خلاصه پادکست رادیو راه : درونگرایی
منبع این اپیزود: کتابِ "قدرتسکوت"
دنیایِما به سمت برونگرا بودن و شایسته وایدهآل نشون دادن افراد برونگرا پیش رفته و درونگرا بودن را یک ضعف و نوعی شخصیت درجه 2 برای ما جلوه داده .
درحالی که این طرز تفکر کاملا اشتباهه و با نیمنگاهی به دستاوردهای تاریخ بشر متوجه میشیم که اکثر آنها کارِ افراد ساکت و درونگرا بوده.
200سال پیش؛ وقتی که انسانها وارد شهرها شدند و بخاطر شغل شون با آدمها بیشتر سر و کار داشتند؛ یه سوال مهم براشون پیش اومد که " چجوری تاثیر خوب روی آدمهایی داشته باشم که باهاشون نسبت فامیلی ندارم" ... درواقع آدمها به فروشنده تبدیل شدند و تلاش میکردند تا خودشون رو بهتر بفروشند.
یجورایی طی این سالها از فضیلتِ درونی رسیدیم به جذابیت بیرونی!
یه آزمایشی روی بچه ها انجام دادن که ببینن اونایی که تو کودکی بیشتر جنب و جوش داشتن و به محیط بیشتر پاسخ میدن در آینده برونگرا شدن یا درونگرا؟ برخلاف تصورمون که فکر میکنیم برونگرا میشن متوجه شدند اینا درونگرا شدند.
تو بررسی ساختار مغزی و سیستم پاداش مغز متوجه شدیم که درونگرا ها سطح آستانه تحریکشون خیلی پایین تر از برونگرا ها هست و اطلاعات بیشتری رو از محیط می گیرند.
به همین خاطر هست که خیلی میتونن عمیق بشن و به جزییات توجه کنند.درونگراها اطلاعاتی که از جهان اطراف میگیرند؛ عمیقتر میپذیرند و وجدانِ اخلاقی عمیقتری دارند و گاهی کار به جایی میرسه که این وجدان درونی، محاکمهشون میکنه.
نکته اصلی تفاوت درونگراها و برونگرا ها درهمین است که میزان برانگیختگی درونگراها بیشتر از برونگراهاست.
مثلا درونگراها قهوه یا الکل و... بیشتر روشون تاثیر میذاره.
دلیل اینکه درونگراها خیلی زود از توی جمع بودن خسته میشن؛ این نیست که از آدمها بدشون میاد. بلکه اونها اطلاعات زیادی را دریافت کنند و این اطلاعات زیاد آذار دهنده هست براشون، زودتر و عمقیتر مطالب رو درک کردند و دوست دارند که از اون جَو خارج بشند.
درونگراها طبق تحقیقات و پژوهشها؛ در ۲کلمه خلاصه میشوند: "بسیار حساس"
منظم هستند؛ از سورپرایزها بزرگ لذت نمیبرند؛ با اطلاعات زیادی مغزشون رو درگیر میکنند و احساساتشون پایداری بیشتری داره. قانونشکنی براشون خیلی سخته. تأثیرپذیری بالایی از محرکها دارند.
چیزی به عنوان شخصیت بهتر و برتر وجود نداره! تنوع این شخصیتهاست که دنیا رو قشنگ میکنه.
برونگراها جایی که باید ترمز کنند؛ گاز میدن. برعکس درونگراها جایی که باید گاز بدن ترمز میگیرن!
یه دوزی از کمالگرایی در درونِ افراد درونگرا وجود داره. چون وقتی به یک موفقیتی میرسند؛ مثل برونگراها شادی و رضایتشون رو نشون نمیدن و با خودشون میگن بهتر از اینهم میتونست باشه.
قدرت برونگرها در عمل است ولی درونگراها درمحاسبات.
درونگرا ها باید ریسک و تجربه کنند و بین عمل و تفکر به نقطه تعادل برسند
درونگراها تهدیدگرا اند، برونگراها پاداشگرا.
درونگرا برای درد کمتر ولی برون گرا برا لذت بیشتر زندگی میکنه.
حسن معجونی از تجربهی زیستی خودشون میگن: (( از بچگی دوست داشتم گوش بدم؛ صحبت نمیکردم تا زمانی که وقتی بزرگ شدم حس کردم زمانهایی به خلوت احتیاج دارم. متوجه شدم آدم درونگرایی هستم چون اون خلوت بهم لذت میداد. حس میکردم توی خلوت یه گفتگویی وجود داره و اون گفتگو با خودمه! لیستی بود که میگفت آدمهای برونگرا خیلی شاد و اجتماعی هستند و... اما وقتی به خودم نگاه میکردم میدیدم منم آدم اجتماعی ای هستم و آدم غمگینی هم نیستم! یه زمانی به جایی رسیدم که دیگه نیازی ندارم مورد تایید عموم قرار بگیرم و مهمترین چیز آرامشیه که من باید داشته باشم. ار دورهای که شبکههای اجتماعی بولد شد؛ این موضوع پیش اومد که آدمهای برونگرا خودشون رو اونجا نشون بدن ولی برای من مهم نبود این اتفاق. دنیا برام جای حوصله سربری نیست و همینکه یه منظر تماشا بود برام خیلی لذت بخش بود. فکر میکنم که درونگرایی یک نیازه. درسته در جامعه برونگراها آدمهای مطلوبی هستند چون شهروند خوبی اند و خودشون رو دارن بروز میدن و قابل کنترل هستند. اما درونگراها شاید ردی از خودشون بجا نزارن.))
ما نیاز به مواجهه با خودمون داریم تا روایت شخصی ما شکل بگیره.
همهی ما کمی از هردو تیپ شخصیتی درونگرا و برونگرا هستیم.
نوعی درونگرایی که بهش میگن شبه برونگرا.
عمق شخصیت درونگراست ولی شرایط گاهی حکم میکنه که برونگرا باشن.
یه تئوری ای میگه ۲دسته صفات داریم: صفات ثابت و صفات آزاد و متغیر.
ما وجود اصلی خودمون یا درونگرائه یا برونگرا اما شرایط و موقعیتهایی که برامون رقم میخوره؛ باعث میشه در اون لحظه واکنش ما طوری باشه که عیناً مثل شخصیت اصلی ما نباشه بتونیم برخلاف ذاتمون برونگرا یا درونگرا بشیم.
گاهی یه موقعیتی پیش میاد که اون لحظه اون انقدر برامون ارزشمنده که ترجیح میدیم از شخصیت و موقعیت پنهانمون فاصله بگیریم.
این حفظ تعادل در این جا مهمه، یعنی یک شخص نباید همه ش صفات متغیر رو نشون بده چون از ذاتش دور میفته و این باعث روانپریشی و فشار روانی و افسردگی میشه و اگر هم فقط روی صفات ذاتی ش باشه و نتونه متغیر باشه در تعامل به مشکل برخورد میکنه و اونم آسیب روانی به دنبال داره.
درونگراها و برونگراها 2 قطب شمال و جنوب شخصیت آدمیزاد هستند. میتونه رابطهشون خیلی لذت بخش یا خیلی رنجآور باشه.
کلید این قضیه فهم تفاوتهاست. اگر نفهمیم؛ درونگراها و برونگراها همون اندازه ک بهم عشق میورزن؛ هم دیگه رو زجر میدن.
مثلا نوع بحث کردن .برونگراها خیلی هیجان زده میشن صداشون رو بالا میبرن
درونگراها اتفاقا سکوت میکنن و حتی شاید از عصبانیت طرف مقابل خنده شون بگیره.
این خنده از تمسخر نیست، نقطهی امنشون رو از دست دادن و این خنده عصبیه
نگران نباشید
بدونید ک بسیار از مهمترین شخصیت های مهم تاریخ بشر درونگرا بودن
رمز سعادت تغییر ذات آدمها نیست.
بلکه استفادهی هوشمندانه از همون قدرتهایی است که آدم باهاش بدنیا اومده.
شناخت خودمون باعث میشه که ارتباطاتمون و جهانمون جای بهتری بشه.
ریشه ی اکثر مشکلات درک نکردن همدیگست.
تلاش کنیم رفتارهای طیف مخالف خودمون رو بشناسیم و درک کنیم چون باعث میشه بسیاری از چراغ های رابطه که خاموش بودن روشن بشه.