ویرگول
ورودثبت نام
مجید هدایتی نسب
مجید هدایتی نسب
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

ذهن خط‌خطی | ماجرای بارون و موتورسواران!

روز بارانی و ...
روز بارانی و ...


یکی از قوانین عرفی طبیعت که سیر مطالعاتی آن در قالب بیان مسئله‌هایی پژوهشی در حال پیگیری است و دانشمندان کشورمان درصدد اثبات رابطه‌ای بین «تحریک پدیده‌های جوی با کارواش بردن اتومبیل‌ها» هستند، تحریک عجیب و غریب ابرهای باران‌زا نسبت به تمیزی خودروهای ایرانیان است!



یعنی اگر گرد و خاک را مصداق حجابی بر چهره هلوی خودروی هموطنان بدانیم، با زدودن آن از سیمای فولادین خوش‌چهره‌های وطنی و وارداتی، حکم «حجاب مصونیت است» را ساری و جاری ساخته‌ایم زیرا عاملی بر «تحریک» ابرهای بی‌چشم و رو شده‌اند...

حال گذشته از ارتباط خاک و شقیقه، این برداشت در وصف «موتور» صادق نیست و اوضاع چونی دگر است!

روز گذشته (3 اردیبهشت 1403) که ابرها به یکباره تحریک شده و تمامی تجهیزات و بند و بساط پایش و مانیتورینگ آب و هوا را غافلگیر کرده و برخلاف «پیش‌بینی روزی آفتابی»، آبی مشتی بر سر و جان و جاهای دگر تهرانیان عزیز ریختند، بار دیگر نقشه ترافیکی شهر بر هم ریخت و ما ماندیم و خطوط سبقت خالی...

تا دوره شهرداری‌های پیشین، بعد از هر اعمال رطوبتی بر فضای شهر، نرخ ترافیک به حد «قفل» می‌رسید، اما مدیران و دست‌اندرکاران شهر فعلی، تصمیماتی اتخاذ کرده که لاین سبقت به فضای کورس موتور با اتوبوس تبدیل شده است.

موتورسوار طبیعتا از ترس خیسی و شدت بارش، چاره‌ای جز پناه به لاین سرعت و چرخاندن دسته فرمان ندارد، اما اخیرا رانندگان اتوبوس در روزهای بارانی، با تصدیق موتور خود راهی خیابان‌های زوار دررفته و آب گرفته شهر می‌شوند.

موتور به گاردریل نزدیک می‌شود تا هم در دید سایر اتوموبیل‌ها باشد هم از تغییر مسیر ناگهانی رانندگان {...دست} به خروجی‌های راست مسیر در امان بماند اما اتوبوس‌های شرکت واحد اتفاقا به گاردریل نزدیک می‌شوند تا در دید آینه سمت راست خودروها نباشند و تا جای ممکن بگازند و از گیر افتادن در ترافیک قفل بپرهیزند.

چند باری تلاش کردم این روایت را به زبان رسمی و مسوول‌پسند تبدیل و جهت ارجاع به مدیران صاحب صلاحیت شهر به دست دوستانم برسانم، اما ذهنم چفت و بستش را نبست!

خلاصه اگر وقتی در کف دارید و دستی بر قلم و مغزی بر اندیشه، این را هم می‌توان به جمع مسئله‌های ابتدای بحث افزود و بابی جدید در مکاشفه گشود؛ راوی را امید به کشف عجیبیات است.

والسلام

روز بارانیرانندگیطنزروایتتهران
زندگی با "کلمات" بخشی از وجود و دلبستگی من است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید