مهزاد
مهزاد
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

یادداشتی بر تابستان ۱۴۰۳

dme.optics
dme.optics


امروز روز آخر تابستونه.

تابستون برای من فصل مهمیه. نمی‌دونم، انگار بیشتر از فقط یک فصل معمولیه. یجوری انگار ارزشمنده. دلیلش در کودکیم ریشه داره. حس نوستالژی عمیقی که برای من داره باعث می‌شه روزهای زیادی پرت شم به زمانی که بچه بودم.

با این‌که اون زمان متوجه خیلی چیزها نبودم، اما اون روزها برام ارزشمندن و من خاطرات عمیقی از تابستون‌های بچگی دارم.

الان هم تابستون رو خیلی دوست دارم. از حس و حالش لذت می‌برم. عاشق هوای روشن تا اوایل شب، نسیم‌های ملایم عصر، لباس‌های رنگی رنگی، موسیقی زمان‌های خاص، بستنی، قهوه با شیر و یخ و... هستم.

گاهی دچار روزمرگی اعصاب خوردکن می‌شم و حالم گرفته می‌شه. اما جدای از اون، سعی می‌کنم از اوقاتی که در تابستون دارم لذت ببرم.

تابستون برای من منشأ احساسات مخلوط هم هست. هم دوست دارم بخوابم و هم می‌خوام تمام روز رو بیدار بمونم، هم نمی‌خوام برای روزم برنامه بچینم و هم می‌خوام با برنامه‌ریزی کلی کار مفید انجام بدم، هم دوست دارم خونه باشم و هم می‌خوام اصلن خونه نمونم و بیرون برم و آدم‌های مختلف ببینم.

نمی‌دونم حس شما چیه، اما من جریان گرم زندگی تابستون رو خیلی دوست دارم.

دوست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید