همه چیز خوب بود و همه خوش و خرم بودیم تا روزی که تعداد «اینفوئنسر»ها از تعداد شهروندها بیشتر شد. افراد بسیار معمولی را اطرافمان میبینیم که شروع به تولید محتوا میکنند و وقتی میگویی هدفت از این کار چیست، به وضوح میگویند میخوام اینفلوئنسر شوم. افرادی که حتی مهارتهای پایهای ارتباطی و نگارشی و بصری را هم ندارند، اما شکر خدا بازار آزاد به آنها این فرصت را میدهد.
مشکل آنجایی آغاز میشود که ما تبدیل به مصرفکننده این محتوا میشویم و این بادکنکهای توخالی را بیشتر و بیشتر باد میکنیم. پستهای این عزیزان را درست نگاه کنید. به دقت ببینید تا متوجه شوید چقدر «واقعی» زندگی میکنند و چقدر واقعی با شما «حرف میزنند.»
یک در میان در پایان پستهایشان نوشتهاند، من از فلان چیز، فلان تجربه را داشتم. تجربه شما چیست؟ بنویسید.
این یک حقه بسیار ساده برای افزایش مشارکت کاربر است. همین و بس! حتی یک نفر جز شما، نظر شما را نمیخواند. شما تبدیل به یک «عدد» در میان هزاران عدد دیگر میشوید و اینفلوئنسر مربوطه را جلوی اینستاگرام و فیسبوک و هر خرابشده دیگری سربلند میکنید.
هرکجا اینطور «گدایی» برای مشارکت دیدید، شک نکنید که تبدیل به کارگر پارهوقت آن صفحه شدهاید. وظیفه شما این است که عمر عزیز خود را هدر دهید، لایک یا کامنت یا پاسخی حواله کنید و دور انداخته شوید.
پیش از آنکه مشارکت کنید و وقتتان را بیمزد و مواجب به درآمدزایی برای این افراد تلف کنید، یک لحظه درنگ کنید. ببینید آیا واقعاً میخواهید جامعه فردای شما به دست این افراد ساخته شود؟