متأسفانه به ما یاد دادهاند که در هنگام مذاکره هرچه پرمدعاتر باشید بهتر است. اما این ادعاها گاهی آنقدر بزرگ است که دست مدعی را در لحظه رو میکند.
چندی پیش با یک تدوینگر به یک چالش جدی در زمینه پرداخت برخوردیم. او میخواست مبلغ یک میلیونتومانی حق الزحمه را تماما پیش از پایان کار دریافت کند. اختلافمان بر سر تاریخ پرداخت بالا گرفت و در این میان ادعا کرد که هماکنون مشغول کاری است که ماهیانه 25 میلیون تومان خالص به او پرداخت دارد. یک ماه معادل 176 ساعت کاری است، یعنی ساعتی 142 هزار تومان دستمزد. اختلاف ما بر سر یک هفته تعجیل در پرداخت 1 میلیون تومان بود.
یعنی تدوینگر فوق در طی یک ساعت چانهزنی با من بر سر یک هفته تعجیل در پرداخت پول که با محاسبه 3 درصد بهره ماهیانه، ارزش زمانی معادل یک چهارم 30 هزار تومان (بله، 7500 تومان) دارد، دقیقا 142 هزار تومان حقوق ماهانهاش را دور ریخت.
فرد دیگری با 23 سال سن، بدون تحصیلات دانشگاهی درست و حسابی، با پیشنهاد برگزاری چند همایش وارد شرکت ما شد و با ارزیابی اولیه که از توانمندیها و ادعای او داشتم، به نظرم سرمایهگذاری در این همایشها خطرناک رسید. به او گفتم حاضر به سرمایهگذاری نیستیم. برای آنکه من را همراه کند، ادعا کرد ما در شهر خودمان روی هر رویداد 60 میلیون تومان سرمایهگذاری میکنیم، 160 میلیون تومان برداشت میکنیم! یعنی 2.67 برابر.
خب برادر مومن! اگر چنین کسبوکار پرمنفعتی داری، سر میز مذاکره با من نشستهای؟ شما سالی 6 همایش اگر برگزار کنی، یعنی 2 ماه یک بار، میتوانی سرمایه خود را سر سال 359 برابر کنی. بله! 359 برابر یا سیوپنجهزار و نهصد درصد سود سالانه. پس اینجا چه غلطی میکنی؟ من اگر جای تو بودم، فقط به دنبال قرض از عمه و خاله میگشتم که زودتر تمام کسبوکار را صاحب شوم.
خلاصه خر فرض کردن دیگران، هرچند دلفریب است، اما عواقب بدی در وجهه شخصی شما و نتیجه مذاکرات خواهد داشت. باور کنید خیلی دروغها با یک حساب سرانگشتی آشکار میشوند.