امروز روز 16می است که از کرونا گرفتنم می گذرد. بعد 16 روز هنوز می ترسم این کرونا را خفیف نامگذاری کنم و ناگهان درگیری ریه، نفسم را بگیرد ولی جز این ترس، علامت حادی را تجربه نکردم. کرونا را هم از هیچ جا گرفتم. بدون هیچ رفت و آمد پر خطر، سفر، مهمانی، عزاداری، راهپیمایی، کار. نفر قبلی زنجیره را اصلا نمیشناسم.
یک هفته بعد از من چندتا از دوستانم مبتلا شدند و هیچ کدام نه با من نه با دیگری ارتباطی نداشتند. امروز تعداد دوستان مبتلا به دو برابر رسید. در واقع گوشی را که باز میکنم و حال و احوال می پرسم با خبر علائم دارم روبرو می شوم. اوضاع بد به نظر می رسد. نه؟
متاسفانه پیش از اینکه کرونا بگیرم؛ متوجه این نقص وحشتناک در خبرگزاری ها نبودم. منظورم از خبرگزاری ها، از صدا و سیما گرفته تا شبکه های خارجی، پزشکان حاضر در اینستاگرام و خودمان و توییت و استوری هایمان. ولی تقریبا روز سوم بیماری م بود که فهمیدم تحمل روانی این شرایط برای یک بیمار کرونایی غیرقابل تحمل است.
در یک شرایط ایده آل بیمار نه باید به فکر هزینه های درمان باشد، نه به فکر اینکه دارو نیست و بیمارستان ها تخت خالی ندارند و نه به فکر اینکه در روز چند نفر از همین مریضی جانشان را از دست می دهند. این یک شرایط ایده آل است که اصلا برای یک بیمار کرونایی تصورش را هم نکنید که وجود دارد!
بیمار کرونایی حتی وقتی که شرایط حادی را تجربه نمی کند با اخبار بد بمباران می شود. از تاثیر بد روانی ثابت شده این بیماری بر مریضان هم که بگذریم؛ کمتر آدمی می تواند امیدوار این دوره را به انتها برساند. همانطور که من نتوانستم و خیلی های دیگر هم نمی توانند. اما چرا؟ این شرایط به چه شکل است؟
دنیای مجازی؛ اگر کرونا گرفته باشید:
کار من تولید محتواست و بهتر از هر کسی می دانم صنعت تولید محتوا چگونه برای بهینه سازی ارزان و کم زحمت سئو؛ نتایج گوگل فارسی را به گند کشیده. با این وجود چاره ای جز سرچ کردن نداریم. حتی اگر خوشبخت باشید و انگلیسی دست و پا شکسته ای هم بلد باشید؛ نتیجه دندان گیری در سرچ انگلیسی هم نصیبتان نمی شود.
سرچ کنید که یک مبتلا به کرونا باید چه کند.
نتیجه ها خیلی سخت می رسند به اینکه مایعات بخورد، استراحت کند و اگر شرایطش حاد شد به پزشک مراجعه کند. اغلب نتیجه ها این هستند: خودتان را فلان مدت قرنطینه کنید. هیچ کس را نبینید. ماسک بزنید. سرویس بهداشتی تان را جدا کنید و...
انگار که کار از شما که گذشته. حداقل بقیه را نکشید!
البته نه که دانستن و گفتن این موارد ضروری نباشد. البته که هست. اما خود کسی که کرونا گرفته چه؟ برای خودش چه کار کند تا سریع تر حال بهتری داشته باشد؟
حالا سرچ کردن را کنار بگذاریم. یک مبتلا به کرونا چه کارهایی می تواند بکند؟
خود من به عنوان کسی که نهایتا یک شب تب کرد؛ هیچ تمرکزی برای خواندن یک خط کتاب نداشتم. جذاب ترین و ساده ترین رمان ها و یا حتی داستان های کودکان؛ به خط دوم نمی رسید. بعد از روز دهم بود که توانستم کتابی که قبلا خواندم را از نو بخوانم. پس تفریح مطالعه خط می خورد.
تفریح بعدی سریال دیدن است که واقعا توصیه می شود. مخصوصا ترجیحا سریال های سبک و کمدی و یا انیمه های فانتزی که جهانی غیرکرونایی را تصویر می کنند بهترین انتخاب ممکن است. اما گاهی حتی توان تماشای سریال و تمرکز بر آن را هم ندارید.
پس می ماند همین گوشی و شبکه های مجازی عزیز.
استوری اولی که دیدم تعداد زیاد اجساد کرونایی در قبرستان بود که قبری برای آرامیدن نداشتند.
استوری بعدی حرف های مفت یک نماینده بود در خصوص اینکه باید در خصوص واکسن به خودکفایی برسیم. یک جوری مسئله خودکفایی واکسن مطرح است که انگار همه گوشی و لپ تاپ ساخت ایران در دست داریم. موقع واکسن و دارو یادتان به خودکفایی رسید؟
استوری بعد انتشار گفته های یک پزشک بود که فلانی 17 روز قبل از یک تولد یک آبریزش بینی ساده گرفت و حالا همه ریه ش درگیر است و دارد میمیرد و پدر و مادرش هم مرده اند!
استوری بعدی در خانه بمانید پدرسگ هاست
استوری بعد برای شفای فلانی سوره یاسین بخوانید که در آی سی یوست
استوری بعدی آگهی ترحیم همانی است که هفته قبل برای شفایش سوره یاسین خواندیم
استوری بعد...
کسی که کرونا گرفته؛ گوشی ندارد؟ نمی تواند سری به اینستاگرام بزند و این هجوم مرگ را ببیند؟ همه ایران افرادی هستند که پارتی می روند یا محرم دور هم عزاداری می کنند؟ کسی که بعد از یک سال و نیم مبتلا می شود؛ احتمال بالا کسی نیست که یک سال و نیم را در خانه مانده که نگرفته؟
مسئولیت اجتماعی، هشدارها، نگرانی و همه را میفهمم و صمیمانه درک میکنم. ولی استوری جوانی که بعد از 17 روز بدون علامت ناگهان درگیری ریه نشان داد، متعلق به دوستی است که در هنگام گذاشتن این استوری خودش در سفر بود.
حالا که به لطف شبکه های مجازی هر کدام از ما یک رسانه هستیم؛ همانطور که من دارم در اینجا از یکی شان استفاده می کنم و طرف خودم را بازگو می کنم تا نادیدنی نمیرد؛ همه ما رسانه ایم و رسانه بودن مسئولیت بسیار بالایی دارد. متاسفم ولی من هم باید مریض میشدم تا بفهمم که چقدر هر کلمه منتشر شده ما می تواند احتمال یک حمله عصبی برای دوستی دیگر باشد چون برای من بود. خیلی وقت ها با گریه و ترس از خواب می پریدم چون فکر نمی کردم خونم چندان رنگین تر از پسری که 17 روز پیش تولد رفته یا کسی که دعای یاسین برایش جواب نداده و کسی که تخت بیمارستان گیرش نیامد و حالا قبر هم گیرش نمی آید؛ باشد.
همه کسانی که میشناختم حتی دورادور و بر اثر کرونا درگذشته بودند در همه مریضی با من بودند. پدر دوستم اولین قربانی کرونا اسفند 98 تا استاد دانشگاه دوست دیگرم یا همبازی کودکی هایم که دو سال هم کمتر از الان من عمر کرده است. همه این ها تمام مدت با من بودند و به آن ها فکر می کردم. امید؟ فرد بیمار امید را از اطرافش می گیرد. مخصوصا اگر این بیماری بتواند مغز و فکر شما را بهم بزند که متاسفم ولی می تواند.
متوجهم. شاید اگر بگوییم کرونا بگیرید ایشالا خوب می شوید همه بریزند کف خیابان و یک فاجعه بشری رخ بدهد ولی باید چه کنیم؟ تکلیف هر کرونایی دیگری که گوشی دارد و استوری ای که مخاطبش کسی است که پارتی می رود یا مشتاق عزاداری محرم است؛ چه کند؟
لطفا استوری بعدی ای که میگذارید در هر موردی که هست باشد؛ مراقب جوی که میسازید باشید. حال هیچکدام ما خوب نیست. طرح صیانت که خودکفایی دیگری برای ماست از یک طرف، واکسن خواستن و ندادن از طرف دیگر، وضعیت اقتصادی ای که خود من نصف بیشتر حقوقم را اجاره می دهم یک طرف دیگر. حال همدیگر را بدتر نکنیم.
پ ن: محل کارم برای سلامتی و بهروزی م گلدان فرستاد خانه ولی مرخصی استعلاجی م را قبول ندارد!