ویرگول
ورودثبت نام
مجید رامشینی
مجید رامشینی
خواندن ۱۶ دقیقه·۲ سال پیش

مروری فرا تحلیلی بر مدیریت تقاضا و ارزیابی مصرف خانگی آب

این نوشتار، ترجمه مقاله‌ای است با عنوان A review of household water demand management and consumption measurement که در سایت دورنمای اقتصاد نیز منتشر شده است.

تقاضا برای آب در کشورهای انگلستان و ولز به سطح ناپایداری رسیده است. مصرف خانگی آب، با اختصاص 55 درصد از 32 میلیارد متر مکعب منابع آب بریتانیا بیش‌ترین مقدار را به خود اختصاص داده است که از این رقم، جنوب غربی این سرزمین به خصوص شهر لندن بیش‌ترین میزان مصرف را از آن خود کرده است. 9 درصد مصرف بیش از میانگین این منطقه در شرایطی به وقوع پیوسته که منطقه مذکور به لحاظ منابع آبی خشک‌ترین و حساس‌ترین و از نظر جمعیت با دارا بودن 18 میلیون نفر پرجمعیت‌ترین بخش را نیز به خود اختصاص داده است که پیش‌بینی می‌شود با عبور از جمعیت 10 میلیون نفری در بیست تا سی سال آینده تبدیل به یکی از مناطق دارای تنش آبی در جهان گردد.

اتخاذ سیاست‌های مدیریت سمت تقاضا (Demand-Side Management: DSM) برای طرح‌ریزی‌های جدید و همچنین پیگیری طرح‌های جاری با هدف دست‌یابی به استاندارهای لازم در کارآمدی آب امری بسیار ضروری است. از آن‌جایی که تقاضای آب به عوامل متعددی مانند شرایط آب و هوایی و خصوصیات آپارتمان‌ها و خانه‌ها بستگی دارد، نیاز بیش‌تری احساس می‌شود تا اقداماتی از جنس مدیریت تقاضا اتخاذ شده و عوامل موثر بر تقاضا و تمایل را تحت تاثیر قرار دهند. به عنوان مثال، در مورد منطقه جنوب شرق، ابداع ابزارهایی که به طور خاص عوامل اجتماعی-جمعیت‌شناختی یا اقتصادی-اجتماعی تعیین‌کننده مانند رشد جمعیت و ثروت را هدف قرار می‌دهند، نتایج بهتری نسبت به اندازه‌گیری صِرف به همراه خواهد داشت. از آن گذشته، ابزاری که در شرایط خشک‌سالی به کار می‌رود می‌بایست با ابزارهای مورد استفاده در شرایط عادی تفاوت داشته باشد. در نهایت می‌توان گفت ابزارهای رفتاری برای خانه‌های بدون کنتور که به طور میانگین 13درصد بیش‌تر از خانه‌های باکنتور مصرف دارند موثرتر است. در قانون آب بریتانیا توصیه‌ها و برنامه‌هایی در رابطه با مدیریت پایدار منابع آب برای افزایش کارآمدی استفاده از آب و کاهش تقاضای کل آمده است. مطابق با توافق انگلستان و ولز نیز مصرف خانگی آب در مناطق دارای تنش آبی می‌بایست به 110 تا 125 لیتر به ازای هر نفر در روز کاهش یابد آن هم در شرایطی که مسئولیت پیاده‌سازی کارآمدی آب با شرکت‌هایی است که هر کدام رویکرد جداگانه‌ای دارند. تحقیقات زیادی نشان داده‌اند که مدیریت تقاضای آب دارای ابعاد مختلف جغرافیایی، فصلی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فنی و اقتصادی است. رنویک و گرین (2000) بر این باورند که سیاست‌های قیمتی در تابستان در میان مصرف‌کنندگانی که فضای سبز بیش‌تری در اختیار دارند موفق‌تر بوده و سیاست‌های سخت‌گیرانه مانند اعمال ممنوعیت‌ها در مجموع در دوران خشک‌سالی باعث کاهش تفاضای آب شده است. مطالعات گسترده‌ای نیز با استفاده از روش‌های متنوع برای اندازه‌گیری مصرف خانگی آب از طریق تفکیک‌سازی صورت گرفته است ولی تاکنون فراتحلیلی بر استراتژی‌های مدیریت تقاضا، عوامل تعیین‌کننده و سنجش آن به صورت یک‌جا محقق نشده است. همچنین مرورهای قبلی که بر خصیصه‌های استفاده نهایی صورت گرفته‌اند تمایزی بین روش‌های ردیابی جریان[1]و مبتنی بر حس‌گر[2] قائل نشده‌اند. از طرفی نیاز به مرور توصیه‌های مبتنی بر مدیریت تقاضا و عواملی که تقاضای کل و مصرف را کاهش می‌دهند احساس می‌شود.

بنابراین تحقیق حاضر بر آن است تا برای برنامه‌ریزان حوزه آب، تکتیک‌ها و روش‌های سنجشِ به‌روزی را برای استخراج الگوهای مصرف و اقدامات مربوط به مدیریت تقاضای آب فراهم سازد تا انتخاب ترکیبی از استراتژی‌های مناسب برای شناسایی چالش‌های تقاضای آب تسهیل گردد. این مقاله ابتدا استفاده نهایی آب با دو رویکرد ردیابی جریان و مبتنی بر حس‌گر را مورد بازخوانی قرار داده سپس ابزارهای DSM موثری را معرفی می‌کند. در مرحله دوم عوامل موثر بر تقاضای آب و DSM‌های به کار رفته در ادبیات به همراه نقاط قوت و ضعف شان را به بحث گذاشته و در نهایت مسیری برای تحقیقات آتی به منظور ارائه یک الگوی مصرف جایگزین، مقرون‌به‌صرفه و مقیاس‌پذیر پیشنهاد می‌کند.

رویکرد و روش پژوهش

برای مرور نظام مند و فراتحلیل ادبیات تحقیق از الگوی پریسما استفاده شده است. کلمات کلیدی از مقالاتی که ارجاع بالایی داشتند بدین ترتیب به دست آمده است:

  • water demand-side management strategies
  • water end use measurement
  • demand-side management instrument
  • water conservation
  • water consumption measurement such as: micro-components, end use analysis, smart meters, data-loggers

مطابق با شکل زیر، مقاله‌ها از پایگاه‌های داده اسکوپوس، گوگل اسکالر، ساینس دایرکت، آی ای ایکسپلور، اسپرینگر لینک و سمنتیک اسکالر گردآوری و مورد پالایش قرار گرفت که از این میان 150 مقاله واجد شرایط لازم تشخیص داده شد.

انتخاب مقالات در چارچوب پریسما
انتخاب مقالات در چارچوب پریسما

اندازه‌گیری مصرف خانگی آب

  • فرآیندهای اندازه‌گیری استفاده نهایی[3]: استفاده نهایی شامل دوش، ماشین لباس‌شویی، آبیاری باغچه و مانند این‌ها می‌شود. تجزیه و تحلیل استفاده نهایی معمولا با فرآیندهای جمع‌آوری داده، انتقال داده و ابزارهای تجزیه و تحلیل داده آغاز می‌شود.
  • داده‌های استفاده اولیه[4]: کنتورهای رایج، کنتورهای هوشمند با اتصال به دیتالاگر و یا دیتا ترنسفر، زیرساخت اندازه‌گیری پیشرفته[5] با قابلیت اندازه‌گیری مصرف و بازخورد به مصرف‌کننده از طریق اینترنت
  • تجزیه و تحلیل استفاده نهایی: برجسته‌ترین این روش‌ها شامل تجزیه و تحلیل مبتنی بر ردیابی جریان و تحلیل مبتنی بر حس‌گر است.

مدیریت تقاضای خانگی آب

مدیریت تقاضای موثر حداقل یکی از اهداف زیر را دنبال می‌کند:

  • کاهش کمیت یا کیفیت آب مورد نیاز برای انجام یک کار خاص مرتبط با آب
  • توانایی صرفه‌جویی در آب با تغییر روش انجام یک کار مرتبط با آب
  • به حداقل رساندن تلفات آب از منبع تا دفع
  • داشتن انعطاف‌پذیری برای تامین منابع کافی در زمان‌های تحت تنش آبی

عوامل موثر بر تقاضای خانگی آب

عوامل برون‌زا [6]: عواملی که خارج از کنترل مصرف‌کننده است مانند:

  • کمبود آب: منابع آبی به دلایل شرایط محیطی دچار تنش شده است.
  • ارتفاع نسبت به دریا: مصرف آب با افزایش ارتفاع کاهش می‌یابد چرا که دما کاهش پیدا می‌کند.
  • بارش باران: 10 درصد کاهش سالیانه بارش باران موجب افزایش تقاضای آب به میزان 9/3 درصد به ازای هر نفر می‌گردد.
  • تبخیر: متغیرهای هواشناسی مانند بارش و تبخیر از جمله شاخص‌های رایج خشک‌سالی هستند.
  • تغییرات اقلیمی
  • دما و شرایط آب و هوایی: تقاضای آب با دما افزایش می‌یابد. با بالا رفتن دمای سالیانه به اندازه یک درجه سانتی گراد، مصرف به میزان 6/6 درصد به ازای هر نفر در سال افزایش پیدا می‌کند.
  • تنوع فصلی: مصرف آب در تابستان چه در فضای باز و چه سرپوشیده به طور قابل توجهی بیش‌تر از زمستان است به طوری که در تابستان میانگین مصرف آب داخل خانه 6/10 لیتر در روز و آبیاری 6/29 لیتر در روز بیش‌تر از زمستان است.

عوامل درون‌زا [7]: عواملی هستند که به طور مستقیم مصرف را تحت تاثیر قرار می‌دهند. این عوامل شامل متغیرهای اجتماعی-اقتصادی و اجتماعی-جمعیت‌شناختی و همچنین ویژگی‌های خانوار است که عبارتند از:

  • ثروت و تحصیلات: خانوارهای با درآمد پایین‌تر تمایل دارند در شیوه‌های صرفه‌جویی در مصرف آب بیش‌تر مشارکت کنند و PCC (مصرف به ازای هر نفر) بسیار پایین‌تری نسبت به خانواده‌های با تحصیلات بالاتر/درآمد بالاتر دارند.
  • نحوه سکونت: مستاجر یا مالک بودن تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر مصرف دارد به طوری که مالکان از مستاجران کم‌تر آب مصرف می‌کنند.
  • اندازه‌گیری: تخمین زده شده است که وجود کنتور بین 10 تا 15 درصد مصرف را کاهش می‌دهد.
  • اندازه ساختمان یا واحد: در فینیکس ایالت آریزونا، 8/9 درصد افزایش متراژ واحد مسکونی باعث 8/1 درصد افزایش مصرف می‌گردد.
  • کارآمدی تجهیزات: جایگزینی تجهیزات قدیمی با تجیزات کاهنده به روز، موجب کاهش مصرف از 65 تا 75 درصد می‌شود.
  • فضای بیرون: خانه‌های دارای فضای سبز و استخر جزو مشترکین پرمصرف هستند به ویژه در تابستان.

عوامل رفتاری و روان‌شناختی

با وجود این که نصب تجهیزات کاهنده به میزان قابل توجهی مصرف آب را کاهش می‌دهد ولی رفتارهای جبرانی، تاثیرگذاری آن را کم کرده است. مطابق با نتایج به دست آمده از مطالعات پیشین، مصرف‌کنندگان به خصوص آن‌هایی که جوان‌تر هستند و از تحصیلات و درآمد بالاتری نیز برخوردارند تمایل دارند که از تجهیزات کاهنده استفاده کنند ولی این امر لزوما به معنی صرفه‌جویی نیست. بسیاری از این افراد به دلیل وجود تجهیزات کاهنده، مدت مصرف خود را افزایش می‌دهند به طور مثال زمان بیش‌تری را به دوش گرفتن اختصاص می‌دهند بنابراین نصب تجهیزات کاهنده به عنوان مکمل رفتارهای مصرف آب بخشی از یک استراتژی موفق مدیریت تقاضا است.

بر مبنای آن‌چه گفته شد کارآمدی فناوری تابعی از رفتار انسانی است. مطالعات محیط زیستی نشان داده است که بین رفتار افراد نسبت به محیط زیست و تمایل آن‌ها به محافظت از آب ارتباط قدرتمندی وجود دارد. بنابراین، دادن زمینه زیست‌محیطی به مصرف آب و ارائه راه‌حل‌های عینی بسیار حائز اهمیت است. به عنوان مثال دوش گرفتن کوتاه‌تر، باز نگذاشتن شیر آب هنگام مسواک زدن، شستن میوه‌ها در کاسه به جای زیر شیر آب و آب کشی نهایی به صورت کلی. در این زمینه راسل و فیلدینگ (2010) رفتار مصرف آب را به عنوان یک ویژگی محوری در مدیریت تقاضا می‌دانند و بر اهمیت و نیاز به فهم بهتر خصیصه‌های اجتماعی-روانی تقاضای آب تاکید دارند.

سیاست‌های مربوط به قیمت در مدیریت تقاضا

برخی از مطالعات نشان داده است که سیاست‌های قیمتی تاثیر قابل توجهی بر تقاضای خانگی آب دارد و بر این اساس بسیاری از شرکت‌ها به صورت پیش‌فرض از این ابزار اقتصادیِ کوتاه مدت در سیاست‌های خود بهره می‌برند. این تاثیر به کشش قیمتی وابسته بوده و به خصوص در زمان خشک‌سالی تا حد مشخصی راه‌گشاست. از این رو هر چه کشش قیمتی بالاتر باشد این سیاست‌ها موثرتر واقع می‌گردند. میزان کشش تقاضا در مصرف خانگی آب بین 1/0 تا 5/0 در نوسان است. کنی و همکاران (2008) بر این باورند که 10 درصد افزایش قیمت موجب 6 درصد کاهش در تقاضای آب می‌شود در حالی که ریناد (2015) عنوان می‌دارد 10 درصد افزایش قیمت، 1 تا 5 درصد کاهش مصرف آب را به دنبال دارد. این اختلاف به دلیل تنوع در عوامل تعیین‌کننده کشش قیمتی آب مانند استفاده آب در داخل یا خارج از خانه، متغیرهای فصلی، درآمدهای متفاوت و جغرافیا است. به همین دلیل رنویک و آرپیبالد (1998) و کلمن (2009) به تعیین محدوده‌ای از قیمت‌ها معتقدند.

به دلیل ماهیت حیاتی آب، تقاضای کل برای آب همیشه نسبت به قیمت‌های بالا واکنش نشان نمی‌دهد و درصد تغییرات در تقاضای مصرف در همه اوقات کم‌تر از درصد تغییرات در قیمت است. این موضوع به همراه موانع سیاسی و قانونی باعث شده است که سیاست‌های قیمتی در مدیریت تقاضا جذابیت پایینی داشته یا در کنار سایر سیاست‌ها به ایفای نقش بپردازد.

سیاست‌های غیرمرتبط با قیمت در مدیریت تقاضا

سیاست‌های DSM غیر قیمتی به هر گونه اقدام غیر مبتنی بر بازار یا مجموعه اقدامات اتخاذ شده توسط تامین‌کنندگان آب برای صرفه‌جویی در مصرف آب اطلاق می‌شود. این سیاست‌های ناهمگون بسیار تحت تاثیر عوامل اجتماعی-جمعیت‌شناختی، اجتماعی-روانی و سایر عوامل بوده و زمانی به بیش‌ترین میزان موفقیت خود می‌رسد که به منظور ایجاد هم‌افزایی، با دیگر سیاست‌های مدیریت تقاضا ترکیب شود.

در کنار مجموعه‌ای از DSM‌های غیرقیمتی شامل آموزش عمومی، کارآمدی فناوری و محدودیت‌ها یا جیره‌بندی‌ها، این مقاله تکنیک‌های تغییر رفتار [8] را به عنوان راه کار چهارم پیشنهاد می‌دهد. تغییر رفتار عاملی درون‌زا در سیاست‌های مدیریت تقاضا است. لو و همکاران (2019) بیان می‌دارند که «این امکان برای برخی خانوارها وجود دارد که افزایش قیمت آب را به عنوان سود برای شرکت آب به جای انگیزه‌ای برای مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی تعبیر کنند. بنابراین خانوارهایی که از عهده افزایش قیمت برآیند، کم‌تر احتمال دارد مصرف را کاهش دهند. در عوض اگر پیامی دریافت کنند که به آن‌ها این منظور را برساند که کاهش مصرف آب برای دست‌یابی به یک هدف خوب است، ممکن است تمایل بیش‌تری به این کار پیدا کنند.»

بسیاری از شرکت‌های تامین‌کننده آب، اقداماتی چون اجرای کمپین‌های عمومی، درج اطلاعات مربوط به مصرف آب بر روی قبوض آب و کارگاه‌های آموزشی را در دستور کار خود قرار می‌دهند. در واقع هدف اصلی از انجام این اقدامات تغییر در نگرش و رفتار به عنوان امری متداول در تعامل مصرف‌کنندگان با آب است. آموزش مصرف‌کنندگان چنان‌چه متناسب با ویژگی‌های هر بخش از جامعه صورت گیرد قادر است تا اثربخشی این سیاست را به حداکثر خود برساند. به طور مثال از آن‌جایی که به دلیل صرفه‌جویی در مقیاس، خانوارهای کوچک کارایی کم‌تری در استفاده از تجهیزات آب‌رسانی دارند بهتر است از کمپین‌های آموزشی مبتنی بر محرک‌های برون‌زا بهره برد. بنابراین تفکیک در سیاست‌های مدیریت تقاضا متناسب با ویژگی‌های مصرف‌کنندگان امری ضروری است.

باوجود دست‌یابی به موفقیت‌های بی‌شمار بسیاری از سیاست‌های غیرقیمتی، برخی از حامیان سیاست‌های جایگزین بر این موضوع مناقشه داشته‌اند که سیاست‌های مذکور به خصوص از نوع کنترلی و دستوری ناعادلانه بوده و ضمن نداشتن محبوبیت، رفاه مصرف‌کنندگان را تنزل می‌دهد و بار اداری غیرضروری بر نهادهای متولی اعم از خصوصی و دولتی اعمال می‌نماید. مطالعات زیادی در مورد ابزارهای متنوع مدیریت تقاضا و اثراتشان انجام شده است و در این راستا اینمن و جفری (2006) چارچوبی مفهومی از پیشایندها و پیامدهای ابزارهای DSM در مواجهه با تنش آبی در قالب جدول زیر ارائه نموده‌اند:

ابزارهای مدیریت تقاضای آب (DSM)
ابزارهای مدیریت تقاضای آب (DSM)

رفتار مصرف خانگی آب

همان‌طور که قبلا بحث شد، بسیاری از مطالعات تجربی ثابت کرده‌اند که تقاضای خانگی آب تحت تاثیر ناهمگونی‌های مرتبط با ویژگی‌های اجتماعی-اقتصادی و اجتماعی-جمعیت‌شناختی خانوارها مانند درآمد، توزیع سنی و ترجیحات خانوارها نسبت به مصرف آب و صرفه‌جویی قرار دارد. به این ترتیب، هر مطالعه بر روی استفاده نهایی با هدف تجزیه و تحلیل مصرف به منظور کاهش مصرف آب باید داده‌های مصرف واقعی را با داده‌های رفتاری (روانی اجتماعی) و جمعیت‌شناختی ترکیب کند. در حالی که ظهور کنتورهای هوشمند بدون شک گامی درست به شمار می‌رود، کاهش واقعی مصرف روزانه به ازای هر نفر (PCC) که به نسل فعلی کنتورهای هوشمند در بخش آب نسبت داده می‌شود نامشخص است. این امر به وضوح می‌تواند به دلیل این واقعیت باشد که کنتورهای هوشمند قادر به شناسایی رفتار هدر رفت آب در خانه نیستند. مطالعات اخیر جامعه‌شناسی نشان داده است که مردم فقط به شیوه‌ای فایده‌گرایانه با آب ارتباط برقرار می‌کنند، به این معنی که آن‌ها به آب همان‌گونه می‌نگرند که به استفاده نهایی و ارزش‌هایی که آن استفاده به همراه دارد می‌نگرند.

اندازه‌گیری، جمع‌آوری و کمی‌سازی نگرش‌ها و رفتارهای مصرف‌کنندگان نسبت به مصرف خانگی آب برای بسیاری از محققین چالش‌برانگیز بوده است، این امر از آن‌جا ناشی می‌شود که رفتارهای صریح افراد را می‌توان به صورت درون‌نگر و از طریق روش‌های دیگر (یادداشت‌های روزانه افراد، مشاهده، نظرسنجی) ثبت کرد ولی نمی‌توان نگرش ضمنی را با درون نگری[11] مورد سنجش قرار داد. البته ابزارهایی برای اندازه‌گیری نگرش ضمنی وجود دارد، مانند آزمون ارتباط ضمنی[12](IAT) که به توانایی پاسخ‌دهنده برای بروز نگرش خود وابسته نیست. اما با این‌که تحقیقات فراوانی در مورد محرک‌ها و عوامل تعیین‌کننده مصرف و صرفه‌جویی آب وجود دارد، مطالعات در مورد نگرش‌های ضمنی که به رفتارهای مصرف آب مصرف‌کنندگان جهت می‌دهند، بسیار اندک است.

ثبت رفتار مصرف آب از طریق نظرسنجی‌ها و یادداشت‌های روزانه گزارش‌شده توسط خود افراد

اگرچه روان‌شناسان محیطی که مخالف اتکا به رفتارهای خود گزارش‌ده هستند، با این حال حسابرسی موجودی دستگاه، یادداشت‌های روزانه آب گزارش شده توسط افراد و نظرسنجی‌های خانگی به طور برجسته در بسیاری از مطالعات استفاده نهایی برای تکمیل داده‌های کنتور به کار می‌رود. به طور مثال در طراحی یک سیستم پشتیبانی تصمیم (DSS) به عنوان بخشی از پروژه سیستم پشتیبانی یک‌پارچه برای استفاده کارآمد از آب (ISS-EWATUS) در یونان و لهستان، ماجیرا و همکارانش (2018) از 174 مصرف‌کننده خانگی آب برای بررسی عوامل روانی-اجتماعیِ تمایل آن‌ها به مشارکت در رفتارهای صرفه‌جویانه از نظرسنجی تحت وب استفاده نمودند.

رصدنمودن رفتار مصرف آب از طریق فناوری

رصد رفتاری که به عنوان نقشه برداری فرد محور [13] نیز شناخته می‌شود، تکنیک مشاهده و ثبت اعمال و رفتارهای موقتی افراد در یک محیط خاص با استفاده از انواع تکنیک‌های اکتشافی و مبتنی بر فناوری است و عمدتا در زمینه‌های روان‌شناسی محیطی به عنوان وسیله‌ای برای شناسایی الگوهای مکانی یا زمانی رفتار افراد استفاده می‌شود. در حالی که بسیاری از روش‌های مدل‌سازی و ضبط رفتار، مانند نظرسنجی، مشاهده و یادداشت‌های روزانه، در بسیاری از مطالعات استفاده شده‌اند، فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیا و تکنیک‌هایی مانند خوشه‌بندی نقشی محوری در جذب، اندازه‌گیری، درک و مدل‌سازی موفق رفتار مصرف آب دارند. نمونه‌های موفقی در استفاده از فناوری وجود دارند که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • حس‌گرهای حرکت
  • حس‌گرهای دما
  • حس‌گرهای جریان
  • حس‌گرهای فشار
  • حس‌گرهای لرزش

اندازه‌گیری نگرش‌های ضمنی

بررسی عوامل ضمنی (ناخودآگاه) به ما کمک می‌کند تا نگرش‌ها یا رفتارهای صریح (عمدی و قابل اندازه‌گیری) در لحظه مصرف آب را شناسایی نماییم. ابزارهایی مانند حس‌گرها که پیش از این مورد بحث قرار گرفت اندازه‌گیری و ثبت نگرش‌های صریح را قوت می‌بخشد، و اطلاعات دقیقی از الگوهای مصرف خانگی آب مانند مدت زمان و دفعات دوش گرفتن، دفعات استفاده از ماشین لباس‌شویی و ماشین ظرف‌شویی فراهم می‌کند. سنجش مکرر این رفتارها به ما کمک می‌کند تا رفتارهایی از جنس اقدام مستدل (آیزن، 1991) را از عادات جدا کنیم. عاداتی که نتیجه بازتکرار شرایطی هستند که نشانه‌های رفتاری مرتبط را در بر می‌گیرند. بسیاری از رفتارها تابعی از نگرش‌های روان‌شناختی فردی هستند مانند نگرش‌های ضمنی، باورها، عادات، روزمرگی، توانایی‌های فردی و عوامل زمینه‌ای. هیچ یک از موارد گفته شده در نقطه مصرف، درون‌نگری مصرف‌کننده را شامل نمی شوند بنابراین خارج از آگاهی هشیار مصرف‌کننده قرار دارند. در نتیجه، بر خلاف نگرش و رفتار صریح، روش‌ها و تکنیک‌های موجود برای اندازه‌گیری نگرش ضمنی، وابسته به روش‌هایی چون خود گزارش‌دهی (مانند نظرسنجی‌ها و یادداشت‌های روزانه) یا رصد نمودن رفتار (مانند حس‌گرهای لوازم خانگی و تجهیزات) نیست. یکی از ابزارهای رایجی که توسط روان‌شناسان برای اندازه‌گیری نگرش ضمنی استفاده می‌شود، تست ارتباط ضمنی (IAT) است. این ابزار برای شناسایی قدرت تداعی معانی که افراد برای مفاهیم ذهنی می‌سازند به کار می‌رود و بیان می‌دارد که اگر خاطرات خارج از ضمیر خودآگاه می‌توانند بر اعمال فرد اثرگذار باشند، بنابراین تداعی‌ها نیز می‌توانند بر نگرش‌های صریح و رفتار تاثیر بگذارند (گرین والد و همکاران، 1998). IAT عمدتا وظایفی است که شامل مرتب کردن اشیا در گروه‌ها در سریع‌ترین زمان ممکن می‌شود و به پاسخ‌دهندگان زمان بسیار کمی می‌دهد تا احساسات خود را در مورد مفاهیم مورد نظر منعکس کنند. IAT بیش‌تر در زمینه‌هایی از روان‌شناسی مانند مباحث مربوط به تعصب و کلیشه‌های نژادی استفاده می‌شود. با این حال، با وجود فرمت غیر متعارف آن، در بسیاری از رشته‌ها از جمله گروه‌های اجتماعی، سیاست، تغذیه، خرده‌فروشی، بهداشت و حتا فرهنگ عامیانه محبوبیت پیدا کرده است.

به طور خلاصه می‌توان گفت، موفقیت در مدیریت تقاضا (DSM) برای تاثیر بر مصرف آب منوط است به توانایی اندازه‌گیری و کمی‌سازی مصرف آب، درک عوامل اجتماعی-جمعیت‌شناختی، اجتماعی-اقتصادی و عوامل رفتاری مصرف و به دست آوردن بینش نسبت به نگرش‌های ضمنی که این رفتارها را هدایت می‌کند. در این راستا شکل زیر یک رویکرد یک‌پارچه برای سنجش مصرف خانگی آب را نشان می‌دهد.

جمع بندی

بدیهی است که اندازه‌گیری یکی از موثرترین ابزارهای DSM برای ایجاد انگیزه در صرفه‌جویی در آب است و ظهور کنتورهای هوشمند نیز انقلابی در جمع‌آوری‌ داده‌ها در بخش خانگی آب ایجاد کرده است. در حالی که فناوری اندازه‌گیری هوشمند مصرف خانگی در مراحل ابتدایی خود به سر می‌برد، در مقایسه با سایر بخش‌های انرژی، طیف گسترده‌ای از مطالعات استفاده نهایی را در سطح بین المللی تسهیل نموده، و داده‌های به‌هنگام یا تقریبا به‌هنگامی را برای نظارت بر مصرف آب و تغییر رفتار فراهم می‌آورد ولی با این حال همکاری بیش‌تری بین نهادهای نظارتی و بخش آب برای افزایش به کارگیری کنتورهای هوشمند و بهره‌وری اجباری آب مورد نیاز است.

تجزیه و تحلیل مصرف نهایی آب به شدت وقت‌گیر، پرهزینه و پیچیده است، و به ترکیبی از عوامل سخت‌افزاری و نرم‌افزاری متکی است. لازم به یادآوری است که تخصص فنی همانند تخصص تحلیلی برای هدایت موفق این موضوع به خصوص در مقیاس بزرگ، ضروری است. برای غلبه بر این مشکل، کنتورهای هوشمند در آینده می‌توانند به الگوریتم‌های تشخیص الگوی «هوشمند» مجهز شوند و امکان تفکیک مستقل داده‌های استفاده نهایی به صورت آنی را فراهم آورند.

تحقیقات آتی

از آن‌جایی که اکثر نسل‌های کنتورهای هوشمند قادر به جمع‌آوری داده‌های خرد (ضروری برای تجزیه و تحلیل استفاده نهایی) نیست، تحقیقات آینده ممکن است به سمت تفاوت‌های الگوهای مصرف در ساعت‌های مختلف و نحوه تاثیر آن‌ها بر مصرف خانوارها و تقاضای کل سوق پیدا کند. مدیریت پیک تقاضا بخش مهمی از استراتژی‌های DSM را تشکیل می‌دهد که از آن جمله می‌توان به شناسایی دقیق الگوهای مصرف برمبنای پیک زمانی و ویژگی‌های همراه با جزییات آن اشاره نمود که گام حیاتی و مهمی برای کاهش مصرف، انتقال پیک تقاضا و بهبود پیش‌بینی تقاضا به حساب می‌آید. این امر همچنین به رصد موثر الگوهای رفتاری تک تک خانوارها، تعیین میزان تغییر این الگوها و تاثیر آن‌ها بر تقاضای کل یاری می‌رساند. در نهایت می‌توان گفت که ساخت چنین مدلی که طبقه‌بندی‌های پیک مصرف را در خود جای می‌دهد موجب تحمیل هزینه‌های اضافی به سیستم نمی‌گردد چرا که با کنتورهای هوشمند و سایر امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری موجود، این دست‌آورد را می‌توان به بخش معمول استراژی‌های DSM مبدل ساخت.

منبع مقاله

Halidu Abu-Bakar, Leon Williams, Stephen Henry Hallett, A review of household water demand management and consumption measurement, Journal of Cleaner Production, Volume 292,2021,125872, ISSN 0959-6526, https://doi.org/10.1016/j.jclepro.2021.125872

مترجم: مجید رامشینی

[1] flow-trace

[2] sensor-based

[3] End use (or micro-components)

[4] Primary usage data

[5] Advanced Metering Infrastructure (AMI)

[6] Exogenous factors

[7] Endogenous factors

[8] behavioural change technique (BCT)

[9] Block tariff pricing

[10] uniform rate pricing

[11] introspection

[12] Implicit Association Test

[13] individual-centered mapping

آبتوسعه پایدارمصرف پایدارترجمه مقالهمحیط زیست
دانشجوی بازاریابی بهشتی هستم و ترجمه مقاله‌های علمی رو این‌جا منتشر می‌کنم. به بازاریابی، فلسفه، محیط زیست و مصرف پایدار علاقمندم. باعث افتخار منه که اینجایید و لطف می‌کنید اگه این صفحه رو دنبال کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید