب غریبی بنویسم، مگر اینکه تو روند فعلی سربازیم یه تغییری ایجاد بشه.

سرباز خسته‌ی کرونایی، مهیاد

سربازیکتاببیت کوینلینوکسکرونا
از زندگی یک گیک :) mahyad.net
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید