من همیشه ترجیحم رو انجام دادن کار به صورت فردی بوده. خیلی وقتها گروهی بودنه هم فرق خاصی با فردی بودن نداشته، چون بخاطر احساس مسئولیت نسبت به اعضای گروه و شاید سفت و سخت گرفتن موضوع، بیشتر کار رو خودم انجام میدادم.
معمولن هم دوست دارم خودم باشم و خودم و وقتم رو به نسبت کارم اونطور که خودم میپسندم تقسیم کنم و کسی هم کاری به کارم نداشته باشه.
یک دلیل دیگهش هم اینه که وقتی به صورت انفرادی کاری رو انجام میدم، خراب کردن یا اشتباه کردن در اون کار فقط متوجه خودم میشه و رو بقیه اثری نمیذاره. اما تو گروه که باشم اثر اشتباهم کار بقیه رو هم تحت تأثیر قرار میده.
البته اگه آدم با خودش یکم دوست باشه شاید کمتر سختگیری کنه، یعنی با خودش رفتاری رو داشته باشه که با بقیه داره. مثلن من اگر تو گروهی باشم و با عدهٔ دیگهای روی موضوعی کار کنیم و یکی از اعضای گروه اشتباهی کنه یا سهلانگاریای داشته باشه، با خودم میگم خب طبیعیه برای همه پیش میاد و این شخص هم که نخواسته از عمد خرابکاریای بکنه. اما اگر همون کار رو خودم انجام بدم ممکنه بیشتر به خودم سخت بگیرم و اون انعطافی که برای دیگری داشتم رو برای خودم نداشته باشم. برای همین ترجیح میدم خودم با خودم کار کنم.
اما نمیتونم بگم تجربهٔ کار گروهی رو کلن دوست ندارم. اگر آدم تو فضایی باشه که بقیه هم، همراستا با اون باشن و همه به اندازه روی هدفشون کار کنن و تقسیم کار داشته باشن و زمینه رو برای رقابت مفید و سالم مهیا کنن، میشه خیلی بیتشر از کار گروهی تجربه کسب کرد و سود برد.
مهم فضا و محیطیه که آدم در اون قرار داره. خیلی از بسترها اگر سالم و پویا باشن، میتونن آدم رو از لاک انزوا و تمایل به کار انفرادی خارج کنن. البته، اینها دلیل نمیشن بگیم ایرادی در کار انفرادی هست. هر نحو انجام دادن کاری، شرایط خودش رو میطلبه.
شما چه نظری دارین و ترجیح شما چیه؟
مهزاد-۱۹ مهر ۱۴۰۴