این نوشتار، ترجمه مقالهای است با عنوان Household consumption and environmental change: Rethinking the policy problem through narratives of food practice
در بحثهای مربوط به تغییر اجتماعی به سمت زندگی با کربن کمتر، تشویق افراد به تغییر رفتار برای حمایت از زندگی به سبک و سیاق مصرف کمتر (کاهش مصرف گوشت، انرژی، آب و هدر رفت مصرف) امری ضروری است. این مقاله با بررسی روایتهای برآمده از 30 مصاحبه با خانوارهایی که در شهری در بریتانیا و اطراف آن زندگی میکنند، با درنظرگرفتن پویاییهای مصرف، این اندیشه را آشکار میکند که مصرفکنندگان، به عنوان جزئی از عناصر انتخاب عمل میکنند. این مقاله به پیچیدگی عوامل اجتماعی، فرهنگی و مادی برآمده از روایتهای زندگی روزانه با محوریت غذا به عنوان یکی از پایههای تشکیل دهنده داستان زندگی روزانه میپردازد. به عقیده ما بررسی مصرف غذا فرصتی را برای مفهومسازی موثرتر عوامل قابل تغییر برای سیاستگذاریهای عمومیکه سبک زندگی پایدارتری را هدف قرار دادهاند فراهم میآورد. بدین معنی که فهم مجموعه اقداماتی (اعمالی) که مصرف غذا را رقم میزنند به ما این امکان را میدهد تا معنای تثبیت و تغییر اقدامات وسیعتری که ناپایدار تلقی میشوند را مورد کاوش قرار دهیم.
کلمات کلیدی
مصرف (Consumption)، پایداری (sustainability)، عمل یا اقدام (practice)، سیاست (policy)
شواهد ارائه شده توسط هیات بین دولتی سازمان ملل متحد در مورد تغییرات اقلیمی (UN IPCC) در پنجمین گزارش ارزیابی (IPCC، 2013) به گرم شدن آشکار سیستم آب و هوایی اشاره دارد. از آن جایی که اختلال در سیستم طبیعی سیاره، امنیت انسانها را به خطر انداخته است، دستور کار توسعه پایدار به یکپارچهسازی نگرانیهای اقتصادی، اجتماعی و محیطی به سمت توسعه یک پارادایم نوین (به خصوص پس از جایگزینی اهداف توسعه هزاره با اهداف توسعه پایدار) شتاب میبخشد.
در سه دهه گذشته کارهای زیادی در علوم اجتماعی محیط زیستی انجام شده و کمک بسیاری در این زمینه رخ داده است به طوریکه وین رایت [1] (2011) معتقد است که جامعه شناسی در حال آمادهسازی در مطالعات محیط زیستی است. یوری (2011) این مساله را از دیدگاه جامعه شناسی به بحث گذاشت چرا که در گذشته بحثهای زیادی در علوم طبیعی و رفتاری در این باب شده است. بدین صورت که تمرکز بیشتر بر رابطه بین نگرشها و اعمال فرد اجتماعی خلاصه میشده است. در این مقاله ما با یک مفهومسازی جایگزین در قالب «تئوری به عنوان عمل[2]» روبه رو هستیم. مقاله را با روایتهای 10 نفر از مصرف کنندگان از زندگی روزانه خود پیش میبریم تا بینشی در مورد در هم آمیختگی مکانهایی که عمل مصرف غذا رخ میدهد به دست آوریم. محل بحث این جاست که برای تغییر در راستای سبک زندگی پایدارتر با فهم همین نقاطی اتفاق میافتد که پیوند بین مصرف و مکان غذا را نشان میدهد. معرفی مساله بدین صورت رویکرد نوینی برای سیاستگذاریهای عمومی پدید میآورد که برای تغییر در مواجه با چالشهای بی شمار تغییرات آب و هوایی کاربرد دارد.
لزوم تشویق شهروند-مصرف کنندگان به زندگی همراه با کربن کمتر منجر به ورود فضایل اخلاقی به بازار شده است به گونهای که وجود برچسب سبز بر روی محصولات دوستدار محیط زیست، مصرفکنندگان را در سیاستهای محیط زیستی مشارکت میدهد. این سبک از مصرفگرایی به عنوان «فرم فردی حرکت جمعی[3]» مشوق «زندگی خوب» است.
پس از جنگ جهانی دوم فرض مصرف کننده به عنوان انسان منطقی جای خود را به این حقیقت داد که انسان موجودیتی مساله دار دارد و اقداماتش در تعامل پویای بین عاملیت و ساختار رخ میدهد. دانستن این نکته مهم است که نحوه صورت بندی مساله مشخص کننده نوع سیاستگذاری برای حل مساله است به طور مثال افرادی چون تالر و سانستین[4](2008) در اقتصاد رفتاری با تئوری تلنگر ریشه مشکل را در انتخابهای ناپایدار افراد در سطح فردی میدانند.
نویسندگان زیادی بر این باورند که واکاوی مصرف برمبنای عمل (عمل محور) معناهای جدیدی برای صورت بندی مجدد مساله (مصرف کننده ناپایدار) به ما ارائه میدهد. منظور از عمل[5]مجموعه اقداماتی است که در تعامل بین عناصر مختلف زندگی روزمره مصرف کنندگان انجام میشود که عبارتند از: رفتار بدن، فعالیت ذهنی، معانی احساسی، زمینه دانشی و اعمال فیزیکی. در کل تئوریهای برمبنای عمل لنزهایی را برای ما فراهم میکنند که از طریق آنها به تعامل بین نگرش و دنیای پیرامون خود برای فهم نحوه خاص اعمال (صحبت کردن و انجام دادن امور) بنگریم. بنابراین، ما تمرکز خود را به دور از رفتارهای فردی، نگرشها و فرآیندهای ذهنی محاسبه عقلایی به عنوان موتور زندگی اجتماعی بنا مینهیم. به عنوان نمونه فناوریهایی مانند ماشین لباس شویی، خشک کن و لوازم پخت و پز، باعث پیکربندی مجدد اعمال مربوط به این موارد شد. انتظارات کارمندان اداری از دمای محیط به سادگی و مبتنی بر یک تصمیم فردی نیست بلکه حاصل تعاملات بین عناصری چون حساسیتها (تمایل به لباس کار مناسب)، شیوههای فکری به عادت درآمده (زمینه اجتماعی) و زیرساختهای فیزیکی (محیط) است. ایوانز[6](2011) معتقد است که دورریز غذای خانگی محصول شرایط اجتماعی و فیزیکی خاصی است که به صورت فرهنگی، اجتماعی و محیطی در زندگی روزانه حاصل شده است. (به طور مثال استانداردهایی که خانواده از یک وعده غذایی مناسب انتظار دارند، شرایط نگهداری و مواد تشکیل دهنده آن و همچنین نحوه بسته بندی غذای بیرون بر و عدم توانایی فرد برای انتخاب میزان یک پرس غذای بسته بندی شده).
فهم روایتهای تجربهمحور استخراجشده در این مطالعه نقطه پیوندی [7] را فراهم میکند تا سیاستهایی در راستای پایداری بهتر اتخاذ شود. اندیشمندان این حوزه معتقدند که توجهات به سمت «تولید و مصرف» پیش رفته و از «مصرف کنندگان» غفلت به عمل آمده است. بنابراین مقاله حاضر بر آن است تا به کاوش در پیچیدگیها و تناقضات این موضوع، مساله ساز نمودن انتخاب مشتری برمبنای عادات روزانه و ارتباط متقابل بین این عادات بپردازد.
برای شناسایی مناطق با ترکیب جمعیتی مختلف از آمارهای گردآوری شده از سرشماری سال 2001 استفاده شده است: دانشجویان، خانوادهها، بازنشستگان، بیکاران یا ساکنان حرفه ای و همچنین تفاوت در خود مسکن: نیمه مستقل (نیمه مجزا [8])، مجتمع به پیوسته [9]، آپارتمان. بعضی از طریق ایمیل و برخی دیگر با مراجعه حضوری به درب منزلشان به این پروژه دعوت شدند که در مجموع تعدادشان به 30 نفر رسید. این مطالعه بدون مقایسه افراد در پی ارائه یک دید وسیع متشکل از خانوارهای متنوع است.
در طول مصاحبه، از شرکتکنندگان خواسته شد تا در مورد روالهای روزانه خود صحبت کنند، که از طریق آن نه تنها بینشی در مورد نحوه صحبت شرکتکنندگان از عادات همیشگی، بلکه در مورد مجموعهای از روابط و ساختارهایی که زندگی روزمره حول آن سازماندهی، درک و بازتولید میشود نیز به دست آوریم. بدین معنی که ما به جای توجه به نحوه و فرم رویدادها، در پی معناشناسی روایتها هستیم. این تحلیل به ما کمک میکند تا مصرف را به اقدامی دنیوی برای امرار معاش یا کنشی سیاسی تقلیل ندهیم، بلکه برعکس این طور میانگاریم که مصرف، لحظه ای است در تقریبا تمامی اقدامات روزمره. مصرف، کمتر در مورد انباشت بی معنی کالاها توسط مصرف کنندگان ناراضی و بیشتر به عنوان تجسم زندگی اجتماعی در فرهنگ مادی تلقی میشود. مصاحبهها در منازل افراد صورت گرفت و هدف کشف زمینه اجتماعی بود که تغییر در آن بستر رخ میدهد. ممکن است این انتقاد وارد آید که گفت و گو در باب رویههای روزمره باعث غفلت از محیط فیزیکی و توجه ویژه به ندای افراد است. با این حال ذکر این نکته لازم است که روایتها نمایان گر معنایی است که ما به زندگی میدهیم و اقداماتی است که در بستر این معنا شکل میگیرند. هدف ما تعمیم بخشی نتایج به سایر مصرف کنندگان نیست بلکه در پی آنیم تا مسیری را برای درک نحوه معنابخشی مصرف کنندگان به تغییر در روالهای زندگی روزانه باز کنیم. بدین منظور در 10 مصاحبه (که پویایی بیشتری در دادههایشان بود) از 30 مصاحبه برگزار شده وارد جزییات بیشتری شدیم. پس از کدگذاریهای لازم با استفاده از نرم افزار Nvivo سه زمینه به دست آمد: ثبات و سیالیت[10]، لحظههایی برای تغییر[11]و عناصر تشکیل دهنده اعمال[12]
آلن[13]که حدودا سی ساله است و با شغل دستیار پژوهشی در حومه شهر در مجتمع مسکونی به هم پیوسته زندگی میکند باوجود تلاشهای بسیار برای تغییر در سبک زندگی خود معتقد است که از عادات روازنه نامطلوبی برخوردار است. او از سختیهای تغییر و لزوم هماهنگی تعداد زیادی از عناصر لازم برای تغییر میگوید:
«اول از همه این نشونه بی نظمی و عادت بدیه که دیر بری به تخت خواب و دیر از خواب پاشی و اگه میخواستم تصمیم بگیرم منظورم اینه که دوست دارم بازههای زمانی خوب و منظم با روال خوبی رو داشته باشم. تقریبا چند ماهی هست که صبحها از خواب پا میشم و دو تا سیب برای صبحانه میخورم. وقتی سرکارم از باشگاه ورزشی محل کارم استفاده میکنم و احساس خوبی دارم. ناهار مختصری و یه چیز سالم برای شام میخورم اما اگه بنا به دلایلی یه خورده از این روند فاصله بگیرم دوباره وارد روال بد زندگی میشم. توی این مرحله برای این که این روال برام عادت بشه به خودم میگم این درسته. این قراره هفته من باشه. به خاطر همین این برنامه ایه که دوست دارم روال زندگیم بشه».
آلن در این جا در حال یادگیری نظم است و آن چه او را از این روال باز میدارد دورههای مختلف بیماری، تغییر در الگوهای کاری و جابه جایی محل سکونت است. هنگامیکه او از این خانه اشتراکی نقل مکان کرد، دوباره به خوردن گوشت، ماهی و لبنیات بازگشت. اگرچه در وضعیت قبلی باوجود هم خانههای گیاه خوار تمایل به گیاه خواری داشت ولی حساسیت به این موضوع با نقل مکان از بین رفت و حتا دانش پختن غذاهای گیاهی که با خود داشت نیز کارگر نیفتاد. بنابراین میتوان گفت که تصمیم به زندگی سالمتر به تنهایی برای انگیزه بخشی به تغییر سبک زندگی کافی نیست. پس میتوانیم بگوییم که عناصر تشکیل دهنده اقدام به گیاه خواری تنها پیوندی است بین پویاییهای منزل و زیرساخت، محل کار و احساسات. از این نظر، استدلال میشود که با کاوش در تعداد عناصری که منجر به یک روال زندگی میشود، میتوانیم هم استحکام و هم شکنندگی بالقوه اقدامات را که به طور موقت با ریتمهای روزانه و رویدادهای دوره زندگی مرتبط هستند، بسته به قدرت رابطه بین عناصر به هم پیوسته مشاهده کنیم.
هر فعالیت دارای روز و زمان مشخصی است و به نظر میرسد تکرار آن فقط زمانی خطرآفرین است که یک بیماری رخ دهد. مهمتر از همه، تنها رخدادهایی قادر به از بین بردن و شکل دادن به روالهای جدید یا ایجاد خلل در روالهای قدیمی هستند که با تغییرات گستردهتر در مسیر زندگی به وجود میآیند مانند ازدواج، طلاق، تولد فرزند یا نقل مکان به خانه ای دیگر.
همانطور که در تحقیقات علمی اجتماعی به خوبی مستند شده است، رویدادهای شکل دهنده ادوار زندگی زمینه مناسبی را برای تغییرات در روالها فراهم میکنند. برای سامانتا، داشتن فرزند همه چیز را تغییر داد. او و شریک زندگیاش در حین کار حرفهای، عادت کرده بودند که اواخر عصر به خانه برگردند، غذای بیرونبر، فست فود یا املت بخورند یا چیزی سریع با مایکروویو آماده کنند. اما الان غذای خانگی میخورند و مرخصی زایمان این فرصت را به آنها داده است که خریدشان را از چند جا در محله خود انجام دهند. نکته مهم این است که امکان مراقبت از بچه با خرید مایحتاج غذایی به دلیل موقعیت مکانی محل زندگیشان فراهم شده است. او که نزدیک به مرکز شهر زندگی میکند، در فاصله کوتاهی با تعدادی خواربار فروشی، سوپرمارکتهای کوچک، قصابیها و اغذیه فروشیها قرار دارد. پیاده روی برای خرید از این مکانها شرایطی نظیر گذر از پارک، قرار ملاقات و دیدار دوستان را به وجود آورده است. بنابراین هر سبک آشپزی ممکن است به شکل متفاوتی انجام شود زیرا آشپز سبکهای متفاوت آشپزی را در بسترهای مختلف اجرا میکند: مانند غذای بداهه، برنامهریزی شده، سالم یا قابل کنترل.
برخلاف سامانتا، لیدیا چندین بار برای خرید به یک سوپرمارکت خارج از شهر با ماشین سفر میکند. این سفرها به دلیل حضور دخترش در مهدکودک و داشتن شغلی انعطاف پذیر (فیزیوتراپ) امکان پذیر است. پیش از مادر شدن او قادر بود یک خرید طولانی مدت برای یک هفته را انجام دهد ولی اکنون این کار را در چند خرید کوتاه مدت انجام میدهد. در طی این رفت آمدها برای خرید او سایر وظایف روزانه خود از قبیل ملاقات والدین ساکن در روستای مجاور، رسیدگی به مراجعین و مراقبت از کودکش را هم انجام میدهد. واضح است که هرگونه تغییر در رفتار، به گرد هم آمدن چندین عنصر از دیگر روالها و شیوههای روزمره بستگی دارد. این پویایی برای جنی، مادر دیگری که در همان منطقه زندگی میکند آشناست. او میگوید:
«حالا که بیشتر خونه هستم، بیشتر آشپزی میکنم. وقتی کار میکردیم نیازی به یخچال پُر نداشتیم، از همون کنار جاده یه چیزی واسه شام میخوردیم، ولی حالا یخچالمون پره.»
دورههای زندگی که در پی رخدادهای تغییر زا بروز پیدا میکنند منابع، مهارتها و استانداردها را مورد مذاکره و پیکربندی مجدد قرار داده و آنها را به استخدام اقدامات جدید در میآورند. توقف یک فعالیت روزانه با فقدان رابطه بین عناصر متفاوت مربوط به آن روال رخ میدهد.
هرگونه تغییر در شیوههای معمول منوط به اعمال و تغییرات گستردهتر در مسیر روزانه زندگی است. بنابراین، اعمال مستقل از یکدیگر نیستند. یک نظم زمانی و ریتمیک در روالهای زندگی وجود دارد که از اقدامات به هم پیوسته تشکیل شده است. در واقع همان طور که هر روز از زندگی خود را به ظهور میرساند، تقاضاهای ساعتی، سیستمهای حمل و نقل و به طور خلاصه سازمان دهی تکرارشونده خود را میسازد و به ما یادآور میشود که ما به آن اندازه که اسیر آن هستیم سازنده آن نیستیم.
ما شاهد یک زمینه تکراری در ادامه بحث هستیم و آن این است که در واقع وعدههای غذایی برنامه ریزی نمیشوند بلکه توسط کابینتهای حاوی مواد غذایی هدایت میشوند. بکای [14] سی و چند ساله و بدون فرزند میگوید که آماده کردن اسپاگتی بولونیز به رقابت بین مواد غذایی موجود و پتانسیلشان برای مخلوط شدن با یکدیگر و ساخت یک غذا بستگی دارد. در صورت نبودن اسپاگتی ممکن است یک وعده غذایی کاملا متفاوت از طریق ترکیب مواد موجود، دانش آشپزی و رضایت فرهنگی به نتیجه برسد. این بدان معنا نیست که این لزوما یک انتخاب منطقی است، بلکه ترکیب عناصری است که شوو و همکارانش[15](2012) از آن به عنوان مواد، زیرساخت و معنا یاد میکنند. این عناصر قراردادهای اجتماعی را زیر پا نمیگذارند یا خارج از هنجار عمل نمیکنند، بلکه بر اساس سنتها و احساسات تجسم یافته مرتبط با یک وعده غذایی آرامش بخش، مغذی و مقرون به صرفه در روز هستند.
از چنین گزارشهایی میتوان چنین پنداشت که مردم چندان پایه گذار این شیوهها نیستند، بلکه شیوههای مصرف حاصل ارتباطات متقابل بین عناصر مصرف است.
این مقاله با بررسی پیچیدگی عواملی که زندگی روزمره را شکل میدهند، محدودیتهای پیشِ روی افراد در مواجهه با انتخابهایشان را برجسته نموده است. به این معنا که در صورت وجود بهترین انتخاب، افراد در تحقق تغییرات در زندگی روزمره خود با مشکلاتی مانند تغذیه سالم، خرید محلی یا تهیه وعدههای غذایی به طور کامل خانگی روبه رو هستند. از روایتهایی که در بالا از داستان زندگی روزانه مصرف کنندگان ذکر شد این طور به نظر میرسد که مشکلات موجود برای تغییر روالهای زندگی در گذشته را نمیبایست با فقدان اراده فردی تئوریسازی نمود بلکه این امر نتیجه ترکیبی از عوامل اجتماعی، فرهنگی و مادی است. چنین عواملی به گونه ای ترکیب میشوند که روالهای نامطلوب را عمیقا جا میاندازند. ما به عنوان فرد، تغییر را اعمال نمیکنیم. بلکه ما در دگرگونیهای اجتماعی و فنی شکل میگیریم. این مقاله مبیِن این بحث است که ما به عنوان فرد فرد این جامعه یا به عنوان افراد و گروهها نمیبایست کانون تجزیه و تحلیل آن چه که منجر به تغییر اجتماعی برای مواجهه با چالشهای محیط زیستی میگردد شویم. آن چه مهم است شیوهها [16] (اعمال، اقدامات) یی است که زندگی روزمره حول آن شکل میگیرد.
این مقاله با پشتیبانی از تئوری عمل محور پا را فراتر نهاده و پیشنهاد میکند علاوه بر تمرکز براعمال، ارتباط بین اعمال نیز میبایست مورد توجه قرار گیرد. مطالعه مصرف غذا موجب فراهم آمدن فضایی است که در آن مداخلات سیاسی لازم برای تغییر مسیر به سمت زندگی با پایداری بیشتر مد نظر واقع شود. غذا به عنوان اولین نیاز بدن انسان، فرآیندهای اجتماعی، فنی، بیولوژیکی و اکولوژیکی بسیاری را در چرخه زندگی خود شامل میشود که به روشهای پیچیده با هم در تعامل هستند، بنابراین سیاستهای لازم برای پاسخ به این نیاز میبایست برآمده از بستر و زمینه خاصی باشد. به همین دلیل، مسائل مربوط به تولید و تهیه غذا از دیدگاه سیستمیگستردهتری مورد بررسی قرار گرفته است که در آن روندهای جهانی در تولید، توزیع و مصرف، چالشهای متعددی را در سیاستگذاری ایجاد میکند. افراد اغلب مصرفکنندهای فعال فرض میشوند که انتخاب میکنند از یک بازار با کالاهای متغیر چه چیزی برای مصرف انتخاب کنند. بنابراین، مصرف از وجود یا عدم وجود یک باور، نگرش یا ارزش (با نیت خوب) ناشی میشود. اگر قرار است بپذیریم که مصرف، لحظه ای[17]در تقریبا تمام اعمال است، مساله به صورت کاملا متفاوتی (اعمال به همراه روابط متقابل بین آنها به صورت یک واحد تجزیه و تحلیل) چارچوببندی میشود. از دادههای ارائهشده در این مقاله، میتوانیم ببینیم که روایتهای روالهای زندگی روزمره حول اعمال غذایی شکل میگیرند. البته اینها جدا از مجموعهای از اعمال مرتبط دیگر معنا نمیشوند، زیرا شیوههای مصرف غذایی به وضوح در مادیات (مسکن، فناوری)، زیرساختها (حمل و نقل، امکانات رفاهی) و مفاهیم فرهنگی مناسب (ایدههایی در مورد تغذیه مناسب، مراقبت و راحتی) گنجانده شدهاند. همچنین این شیوهها مستعد بازتولید یا از هم گسیختگی هستند که از تغییرات کوچک در سازماندهی موقت زندگی روزانه یا رویدادهای تغییر دوره زندگی مانند تولد، مرگ، ازدواج و طلاق ناشی میگردند. این امر نشان میدهد که در این نقاط عطف است که میتوان تغییر یا تثبیت را درک نمود.
در حالی که روایتهای بررسی شده در این مقاله به درک روالهای زندگی روزانه و تداومشان به ما کمک نموده است، تحقیقات بیشتری لازم است تا نقاط مورد نیاز برای مداخلات مشوق پایداری شناسایی گردد. به عنوان نقطه شروع، این مقاله ابتدا به آن دسته از فعالیتهایی کمک میکند که معتقدند اعمال (practices)، واحد بهتری از انتخابهای مصرف کننده (consumer choices) برای تجزیه و تحلیل است. بنابراین به کارگیری دیدگاه مبتنی بر عمل[18]مساله «مصرف کننده ناپایدار» را بازتعریف میکند و کاوش در دادههای به دست آمده در مصرف غذا باعث شده است تا به روابط متقابل بین اعمال غذایی، متفاوت بیاندیشیم. در اندیشیدن به پیوند بین این اعمال و شیوهها است که ممکن است به سیاستگذاری جدیدتر و پویاتر برای مصرف پایدار برسیم.
مقاله انگلیسی
Paddock, J. (2017). Household consumption and environmental change: Rethinking the policy problem through narratives of food practice. Journal of Consumer Culture, 17(1), 122–139. https://doi.org/10.1177/1469540515586869
ترجمه: مجید رامشینی
[1] Wainwright
[2] theories of practice
[3] individualised form of collective action
[4] Sunstein and Thaler
[5] practice
[6] Evans
[7] nexus
[8] semi-detached
[9] terraced
[10] Fixity and fluidity
[11] Moments for change
[12] Carried by practice
[13] Alan
[14] Becca
[15] Shove et al.
[16] practices
[17] moment
[18] practice-oriented