من حدود یک سال پیش از یک شرکت نرم افزاری معتبر و خفن(!) با سمت Senior Frontend Developer و حقوق خوب و مناسب quit کردم. خیلی وقت بود که میخواستم این متن رو بنویسم و دلیل خروجم رو بگم؛ به هر دلیلی قسمت نشد تا امروز که بنابر یک اتفاق احساس کردم بد نیست این موضوع رو به اشتراک بذارم (با توجه به دانش کمم در مورد بقیهی مشاغل، صحبتم فقط در مورد برنامهنویسها ست)
بخوام خیلی خلاصه بگم دلیل خروج من عدم پیشرفت بود. نکتهای که خیلی از شرکتها و استارتاپها در مورد کارمندانشون بهش توجه نمیکنن. توی خیلی از موارد (مثل شرکت سابق من)، شرکت با توجه به guideline ها و برنامههای موجود، چارهای نداره. از طرفی همهی برنامهنویسها لزوما دنبال پیشرفتِ صرف نیستند و موارد دیگهای (مثل حقوق، محیطکاری و ...) میتونه جایگزین این مورد بشه براشون.
من این موضوع رو با یک مثال شرح میدم:
فرض کنید که شما برنامهنویسانی دارید که قادر به راهاندازی Google هستند ولی انتظار شما از اونها -ضمن احترام به تولید داخل- Yooz هست. توی این ماجرا هر دو طرف ضرر میکنند. اگر شما (بعنوان کارفرما) بتونید زیرساختهای خودتون رو آمادهی پذیرایی از Google بکنید، قطعا سود بیشتری میکنید و بیشترین بهرهوری رو هم از برنامهنویسهاتون گرفتید.
ولی اگه این زیرساخت فراهم نشه، نه تنها بهرهوری شما پایینتر خواهد بود، بلکه برنامهنویسهای شما هم عدم درک متقابل و overqualified بودن رو حس خواهند کرد.
پیشرفت در برنامهنویسی یک رکن اساسی هست که هم کارفرما و هم برنامهنویس باید به آن توجه داشته باشند.
کارفرما برای جلوگیری از بروز چنین مشکلاتی میتواند سطح پروژهها را براساس رشد سطح برنامهنویسها، رشد دهد. یا اگر تعدد پروژه وجود نداره میتوان با عدم استخدام افراد overqualified از بروز این مشکل جلوگیری کرد. همچنین باز گذاشتن دست برنامهنویس برای ایدهپردازی و خلاقیت (در چارچوب پروژه) میتواند گرهگشا باشد.