احتمالا" اینو شنیدین که آدمای مثبتنگر نیمه پُر لیوان رو میبینن و آدمای منفینگر نیمه خالی لیوان رو. اما به نظرم یه دستهی دیگهای از آدمها هم وجود دارند؛ اونهایی که بعد از مواجهه با این صحنه براشون سواله که حالا چطوری بطری رو پُر کنیم؟ :)
این دسته آخر رو من میخوام اسمشون رو بذارم پرابلم سالور(حلَال مسئله؟) اینا نه خوشبینن نه بدبین بلکه عملگرا هستن. اینا همونایی هستن که راه میفتن مسئله/مشکل میبینن فقط تو دنیا! ولی به جای اینکه قضاوت کنن وضع موجود رو، تلاش میکنن حلش کنن و تلاششون اینه دنیا که رو برای خودشون جای بهتری کنن.
همیشه هم موفق نمیشن؛ علیرغم میل و هدفشون گاهی گَند میزنن. مثل وقتایی که میخوان به پیرزن عابر از خیابون کمک کنن رد بشه و میفهمن که اصلا" نمیخواسته رد بشه. (مسئله: پیرزن نمیتونسته به تنهایی از خیابون عبور کنه) (اگر متوجه منظور نشدین طبیعیه؛ تا تهش بخونین)
1- فرضیات ذهنیت رو به چالش بکش
اینطوری به مسئله نگاه نکن که "یه پیرزنی هست که نمیتونه از خیابون رد بشه، بنابراین من باید بهش کمک کنم بره اونور خیابون." به جاش اینطوری نگاه کن "به نظر میرسه این پیرزن نمیتونه از خیابون رد بشه، بذار ازش بپرسم آیا به کمک من برای عبور از خیابون نیاز داره؟"
ممکنه که پیرزن به تنهایی نتونه از خیابون رد بشه، ولی ممکنه هم بتونه. فقط با نگاه کردن متوجه این نمیشیم و بهتره که «ازش بپرسیم».
همه ما داری پکیجی از انواع نظرات، تعصبات، میانبرهای ذهنی و یه سری پیشفرض هستیم که به شکلهای مختلفی زنگیمون رو سادهتر میکنن. اما وقتی داریم روی حل مسئلهای کار میکنیم بهتره که فرضیاتمون رو زیر سوال ببریم چون ممکنه اشتباه باشن.
کمتر فکر کن. بیشتر بپرس!
2- کاملا" مطمئن شو که مسئله رو فهمیدی
آیا واقعا" پیرزن میخواد از خیابون رد بشه؟ یا اینکه میخواد از یه گلفروشی اونور خیابون گل بخره؟
فهمیدنِ مسئله اصلی ما رو دو قدم جلوتر میبره. به جای اینکه فقط ببینیم مردم دارن چیکار میکنن و با چه چالشهایی ممکنه مواجه بشن، فقط کافیه به تمایلات و قصدشون از انجام اونکار توجه کنیم.
به جای این سوال که "من چیکار میتونم انجام بدم که عبور پیرزن رو از خیابون راحتتر کنم؟" اینو بپرسید: "چرا باید این پیرزن از خیابون رد بشه؟ اون سمت خیابون چیکار میخواد کنه؟"
3- دنبال اطلاعات بیشتر باش
بسیاری از مردم فکر میکنن که پرابلِم سالوِرهای بزرگ به محض اینکه مشکل رو میبینن راهحلش رو پیدا میکنن. البته که خیلی هم دور از واقعیت نیست! :)
موقعی که میبینیم یه پیرزن داره تلاش میکنه از خیابون رد بشه، دوست داریم دستشو بگیریم از خیابون ردش کنیم. ولی یه پرابلم سالور از پیرزن میپرسه که چی میخواد؟ مثلا" برای قصدِ خرید گل، میره میخره میاره براش چون دوباره ممکنه لازم باشه پیرزن برگرده از اونور خیابون.
یه پرابلم سالور خفن اول میفهمه که «مسئله واقعی» چیه بعدش کل کار رو تموم میکنه.
4- خیل سریع و سخت طوفانی فکری کن
وقتی واقعا" میفهمی مسئله چیه، راهحلهای بهتر، سریعتر به ذهنت میرسن. ولی گاهی اوقات ما به تمام اطلاعات مورد نیازمون برای فهمیدن مسئله دسترسی نداریم.
مثلا" اگر میخواین یه مقاله تو ویرگول بنویسین ولی نمیدونین چه چیزی به درد ویرگولخوانها میخوره. از طرفی هم نمیتونین بیاین ازشون سوال کنین چون اونها رو نمیشناسین اصن! :)
راه حل: توی چنین شرایطی، طوفان فکری راهشه. یه استاپ واچ که دیگه تو گوشی همه هست رو بذارین رو 5 دقیقه. تو این 5 دقیقه هرچی موضوع به ذهنتون میرسه رو بنویسین. هیچ جواب غلطی وجود نداره. هر چیزی که به ذهنتون میرسه رو بنویسین.
بعدش باید این موضوعات رو دستهبندی کنین. چه چیزی باعث میشه ویرگولخوانها تا ته یه مقاله رو بخونن و لذت ببرن؟
بر اساس شهود و منطق خودتون ایدهها رو رتبهبندی کنین. در نهایت 3-5 ایده رو برای ساختن داستان/مقاله خوتون ترکیب کنین.
5- گوگلش کن
ممکنه خیلی شوخی به نظر برسه ولی آقای گوگل ممکنه جواب همه سوالات ما رو داشته باشه. اگر فکر میکنی که واقعا" مسئله رو فهمیدی، گوگلش کن زود. خیلی احتمال داره که یه نفر مثل شما هم قبلا" با این مسئله/مشکل مواجه شده باشه و یه گوشهای تو اینترنت جوابش رو ثبت کرده باشه.
اگر هم آدم اجتماعیای باشیم میتونیم از دوست یا همکارامون درخواست کمک کنیم.
6- روش بخواب
ذهن نیاز به استراحت داره و اگر استراحت نکنه درست کار نمیکنه.
فرهنگ کارِ پرفشار بهمون میگه که تا حد زیادی از تایم روزمون رو به کار مشغول باشیم. ولی واقعا" نیازی نیست که نوروساینتیست باشیم تا بفهمیم این ذهن رو شکنجه میده. اگر تو یه مسئلهای گیر کردین، رهاش کنین. برین دوستاتون رو ببینین، یه دوش آب گرم بگیرید، یا هرکار لذت بخش دیگهای که باعث میشه از اون مسئله فاصله بگیرید.
استراحت کنید و بخوابید.
ذهن ناخودآگاه حتی وقتی خوابیم هم داره کار میکنه. بذارین کارش رو تو آرامش انجام بده، نتیجهش شما رو شگفتزده میکنه.
7- ناامیدی رو به عنوان بخشی از زندگی بپذیر
یه سری مسئله/مشکل هست که هیچ وقت نمیتونیم حلش کنیم. بهترین پرابلمسالورهای دنیا ریاضیدانها هستن و یه لیست طولانی از مسائلِ حلنشده هست که خفنترین آدمای تاریخ هم نتونستن حلش کنن.
برای اینکه مغزتون سوت بکشه، دیدن ویدئو از یوتیوب رو پیشنهاد میکنم:
اوکیه که آدم موقع مواجهه با یه گره خیلی سخت احساس ناامیدی کنه. احمق نیستیم که! :)
بهترین پرابلمسالورها کسائی نیستن که از ناامیدی بیزارن، یه سری آدما هم میان مسائل کماهمیت رو برای اینکه کمتر ناامید بشن انتخاب میکنن. بهترین پرابلمسالورها کسائی هستن که دوست دارن مسئله حل کنن، ولی میدونن که چه زمانی بیخیال یه مسئله بشن و حرکت کنن.
ناامیدی اولش ناراحتکنندهس ولی بعدش یاد میگیری چجوری باهاش زندگی کنی.
تو این مسیر ممکنه گاهی اوقات حس خنگ بودن کنیم، ولی این نشون میده انسانیم! چون به دنیای اطرافمون اهمیت میدیم و میخوایم که اونو تبدیل به جای بهتری کنیم.(شعار بود یا شعر؟ :)))
تو این لینک هم میتونین یه سری مجموعه از بازی/مسئلههایی رو پیدا کنین که به تقویت مهارت حل مسئله در شما کمک میکنه
مثل همیشه خوشحال میشم برای بهبود نوشته/ترجمههام ازتون فیدبک/پیشنهاد دریافت کنم.