یادداشت‌های روزانه‌ی آقای نون…
یادداشت‌های روزانه‌ی آقای نون…
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

رفتگان

مطمئنا آن‌هایی که رفته‌اند، از ما که مانده‌ایم، خوشحالترند. حداقل آنجا کمتر جای نگرانی، ناراحتی، غم، غصه و… هست. آنجا حتما هرزگی، خیانت، دزدی، نامردی، نارفیقی، بداخلاقی، کینه، دورویی، زیرآب زنی، دروغ، بدگویی کمتر و حتما وفاداری، عشق، دوستی، خنده، گریه، رفاقت، اصالت، محبت بیشتر وجود دارد. آنجا حتما به غیر از طولانی ترین شب سال، طولانی ترین روز سال را هم جشن می‌گیرند. حتما اگر از کسی یا چیزی بدشان بیاید، به او می‌گویند. اگر بتوانند کاری برای هم بکنند، حتما انجام می‌دهند. آنجا حتما و قطعا پولِ لعنتی ملاک هیچ تصمیم گیری نخواهد بود چون آن دنیا اصلا هیچ پولی وجود ندارد و هیچ ماشینی، و هیچ خانه‌ای، و هیچ موبایلی، و هیچ سکه و دلاری، و هیچ پدیده‌ی مادی دیگری!
هرچقدر بیشتر مزایای آن دنیا را نسبت به این دنیای لعنتی بررسی می‌کنم، بیشتر دلم میخواهد اینجا نباشم و آنجا باشم. اصلا نمی‌فهمم چرا از اول در آن دنیا شروع به زندگی نکردیم تا اینقدر جنایت نکنیم و مکافات نَکِشیم؟ یا چرا همان اول از ما نپرسیدند: «هی آدم! قدرت تفکر و تعقل را ما به تو ارزانی داشتیم و تو موجودی هستی مختار! انتخاب کن در کدام یک از این ۲ دنیا زندگی خواهی کرد؟؟ » و ما هم یکی را انتخاب می‌کردیم تا در چنین موقعیتی دهان‌مان را بسته نگه داریم و گِله و شکایت نکنیم؟
اینطور که مشخص است هیچ انتخابی وجود ندارد؛ به این دنیا می‌آیی، زندگی می‌کنی، از این دنیا می‌روی، به دنیای دیگر وارد می‌شوی، روزگار می‌گذرانی، و احتمالا از آن دنیا هم به دنیای بعدی می‌روی و برای هیچ کدام از این جابجایی ها و نقل و انتقالات تو هیچ تصمیم و انتخابی، نمی‌توانی و نخواهی داشت!

حبیب ناظمیخرده نویسنده معاصرتئوری انتخابرفتگانیادداشت روزانه
یادداشت های روزانه و شخصی‌، بدون دانستنِ آداب نوشتنِ یادداشت و داستان… که بعد از اصلاح در صفحه‌ی «حبیب ناظمی» منتشر می‌کنم…
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید