به قلم: علی اکبر کارگر | معاون مدیریت و ترویج محتوایی کوثر
به چه چیزی، جنبش دانشجویی میگوییم؟
قبل از آنکه در مورد امکانات نقش آفرینی جنبش دانشجویی صحبت کنیم، باید در مورد تصورمان از مفهوم جنبش دانشجویی به توافق برسیم.
جنبش دانشجویی در تعریفی که این متن برگزیده، شامل تشکلهای رسمی و غیررسمی حاضر در صحن دانشگاه و همچنین دانشجویان دنبالکننده آن تشکل هاست. جمعی که بیرون از دانشگاه در موقعیت ستادی اتحادیهها و سازمانهای فرادانشگاهی هستند در این تلقی جنبش دانشجویی محسوب نمیشوند. همچنین جمعی از دانشجویان که خارج از صحن دانشگاه در مواقع خاص مثل مثل انتخابات یا جنگ کنشگری سیاسی میکنند مدنظر نیستند. معنای دیگر و دقیقتر جنبش دانشجویی، یک وضعیت خاص روحی میان اجتماعی از دانشجویان است که میتواند منجر در یک تحول اجتماعی مشارکت کنند، این تعریف علی رغم دقت خود، چون متداول نیست، برگزیده نشد. وقتی از جنبش دانشجویی صحبت میکنیم، به معنای اول آن یعنی تشکلهای دانشجویی و دانشجویان در مدار آن تشکل ها اشاره میکنیم.
چه تصویری از دانشگاه داریم؟
در این متن منظور از دانشگاه، ساختار رسمی و سخت آن شامل استاد، نظام آموزشی (رشتهها، واحدها و منابع درسی)، نظام پژوهشی (پایان نامه، رساله، مقاله) و نظام مدیریتی است. فضای عمومی دانشگاه - آنجا که موطن بروز و ظهور جنبش دانشجویی است- اغلب مستقل از ساختار رسمی دانشگاه رقم میخورد. فضای عمومی دانشگاه را برخی صحن دانشگاه هم میگویند.
سیالیت، ویژگی ذاتی جنبش دانشجویی
هویت دانشجویی یک امر محدود و زمان مند و به وسعت کل ایران است. برخلاف هویت طلبگی یا حرفهای که مادام العمر و مساوی با معنای تمام زندگی ما است، هیچ کسی نمیتواند بعد از فارغ التحصیلی خود از دانشگاه بگوید من دانشجو هستم. هویت دانشجویی در قواره یک جنبش، شخصیت سیالی به آن می دهد. این ویژگی سیال به طول طبیعی موجب شده جنبش دانشجویی نتواند صرفاً با اتکا به خود، تولید حرف و موضع و قدرت داشته باشد. چرا که هر تولیدی، مستلزم استقامت و تمرکز عمری یک جمع است که موقعیت جنبش دانشجویی به طور طبیعی قابلیت آن را ندارد. البته این ادعا به آن معنی نیست که تشکل نمیتواند با فعالیت خود در تولید حرف نو مشارکت نکند. حتماً اعلام حضور و ابراز نیاز توسط یک تشکل نقاط کانونی سیاسی و علمی تولید کننده حرف و موضع را تحت تأثیر قرار میدهد. این یک واقعیت است که جنبش دانشجویی اغلب منشأ اثر در ابعاد یک جامعه یا یک کشور نیست و شتاب دهنده گسترش یک اثری است که پیشتر توسط سلسله نهادهای پایدار و مانا در طی چند ده سال بوجود آمده و اینگونه توانسته در صحنه سیاسی حاضر باشد. دلیل این منشأ نبودن، همان سیالیت ذاتی آن و نداشتن فرصت تولید حرف از صفر است.
نقش در دسترس جنبش دانشجویی
نقش ممکن و در دسترس جنبش دانشجویی، در امور سیاسی و اجتماعی ملی و امتی، تولید جمعیت حول دعوتها است. این دعوتها معمولاً از نقاط کانونی غیر جنبشی و غیرسیال صادر میشوند.
تحقق این نقش مستلزم عهده گرفتن دو رکن نقش آفرین است. رکن نخست تشخیص حرفها، ترسیم معادلههای واقعی (و نه صرفاً ذهنی) صحنه، و تعیین دوست و دشمن و موضع گیری دائم و نو شونده در قبال آن هاست. رکن دوم ایجاد اختلاف پتانسیلهای جدی در صحن دانشگاه برای در مدار قراردادن لایههای مختلفی از دانشجویان است. موضع گیری از مطالعه و تحلیل و تعهد سیاسی برمی آید، اختلاف پتانسیل و تولید جمعیت با حضور و بروز عزمهای درخشان انسانی در صحن دانشگاه. عزمهای میدان دار و حاضر در میدان. از این دو رکن هرکدام برپا شود، رکن دیگر را به همراه میآورد. چه بسا هستههای فکری دانشجویی بعد از یک سال تمرکز و همفکری متعهد به کنشگرهای فعال صحنه تبدیل شدند و چه بسا میدان داران واقعی که ضرورت صاحب تشخیص و موضع بودن را در کف میدان کشف کردند.
«شبه نقش» جنبش دانشجویی
تأکید بر هر مأموریتی برای جنبش دانشجویی که او را از دو نقش اصلی خود یعنی تشخیص صحنه و جمعیت سازی دور میکند، تاکید بر شبهنقش است.
ادبیات کادرسازی، مطالبه گری و نقش آفرینی تخصصی اگر تشکل را به ضرورت گردآوردن جمعیت معتنابهی از دانشجویان نیندازد، طرح یک شبهنقش غیرراهبردی برای دانشجویان است. اگر جنبش دانشجویی برپاکننده جمعیت قابل توجی از دانشجویان نباشد، در نسبت با کانونهای سیاسی، از یک سوژه صاحب قدرت درون زا که دستش پر بود، به ابزار و وسیله تحقق اراده آن کانون ها در فرم گروههای فشار غیراراده مند در خواهد آمد. هرکدام از نسبت های مقوم و مخرب کانون های سیاسی و جنبش دانشجویی در هردورهای قابل ردیابی و نشان دادن است. کانون سیاسی میتواند یک جناح سیاسی در ایران، یا یک دستگاه رسمی دولتی و یا یک رسانه خارجی باشد. جنبش دانشجویی که ابزار شده، این بدان معناست که نه تنها رکن جمعیت سازی ندارد. بلکه رکن قوه تشخیص را نیز از دست داده است. گویا این دو رکن تشخیص و جمعیتسازی با هم ساخته میشوند و با هم فرو میریزند.
نقش دست نیافتی جنبش دانشجویی
جنبش دانشجویی در ایران تا کنون نقش خود را در نسبت گیری با کانون های سیاسی در پی گرفتهاست. توصیه واقعی این روزها که توصیه این متن را هم شامل می شود از همین سنخ است. ولی غایب مهم این نسبت و این صحنه و این توصیه ها، همچنان خود دانشگاه است.
علم، به خاطر بلند مدت بودن ذاتی مسائل علمی اش و بوروکراسی دانشگاه به خاطر نحوه شکل گیری وتکوینش در ایران در صحنه غایب است. نقش آن نهاد علم همانند نقش موزه است. هر دوی آنها موجودیتی باشکوه، حامل معنا و بدون نقش در مقدرات کشور است.
برای اینکه جنبش دانشجویی به حیات دیگری احیا شود و نقش آفرینی غیر قابل تصور و فراتر از امکانات کنونی داشته باشد داشته باشد، ناگزیر است در جنبه علمی دستگاه رسمی دانشگاه نفوذ کند و متقابلاً آن را در صحن عمومی دانشگاه بکشاند. یعنی استاد علمی دانشگاه به قاعده در مورد سیاست و سعادت ملت ایران و امت اسلام از پایگاه علمی خود موضع سیاسی بگیرد و حرف معناداری برای جامعه داشته باشد. تا آن قله مسیر زیاد است...