✍ مجید بابایی: سند چشم انداز ۲۰ ساله ایران برای افق زمانی ۱۴۰۴ در سال ۸۴ به تصویب رسید. در این سند اهداف بلندی در حوزه های مختلف برای کشور ترسیم شده است. مهمترین هدف مندرج در این سند تبدیل ایران به قدرت اول منطقه است. تاکنون ۱۵ سال، معادل سه چهارم از افق زمانی این سند گذشته است. در پاسخ به این سوال که آیا کشور در تحقق این اهداف موفق بوده است یا خیر نیاز به کنکاش و تحقیق بسیار نیست، جواب کاملا روشن است، وضعیت امروز ایران تقریبا در اغلب حوزه ها به مراتب بحرانی تر از زمان تدوین این سند در ۱۵ سال پیش است.
? البته در همان زمان تدوین سند چشم انداز، این نقد از سوی خبرگان و اندیشمندان مطرح بود که مگر کشور چه دستاوردهایی، چه منابع ارزی مازادی و چه توانمندی های خارق العاده ای در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در نزدیک به سه دهه اول انقلاب بدست آورده است که طی دو دهه بعد از آن و بواسطه ان قابلیت ها بتواند همه رقبای منطقه ای نظیر ترکیه، عربستان و ... را کنار بزند، تبدیل به قدرت اول منطقه بشود، رشد مستمر بالای ۸ درصد داشته باشد، بهره وری تولید را افزایش دهد، سهم صادرات غیر نفتی را حداکثر نماید، عدالت اجتماعی را ارتقاء دهد، بر درآمد سرانه کشور بیافزاید و متناسب با آن سفره های مردم را رنگین نماید؟
سوال:
چرا کشور نمی تواند در مسیر رشد و توسعه آنگونه که در این سند نام برده شده قرار گیرد؟ اشکال کار کجاست؟
? ساختار حکمرانی کشور متناسب با اهداف تنظیم شده در سند چشم انداز، جراحی و اصلاح نشده است: علی رغم شکل ظاهری تفکیک قوا و مبانی مردم سالاری، در عمل هیچ تناسبی بین اختیارات، مسولیت ها و منابع مالی، انسانی و ساختاری بین ارکان قدرت در کشور مشاهده نمی شود. بخش مهمی از منابع مالی و قدرت در بخش هایی از ساختار حکمرانی متمرکز است که عملا به هیچ مرجع رسمی و قانونی کشور نظیر سازمان بازرسی، دیوان محاسبات و سازمان امور مالیاتی کشور بابت عملکرد خود پاسخگو نیستند. این نهادها و سازمانها نه تنها از منابع سرشار مالی خارج از ساختار رسمی کشور برخوردارند و بابت آن نه مالیاتی می دهند و نه پاسخگو هستند (نظیر تولیت ها، بنیادها...)، بلکه در عین ناباوری به آن منابع هم قانع نبوده و در بودجه های رسمی و سالیانه کشور هم چندین دهه است که دارای ردیف های ثابت بودجه ای می باشند، بدون آنکه گزارشی از عملکردشان به دولت و مردم منعکس شده باشد. در چنین شرائطی بدیهی است که بخش مهمی از منابع محدود کشور بجای سرمایه گذاری در طرح های ملی و منطقه ای و ارتقاء عدالت اقتصادی و اجتماعی صرف امیال سیاسی و ایدئولوژیک برخی نهادها، ارگانها و مجامع ناکارآمد گردد که حاصل چند دهه عملکردشان جز بی عدالتی اجتماعی، افزایش فاصله طبقاتی، اشرافی گری، دین گریزی و از دست رفتن سرمایه های اجتماعی دستاورد دیگری نداشته است. متاسفانه همین ساختار بیمار حکمرانی با پرورش تفکرات نخ نما شده مبارزه با غرب و مظاهر مدرنیته در درون خود، راه هرگونه تعامل سازنده با دنیا را بر کشور بسته است. چگونه ممکن است یک کشور چهار دهه مسلسل وار مورد جنگ و تعرض، تهدید، تحریم، انزوای بین المللی و قرار گرفتن در محور درگیری های کشورهای دور و نزدیک خود باشد و انتظار برود که بشود قدرت اول منطقه؟ مگر ایران چقدر استطاعت دارد که همان داشته های محدودش را در راه این تفکرات بیهوده نابود کند؟ مگر نه اینکه طی همین سالهای اخیر چند صد میلیارد دلار فقط درآمدهای از دست رفته ناشی از تحریم های نفتی به کشور تحمیل شده است؟ چرا کشورهای توسعه یافته و شرکت های دارای فناوری، دلاری در کشور سرمایه گذاری نمی کنند؟ چرا صنعت نفت ایران با این قدمت و سابقه در جهان به چنین روزی افتاده است؟ چگونه قطر می تواند میلیاردها دلار از ذخائر مشترک گازی برداشت کند و ما حتی بشکه ای از نفت مان را هم نمی توانیم صادر کنیم؟ چرا در کشور شیعه ی منتظر ظهور، این حجم از فساد سیستماتیک در ساختار حکمرانی وجود دارد؟ چرا هر جایی از خاورمیانه که جنگ و خونریزی است، جوانان ایرانی و دلارهای ایرانی باید بسوزند؟ چرا حتی اثری از احزاب و گروه های سیاسی دارای برنامه در کشور نیست؟ آن چیست در پس این ساختار حکمرانی بیمار، که نمی گذارد ایران و ایرانی آرامش را در آغوش بگیرد؟
? پس مادامیکه اراده ای در کشور برای جراحی ساختار حکمرانی نباشد نمی توان به چشم اندازی روشن برای کشور امیدوار بود و در بر همین پاشنه ی لنگ چند روزی دگر خواهد چرخید.
اهم اهداف کیفی سند چشم انداز از این قرار بوده است: ????
"جامعهٔ ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
? برای مطالعه سایر یادداشت های من در تلگرام اینجا کلیک کنید.
? اگر علاقمند به مطالعه و تولید محتوا در خصوص چالش های بخش حمل و نقل هستید به فروم بین المللی حمل و نقل عمومی (PUBLIC TRANSIT) با بیش از 43 هزار عضو متخصص حمل و نقل از سراسر دنیا بپیوندید.