قبل از شروع هر دلیلی بهتر است خودم را مدلی دیگر معرفی کنم. سلام. من مهزادم و در خانواده ای که از ژانر تخیلی متنفر بود متولد شدم. پس به خوبی با جبهه عموم دربرابر رمان های تخیلی و فانتزی آشنا هستم. در خانواده ما ارباب حلقه ها، هری پاتر، بچه های بدشانس و فیلم های مشابه دیگری که در جشنواره تابستانی فیلم های سینمایی شبکه دو با اجرای بهمن هاشمی پخش می شد، به نوعی چرت و پرت تلقی می شد. چیزی که الکی بود و نمی توان آن را جدی گرفت و ذهن را مغشوش می کنند و شب خواب های بد میبینی.
من هم درست مثل یک دختر گل خانواده این فیلم ها را چرت و پرت می دانستم و سعی می کردم چندان علاقه ای به دیدنشان نشان ندهم تا دختر گل خانواده باقی بمانم. البته که این ها تصورات بچگانه ای است ولی ذهن بچه ها خیلی وقت ها دقیقا به همین شکل عمل می کند.
همه این ها تا زمانی بود که دختردایی من به زور قسمت اول هری پاتر را نشانم داد. هر چه گفتم متنفرم و از این چرت و پرت ها بدم می آید؛ گوش نداد(اساسا دختری است که همه را به امتحان سلیقه ش مجبور می کند و کار جذابی است به نظرم)
یادم هست که حتی درست فیلم تمام نشد و من آن را کامل ندیدم چون باید می رفتیم. ولی من دوست داشتم بدانم چه می شود منتها آن ها لوازمشان را از جانشان بیشتر دوست داشتند پس خیال گرفتن سی دی خیلی واهی تر از این حرف ها بود. من برای اینکه بدانم بقیه ش چه می شود کتاب هری پاتر را از کتابخانه امانت گرفتم.
خواندم و خواندم و خواندم. یازده سالم بود و تازه قرار بود به مدرسه تازه ای بروم و آنجا را درست مثل هاگوارتز تصور می کردم. دوست داشتم درست مثل هرمیون درس خوان باشم و همه کتاب ها را از حفظ باشم و ماجراجویی کنم. وقتی یازده سالم شد و هیچ نامه ای از هاگوارتز برای من نیامد مثل یک شکست عشقی خورده بیچاره گریه می کردم که من جادوگر نیستم. البته که می دانستم این ها واقعیت ندارد و فقط داستان است؛ منتها همیشه در این خیال بودم که اگر واقعیت داشت...
فانتزی خوانی من از اینجا شروع شد. هری پاتر ها را کامل خواندم و وقتی که روز قبل از آخرین آزمون آزمایشی سنجش کنکور در 36 ساعت سه جلد آخر نبرد با شیاطین را تمام کردم افسوس خوردم که ای کاش زودتر این کتاب را در سن مناسبش می خواندم. برای همین خواهر 5 سال کوچکترم را مجبور کردم آن را بخواند.
من خوب می دانم که چرا به نظر خیلی ها فانتزی و تخیلی چرت و پرت است. مال بچه هاست و شب ها باعث می شوند خواب بد ببینید. ولی در اینجا می خواهم بگویم که چرا باید فانتزی بخوانید.
در ادبیات فانتزی و حتی فیلم های تخیلی مشکلات، مشکلات ما نیستند. آدم ها اغلب بسیار بدبخت اند. عزیزانشان همه مرده اند. جهان در شرف نابودی است. باید میان جان خود و جهان یکی را انتخاب کنند. باید قربانی کنند یا قربانی شوند. این ها حتی اگر به نحوی استعاری مشکلات ما باشند واقعا مشکل ما نیستند.
مثلا شاید بتوانیم دلار را شبیه یک هیولای سه سر تصور کنیم که ممکن است ما را ببلعد ولی یک هیولای سه سر در یک فیلم ما را به یاد دلار نمی اندازد.
به عنوان کسی که یکی از بدترین دوران های زندگی م را فقط می توانستم بخوابم و سوپرنچرال ببینم می گویم: فانتزی بهترین حواس پرتی در جهان است.
خبرهای مربوط به قیمت دلار، جنگ، شکست عشقی، کار و... فراموش کنید. شما می توانید نبرد جهان با زامبی ها را تماشا کنید. این نبرد غیر واقعی است؟ چقدر عالی. واقعیت خیلی خیلی می تواند خسته کننده و آزاردهنده باشد. برای مرخصی از واقعیت به فانتزی پناه ببرید.
این کتاب ها برای بچه ها به نحوی هوشمندانه تر از چیزی که فکر کنید نوشته شده اند. نیل گیمن نویسنده اقیانوس انتهای دریاچه، کورالین و خدایان آمریکایی می گوید که من همه چیزهایی را می نویسم که دوست دارم فرزندم بداند و با دانستن آن اشتباهات من را تکرار نکند و خودش به دنبال اشتباه جدیدی برود.
او تمامی تلاشش را کرده تا با خلق یک دنیای ترسناک دقیقا برای کودکان و مجبور کردن کورالین به شجاع ماندن، شجاعت را آموزش بدهد. اینکه می توانند به ترس هایشان برگردند و این بار بجنگند. روبروی هیولای توی کمد بایستند و بگویند که تو امشب حق نداری من را بترسانی.
یا در رمان جادوگران رولد دال همان ابتدا فرد پدر و مادرش را در یک سانحه از دست می دهد. ولی موضوع اصلی داستان یتیم شدن یک پسر بچه است؟ نه جادوگران حمله کرده اند!
در نبرد با شیاطین شخصیت اول وارد خانه می شود و میبیند شیاطین در حال سلاخی پدر مادر و خواهرش یعنی تمام خانواده ش هستند. او تا آخر کتاب سوگوار است؟ نه. او شیاطین را دیده و باید جانش را نجات بدهد!
این کتاب ها می توانند خیلی از مفاهیم اصلی را در قالب داستان به کودکان و نوجوانان آموزش بدهند و روحیه جنگجویی و قهرمانی را در آن ها پرورش بدهند. آن ها این روزها بیشتر از هر ژانر دیگری دارای کاتارسیسی که ارسطو از آن سخن می گفت هستند.
البته اگر واقعا دوست دارید خلاق تر شوید به جای فیلم کتاب بخوانید. فیلم های فانتزی اغلب صرفا شما را جوگیر می کنند. ولی کتاب های فانتزی علاوه بر جوگیر شما را خلاق تر خواهند کرد. ولی چرا؟
تصور قصری تماما شیشه ای خیلی می تواند سخت باشد ولی تماشا کردنش هم سخت است؟ مسلما نه.
اگر ذهن شما در خواندن نام اژدها و توصیف ویژگی های آن مجبور است خلاقیت به خرج بدهد و در نهایت محصولی را در ذهنتان تصویر کند که ابدا شبیه تصویر حتی نویسنده نیست در فیلم مسلما اگر مشکل بینایی نداشته باشید همه یک اژدها یکسان خواهید دید.
در خواندن فانتزی شما مجبورید چیزهایی جادویی و تخیلی را مطابق داده هایی که میشناسید و نویسنده آن را با استفاده از آن ها توصیف می کند، تصور کنید. این خیلی برای تقویت تخیل شما ورزش خوبی و جذابی خواهد بود.
انسان های واقع بین اغلب برای تخیلشان محدودیت می گذارند. این را برای این انجام می دهند که دچار تله خیال پردازی نشوند. از طرفی دیگر انسان های خیال پرداز واقعیت را نمی شناسند. شما نمی توانید به کسی که مطمئن است استعداد بازیگری اش بالاخره یک روز در یک مهمانی یا رستوران کشف می شود بفهمانید آنقدرها هم بازیگر خوبی نیست.
اگر شما انسان واقع بینی هستید؛ حتما فانتزی بخوانید. اینکه خودتان را از خیال پردازی محروم کنید باعث میشود حس کنید تنها میان گزینه های محدودی حق انتخاب دارید. البته که سوار بر اژدها شدن آن گزینه ای نیست که در زندگی واقعی به آن اتکا کنید. ولی این کتاب ها تخیل کردن را به شما آموزش خواهند داد و به شما یادآوری می کنند که شاید دنیا خیلی جادویی تر از تصورتان باشد. در خیالات به سر نبرید بلکه در واقعیت رها تر زندگی کنید.
اگر دوست دارید تا بهترین کتاب های فانتزی که می توانید بخوانید را ببینید کلیک کنید.