سمیرا ملک پور
سمیرا ملک پور
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

تلاطم


دریازده ی تلاطم زندگی که می شوم

هر بار به هم رسیدن

تکرار می شود

کوری می شوم

که طیف زمان شفایش می دهد

و انصراف می دهم هر بار در انتهای عاشقی،

آنگاه که بینای پشیمان می شود

و باز می گردد.

رفتگر

هر شب

ساعت ۹ می آید و من

تمام گذشته ی پوچ به خاطر آورده خود را

که بوی نا گرفته است

درون زباله دانی سیاه تحویل میدهم

ببرد به هر کجای بی خبری

که برایم فرقی نمیکند

و آینده فقرِ شادی زده را

منجمد می کنم تا

ازین بزرگتر نشود

من می مانم و حال و تمام لذت نفس کشیدن

به فاصله هر دمی و بازدمی

سمیرا_ملک_پور


@lonly20001HZ

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید