سینما پارادایزو یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان است. زیبایی و لطافت را در تمامی تاروپود این فیلم، تماشایی است. فیلمی که از سینما چه به معنای فیلم و چه به معنای محل، بهعنوان محور تمامی اتفاقات و هیجانات و داستانها بهره میبرد. موسیقی متن سینما پارادایزو در تأثیرگذاری این فیلم و افزایش لطافت و زیبایی آن نقش بزرگی ایفا کرده است. شاید حتی بتوان گفت که قدرت این موسیقی متن انیو موریکونه حتی بهاندازه مجموع سایر عوامل باشد.
سینما پارادایزو ساخته سال 1988 به کارگردانی جوزپه تورناتوره است. این فیلم در آن سال برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان نیز شده است.
سینما پارادایزو درباره پسربچهای است که عاشق سینماست. او با آپاراتچی تنها سینمای روستای کوچکشان ارتباط صمیمانهای دارد. فیلم راوی داستان سینما پارادایزو است. سینما در یک شهر کوچک در ایتالیا. محدودیتهای فیلم دیدن و جذابیت عشق سینما بودن از کودکی. زیبایی روابط و زیبایی عشق ورزیدن در این فیلم به خوبی منعکسشده و موسیقی متن سینما پارادایزو در تمامی طول این فیلم تمامی این عواطف پاک را تشدید میکند.
موسیقی متن سینما پارادایزو جدا از فیلم نیست. این موسیقی هویت فردی خود را بخشیده تا به خلق یک شاهکار کمکی کرده باشد و در تکتک اجزای فیلم حلشده است بهنوعی که فیلم بههیچعنوان بدون موسیقی متن قابلتصور نیست و یا شاید حتی به این اندازه دوستداشتنی نباشد.
سینما پارادایزو بیشتر از هر چیز درباره عشق به سینماست و زندگی به شکلی سینمایی. عشق به سینمایی که در تکتک مردم یک شهر کوچک جریان دارد. هرکسی با هر شکل و قیافهای تماشاگر فیلمهاست و خوب یا بد تأثیر آن را به همراه خود میبرد. مردمی که با سیگار و هیاهو به تماشای فیلم نشستهاند، میخندند، تخمه میشکنند و حرف میزنند و متعجب میشوند. مردمی که شاید تنها عشق را روی پردههای سینما تجربه کنند و هیجان را با دیدن فیلمها دریابند. این فیلم درباره تمامی این مردم است.
صحنه پایانی فیلم زمانی که سالواتوره که حالا خود کارگردان بزرگی است، تنها در سینما نشسته و شاهد تمامی صحنههایی ست که در کودکی سانسور شدنشان را دیده یکی از ماندگارترین صحنهها در سینمای جهان است. همراهی این سکانس با موسیقی متن انیو موریکونه یکی از زیباترین و لطیفترین صحنهها را در سینما رقم میزند.
انیو موریکونه متولد سال 1928 در ایتالیا بود و فعالیت در عرصه موسیقی را از دهه 60 آغاز کرد. او چیزی در حدود 500 اثر از خود بهجای گذاشته است که در میان آنها چهارصد موسیقی فیلم و سریال وجود دارد. او در طول زندگی با بسیاری از کارگردانان بزرگ سینما کار کرد. سرجیو لئونه، برناردو برتولوچی، رومن پولانسکی، فرانکو زفیرلی، الیور استون، کوئنتین تارانتینو، جوزپه تورناتوره و پیر پائولو پازولینی از کارگردانانی هستند که موسیقی فیلمهای خود را به دست موریکونه سپردهاند تا جایی که روزنامه گاردین به او لقب موتزارت سینما را اعطا کرده بود.
نکته منحصربهفردی که در آثار موریکونه وجود دارد شناخت درست او از سینما بود. در حقیقت مسئلهای که کارگردانان بزرگ را برای همکاری با او وسوسه میکرد همین مسئله بود. او سینما را میشناخت و به موسیقی مسلط بود. برای همین میتوانست بهدرستی سینما را به موسیقی تبدیل کند. برای همین است که موسیقیهای فیلم او هیچکدام شبیه به یکدیگر نیستند و هرکدام با دیگری فرق دارند و بیشتر از آنکه به آثار موریکونه باشند، به فیلم خود شبیهاند. بهعنوانمثال در فیلم خوب، بد، زشت از صدای گرگ صحرایی آمریکایی شمالی استفاده کرده که به حال و هوا، فضا و سبک فیلم نزدیکتر باشد. در آن سوی دیگر موسیقی یک فیلم ملایم و لطیف مانند سینما پارادایزو به همان اندازه لطیف و ملایم است.
او برنده جوایز بیشماری از جمله اسکار، گرمی، گلدن گلوب، بفتا، شیر طلایی، فستیوال فیلم ونیز و... شده است.
علاوه بر ساخت موسیقی سینما پارادایزو، موریکونه خالق موسیقی متن خوب، بد، زشت، به خاطر یک مشت دلار، روزی روزگاری آمریکا، روزی روزگاری در غرب، مالنا، افسانه 1900 و... نیز هست.
حالا که خالق تمامی این موسیقیهای دلانگیز که حتی بعضاً از فیلمها در ماندگاری پیشی گرفته از دنیا رفته است و شاید بد نباشد که این بار به این بهانه تمامی این موسیقیها را جدا از فیلم بشنویم و ببینیم که تا چه حد موسیقی متن انیو موریکونه در تاروپود فیلمها تنیده شده و بار روایت قدرتمندی را به دوش میکشد. به شکلی که تنها با شنیدن موسیقی متن پارادایزو تمامی عاشقانههای فیلم مرور خواهد شد و یا صرف موسیقی خوب، بد، زشت، هفتتیرکشی و اسبسواری غرب وحشی را یادآوری خواهد کرد. هیچکدام از این فیلمها که هر یک از جمله قدرتمندترین آثار در نوع خود هستند، بدون موسیقی متن انیو موریکونه نمیتوانستند چنین که هستند، باشند.