فیلم سینمایی مولان 2020 بر اساس انیمیشن مولان 1998 با پشتیبانی کمپانی دیزنی ساختهشده است. این فیلم داستان مولان اساطیری، دختری جنگجو که برای نجات جان پدرش لباس مردانه پوشیده و در ارتش ظاهر میشود را روایت میکند.
داستان فیلم مولان با انیمیشن آغاز نمیشود بلکه به چیزی بسیار عقبتر در قرن 6 میلادی بازمیگردد. داستان مولان یک افسانه فولکلور چینی است که در میان مردم بارها روایتشده است و الهامبخش زنان بسیاری در طول تاریخ بوده است. حتی برای این شخصیت اساطیری ترانهای نیز در فرهنگ چینی وجود دارد. به عبارتی داستان مولان بخشی جداناشدنی از این فرهنگ است.
داستان مولان در افسانهها به دختری اشاره دارد که خود را بهجای پدرش جا میزند و به ارتش ملحق میشود و جان پدر سالمندش که دختر نداشته را از این طریق نجات بدهد. مولان در ارتش بدون آنکه کسی متوجه جنسیتش شده باشد سالهای سال خدمت میکند. سالهای خدمت او را برخی حتی 12 سال نقل کردهاند. او در تمام این سالها بدون هیچ پاداش و چشمداشتی برای کشورش میجنگد. روایتهای بسیاری درباره پایان داستان مولان وجود دارد ولی شایعترین این روایتها یکی از تلخترین آن است. در این روایت مولان زمانی که پس از سالها به خانه بازمیگردد میبیند که پدرش مرده و مادرش ازدواجکرده است. به همین دلیل به دربار بازمیگردد تا این بار کنیزی کند و خود را میکشد تا روح پدرش را در جهانی دیگر ملاقات کند.
البته که انیمیشن دیزنی اینقدرها هم داستانگوی تلخی نیست. بهطورکلی دنیای انیمیشنها دنیای شیرینتری هستند. پایان داستان سیندرلا خواهرها انگشتهای پایشان را قطع میکنند تا پایشان در کفش جا شود و یا در سفیدبرفی ملکه بدجنس را مجبور میکنند تا در عروسی سفیدبرفی آنقدر با کفشهایی از آهن گداخته برقصد تا جان بدهد. دنیای انیمیشنها میتواند از داستان تلخ گوژپشت نتردام یا تراژدی تاریخی قتل خاندان رومانف در آناستازیا داستانهای عاشقانه و موزیکال جذابی برای کودکان بسازد. پس قطعاً پایانبندی مولان دیگر برای داستانگوهای مهربان دنیای کودک کاری ندارد.
زمانی که انیمیشن مولان 1998 برای نخستین بار ساخته شد ریسک بسیار زیادی متوجه این پروژه بود. زیرا تابهحال هیچگاه قهرمان زنی اینچنین پررنگ و جنگاور نبود. حتی اسلحه به دست داشتن مولان بهنوعی سنتشکنی به نظر میآمد ولی خوشبختانه دیزنی این شانس را امتحان کرد و به نتیجه موفقی دستیافت. مولان 1998 ازجمله انیمیشنهای موفق این کمپانی است.
فیلم سینمایی مولان 2020 این بار بر اساس آن انیمیشن ساختهشده است. در این فیلم لیو ییفئی، دانی ین، جیسون اسکات لی، یوسون آن، گونگ لی و جت لی به ایفای نقش پرداختهاند. اگر طرفدار فیلمهای رزمی شرقی باشید بهاحتمالزیاد این نام ها برای شما آشنا خواهد بود.
داستان این فیلم درست مانند انیمیشن درباره دختر جنگاوری به نام مولان است که همه اطرافیان از او انتظار ازدواج و آوردن افتخار به خانوادهاش را دارند. اما او در خیال جنگاوری است و زمانی که میبیند جنگ ممکن است پدرش را از بین ببرد سلاح به دست گرفته و بهعنوان یک مرد وارد میدان میشود.
بسیاری از منتقدین این فیلم را پرشکوه دانسته و بسیاری دیگر معتقدند که این فیلم یک شکست مفتضحانه است.
اگر فیلم مولان 2020 را ندیدهاید و دوست دارید ببینید به خواندن ادامه ندهید:
فیلم سینمایی مولان 2020 با تفاوتهای بسیار زیادی نسبت به انیمیشن مولان 1998 ظاهرنشده است ولی همان تفاوتها تعیینکنندهاند. در فیلم سینمایی مولان 2020 رنگها درخشان و جذاباند ولی فضای داستانی به این شکل نیست. این فضا را بیشتر از داستان و حرفها و نگاهها میتوان دریافت.
شخصیت مولان بر اساس شعار شکلگرفته است و پرداخت چندانی ندارد. ما بهعنوان مخاطب ناگزیر میپذیریم که مولان اینچنین زاده شده است. او ذاتاً جنگجو بوده و به خانهداری و ازدواج و سایر فضیلتهای زن در جامعه چین آن زمان علاقهای ندارد.
مولان دختری است که شبیه دختران مرسوم نیست. این تا به اینجای کار هیچ مشکلی ندارد. مشکل از جایی شروع میشود که روح مولان از اینکه شبیه دیگران نیست هیچ خبری ندارد و نمیداند که چرا باید شکل دیگری باشد. انگار که مولان قرن ششمی درست مثل یک زن مستقل شاغل در قرن 21 زندگی میکند و مانند او میاندیشد. این مسئلهای است که در فیلم نمودی کاملاً شعاری دارد. مثلاینکه مولان اگر بخواهد یک زن قدرتمند باشد باید درست مانند یک زن قدرتمند قرن 21 فکر کند و اگر تن به ازدواج بدهد یعنی ضعیف است. سؤال اینجاست که این چهارچوب بندی جدید برای مفهوم زن خوب چه طور میتواند بهتر از چهارچوب بندی پیشین که زن خوب بچهداری میکرد یا همسر داری باشد؟ مشکل شکل ارزشها نبوده و نیست، مشکل تعیین این ارزشهاست. مشکل تعریف کردن ارزشی متفاوت برای یک زن خوب است. داستان اصلی مولان بهخودیخود داستانی ارزشمند در روایت قدرت زنان است و هیچ نیازی به افزودن خرده داستان و خرده روایتهای شعاری ندارد. زنی برای دفاع از سالخوردگی پدرش شمشیر به دست میگیرد و در جامعهای که زنان را نمیپذیرد مرد پوشی کرده و به ارتش وارد میشود و همپای تمامی آن مردان و حتی بهتر از بسیاری میجنگد تا جایی که حتی در دل افسانهای که تا به امروز از آن صحبت میشود جای میگیرد. هیچ نیازی به شعاری دیگر در این زمینه نیست. پیام داستان بهخوبی واضح است.
مولان بیشتر از آنکه شخصیت باشد یک تیپ است از یک زن مستقل قرن 21می که خیلی اشتباهی در 15 قرن پیش متولدشده است. شخصیتهای دیگر فیلم نیز به همین ترتیب دارای نقص پرداخت هستند. زن جادوگر خود را مولانی شکستخورده معرفی میکند. کسی که نگذاشتند هرگز خودش باشد برای همین در جبهه باطل میجنگد. ولی ما چیزی از گذشته او نمیدانیم. فیلم ردپای چندانی از فانتزی به همراه ندارد حتی ققنوسی که در فیلم مولان را همراهی میکند کارکرد روایی خاصی ندارد. تنها بهعنوان یک نماد از برخاستن از آتش مولان را همراهی میکند و حتی به نظر نمیرسد که کسی جز مولان او را میبیند.
زن جادوگر در این میان خود را بهعنوان یک عنصر ماوراءالطبیعه جایداده است درحالیکه داستان آنچنان پذیرای او نیست. اگر او جادوگر نبود و صرفاً مانند مولان توانایی رزمی بالایی داشت آیا داستان تغییر چندانی میکرد؟ حالا که یک ساحره با قدرت بسیار زیاد است پس چرا اینقدر راحت با تیری که همه با دست می گیرنش می میرد؟
مرگ ساحره میبایست یکی از صحنههای عاطفی فیلم میبود و این در حالی است که چه طور مخاطب میتواند برای کسی که حتی تغییر عقیدهاش را چندان درک نمیکند و چندان نمیشناسدش ناراحت باشد؟ آیا او بهتنهایی توانایی این را دارد که نماد تمامی زنانی باشد که با وجود تواناییهای بالا نادیده گرفتهشده و از توانمندیشان سوءاستفاده شد باشد؟
تمامی اطلاعات ما از دشمن شماره یک امپراتوری و بدترین کاراکتر داستان این است که او پسر یک فرد قبلاً کشتهشده است. آیا این صفات برای یک شخصیت منفی که مرگ او نقطه اوج داستان است کافی است؟ انگار تنها شخصیت منفی داستان فرهنگ زن ستیز باشد و دشمن امپراتور تنها یک شخصیت منفی فرعی است.
ازآنجاییکه در این فیلم منطق داستانی روح لازمه را ندارد بیشتر از آنکه به یک مفهوم ختم شود به شعار بدل میشود. زمانی که مولان از ارتش به خاطر دختر بودن طرد شد دارای افتخارات بسیار فراوانی بود. اگر افتخارات در آخر فیلم باعث میشود که مولان علیرغم دختر بودنش پذیرفته شود، چرا پس در همان ابتدا نشد؟ البته که نجات جات امپراتور خیلی عظیمتر از چند نبرد آشفته است ولی چه طور امپراتور ذرهای به اینکه یک زن برای نجاتش آمده بدگمان نیست و خود را تمام و کمال به او سپرده است؟ چه طور در لحظهای زن طرد میشود و در لحظهای دیگر تمامی کشور به افتخارش تعظیم میکنند؟ آیا همه آن مخالفتهای زن ستیزانه تنها با مونولوگ یک سرباز تغییر کرده و مولان برای نجات جان امپراتور مأمور میشود؟
اینکه مولان یک قهرمان است به ما بهعنوان یک واقعیت گفته میشود و هیچگاه برای ما اثبات نمیشود. هیچگاه افتخاری که کسب میکند برای مخاطب یک افتخار بزرگ نیست. چون بیشتر از آنکه ما شاهد روند افتخارآفرینی او باشیم، شاهد این هستیم که او بهخودیخود کامل است. او آنی تصمیم میگیرد و خیلی اتفاقی تصمیمهایش بینقص است. انگار که این تکامل را بهواسطه پارتیبازی نویسنده داستان کسب کرده باشد. او ضعفهای یک قهرمان دوستداشتنی قابلدرک را ندارد و سفر قهرمان مولان در این میان اصلاً شکل نمیگیرد. او از همان ابتدا زن بودنش را مانع نمیدانست برای همین اینکه ناگهان تصمیم میگیرد تا آن را مخفی نکند چندان پیشرفتی در شخصیت او ایجاد نمیکند. زیرا دلیلی که از همان ابتدا او را به خاطرش به پوشیدن لباس مردانه مجبور کرده بود، خجالت خودش نبود. خیلی ساده این بود که ارتش زنان را به خود راه نمیداد و او میخواست وارد شود.
نکته عجیب دیگر درباره فیلم سینمایی مولان 2020 این است که علیرغم بودجه بالا جلوههای ویژه قدرتمندی ندارد و حتی در بسیاری از موارد خیلی ضعیف عمل کرده است. بااینوجود رنگها در این فیلم درخشان و زیبا هستند. برخی از صحنهها به نظر خوب میآیند. رابطه مولان با پسری که شیفتهاش شده است بهنوعی جذاب است و برای لحظاتی رنگی دوستداشتنی به فیلم میبخشد. فیلم میتواند حتی بهنوعی سرگرمکننده باشد و برای ساعتی شما را از این جهان و فضا رها کند.
اما با وجود تمامی این نکات، مهم ترین چیزی که از مولان 2020 حذفشده است عشق است و عشق هیچ تضادی با قدرتمندی مولان ندارد. عشق در انیمیشن مولان 1998 قدرت بخش بود. مولان انیمیشنی یک مولان طبیعی با تمامی ویژگیهای انسانی بود. ویژگیهایی که داشتنش هیچ انسانی را ضعیف و یا ناقص نمیکند. هیجاناتی که او را شبیه به ما و دوستداشتنی میکرد و مولان 2020 فاقد اینهاست. او را نمیتوان درک کرد و نمیتوان دوست داشت و حتی جز به خاطر پارتیبازیای که داستان و فیلم برایش میکند، قابلاحترام دانست.