معمولن نگاه اول به ما پدیده ها و اتفاقات جدیدی که در اطراف ما می افته درسته یا رگه هایی از حقیقت رو در خودش داره. دلیل اصلی این حس اینه که سلیقه و فرهنگ آدمها با همدیگه متفاوته و با توجه به اونهاست که اولین دید و نگاهشون به یک پدیده یا رفتار شکل میگیره. می تونه متفاوت باشه اما برای هر فرد به طور جداگانه احتمال درستیش بالاست.
من پیش از اینکه با ویرگول آشنا بشم در شبکه های اجتماعی و وبلاگی زیادی بودم. برخی بودن که که تجربه ی کار کردن با اونها بیش از 1-2 بار ادامه نداشت ولی بعضی ها سالها با من بودن یا هنوز هم هستن. البته در این جا بعضی شبکه ها هم بودن که جو تو رو همراه خودش می کنه تا به سراغ اونها بری و همونطور که زاکربرگ میگه : "تو به فیس بوک میای چون دوستات اونجا هستن، تو، تو فیس بوک می مونی چون دوستات هنوز اونجا هستن. " فیس بوک و اینستا جز این شبکه ها بودن. تو فیس بوک مدت زیادی این شکل از ارتباط ادامه پیدا کرد اما اینستا صرفا یه محل بود برای آشنایی. فقط عکس با کپشن های کوتاه.
وقتی فیس بوک افت کرد و دوستام کم کم از اون به اینستا مهاجرت کردن کم کم علاقه ام برای اومدن به فیس بوک کم شد. اکانت قبلی رو ترک کردم. یه اکانت جدید برای دل خودم و حضور تو گروه ها یا کانال ها زدم ( الان یادم نمیاد تو فیس بوک دقیقاً به اونها چی میگفتن.)اون هم خیلی زود تموم شد. اینستا و توییتر چیزای دیگه بودن.
الان تنها شبکه ای که مدام بهش سر می زنم توییتر و کلوب هستن. هر دو در همون اول کار نگاهم رو به خودشون معطوف کردن و نقطه ی مشترک دیگه این بود که نه به خاطر جو بلکه به خاطر علاقه ی شخصی ام وارد اونها شدم. هر دو ساده هستن و اگر چه موارد محدودی رو به کاربرانشون میدن اما سر راستن و کاری که قراره توشون انجام بشه کاملن واضحه. مثلا تو توییتر شما می تونید در 140 کاراکتر نظرتون در مورد هر چیزی که میخواین، بگین. نیازی به نوشتن متن طولانی نیست حتی نوشتن متن طولانی ناممکنه. کوتاه بگو اما در مورد هر چیزی و در هر لحظه ای که خواستی حرفت رو بزنی. پس چیز خوب یبرای زدن حرفای درونیت بود. چیزایی که تو هنت میاد و نوشتن تو شبکه ای پر از ادمها میتونست راه خوبی برای بیان وانتشار یا حتی جلب توجهات به سمت اون بود. همین طور می تونستید تا از هر چیزی که خوشتون اومد باز نشرش کنید. کما اینکه خود من از طریق یک پست بازنشر شده در توییتر با سایت ویرگول آشنا شدم.
اما رفته رفته برام محیط توییتر جذابیتش رو از دست داد. در واقع هر وقت و تو هر شبکه اجتماعی که احساس کردین بیش از این که نویسنده و گوینده باشد دارین میخونین یا حتی به نوشته های بقیه جواب میدین اون شبکه ی اجتماعی بخش مهمی از کارکرد خودش برای شما رو از دست داده . چون اون بخش گوینده بودن و ابراز کردن عقاید یا انتشار درونیاتتون رو از شما گرفته و در درون دریای اطلاعاتی که به سمت شما سرازیر شده غرقتون کرده.
کلوب اما داستان متفاوتی داشت. کلوب یک شبکه ی اجتماعی بود. با شباهت زیاد به فیس بوک. سرور هاش در ایران بود و برای زبان فارسی سخته شده بود. پس نوشتن به زبان فارسی در اون خیلی راحت بود. امکان ارتباط و چت بین ادمها مختلف راحت بود. سرویس های زیادی داشت اما تو میتونستی به دقت و با اختیار بالا از هر کدوم که خواستی استفاده کنی و دور و برت رو شلوغ نمی کرد. همچنین تنظیمات دسترسی فوق العاده انعطاف پذیری داشت. اما مهمترین ویژگی اش همون طور که گفتم راحت بودن نوشتن و دسترسی خوب برای دوباره خوندن نوشتن ها بود.
نقطه ی مشترک هر دو سادگی و سرعت فوق العاده بود هر چند که در توییتر سرعت واکنش ها کمی پایین بود.
متاسفانه حالا خبر رسیده که کلوب بعد از 12 سال قراره در آخر پاییز به کار خودش خاتمه بده. پس برای فردی مثل من که به این شبکه وابسته بود و تقریبا هر هفته برای نوشتن یک مطلب شخصی به اون سر می زدنم سخت تر بود. جدا از مسایل مربوط به پشتیبان گیری کلوب که عملن راهی برای پشتیبان گرفتن وجود نداره من دنبال یه جایگزین برای کلوب بودم. مهمترین چیز در این بین راحتی نوشتن و بعدن راحتی در دسته بنید و خوندن اون مطالبه. ویرول این مشخصات رو داره. راحت، سریع و ساده است. تک بعدی عمل کرده و برا همین کاملن سر راسته. این رو از شعار ویرگول که جایی برای نوشتن هست هم میشه فهمید. حتی در موارد مربوط به نوشتن راحتی بیشتری نسبت به کلوب حس می کنم. محیط و ظاهر سایت رنگ سفید زیبایی داره که نوشتن رو راحت تر و دلپذیرتر میکنه. فونت نوشته بزرگتره و خوندن و نوشتن رو به الطبع راحت میکنه.
جدا از این مسایل فقط یک نکته باقی می مونه که هنوز امتحانش نکردم و اون نحوه ی دسترسی ها و حریم خصوصی در ویرگول هست. اگر این ویژگی ها هم مطابق میل من باشه می تونم با قاطعیت بگم که یک دوره ی طولانی از ارتباط من با یک شبکه ی دیگه ی اجتماعی شکل گرفته. و ویرگول ؟ به ویرگول! تبدیل میشه.