سریال درام آمریکایی دروغ های کوچک و بزرگ، به کارگردانی ژان مارک لی در سال 2017 تولید شد. ابتدا این سریال قرار بود یک مینی سریال 8 قسمتی باشد که به جهت استقبال و میزان رضایت بینندگان و البته نحوه ی اتمام هوشمندانه آن، امکان ادامه پیدا کرد و فصل دوم آن با فاصله ای کمتر از دو سال با حضور مریل استریپ تولید و پخش گردید.
تمام سریال در شهر مونته ری کالیفرنیا (شهری ساحلی) در لوکیشنی بسیار چشم نواز، فیلمبرداری شده است که بی شک یکی ازجذابیت های این سریال می توان در نظر گرفت و انتخاب ترانه ها و تیتراژ و البته ویلاهای ساحلی بسیار مدرن و زیبایی که جلوه گر میزان رفاه شخصیت های داستان است. البته که همه این موارد ذکر شده در برابر فیلمبرداری و تدوین و سناریوی داستان جزییات محسوب می شود. داستانی که عامیانه به نظر می رسد و حتی فمینیستی، و برخلاف هردو اینها کاملا خبر از دنیای واقعی زنانی می دهد که به سبک خود و زنانه زندگی خود را پیش میبرند.
سریال با نمایش قتل فردی مجهول، شروع می شود که بیننده را وا می دارد تا از میان بازجویی هایی که پراکنده نمایش داده می شود به کشف مقتول و البته قاتل یا قاتلین بپردازد که البته این کنجکاوی تا پایان قسمت فصل یک ادامه خواهد داشت و بیننده را با خود همراه می کند . این نوع روایت توجه بیشتری از بیننده جلب می کند تا مدام در پی کشف زنجیره اتفاقاتی باشد که منجر به قتل در جشن مدرسه شهر شده است.
این سریال بر محور زندگی خانوادگی و به طور اهم، مادرانی است که با تمام حساسیت ها و مشکلات فردی که با آن دست و پنجه نرم می کنند، مسئولیت مادری خود را بی وقفه، سرسختانه با چنگ و دندان پیش می برند.
داستان پنج مادر که به واسطه رفاقت خود و یا مدرسه فرزندانشان در کنار هم قرار می گیرند و اصطکاک های زیادی را در فیلم به واسطه شخصیت، حساسیت ها و عقده های فردی و البته گذشته هر یک، مشاهده می کنید که مدام منتظرید ارتباطی با قتل پیدا کند و داستان چنان با تدوینش شما را تا پایان فصل می برد که در هر قسمت هم از منظر کشف راز قتل( مقتول و قاتل و چگونگی آن) و هم از منظر روبرو شدن با چالش های هر شخصیت، احساس های بیننده را به خوبی درگیر مسایل متداول زندگی مادرانی می کند که مدام در حال تعادل برقرار کردن بین رابطه هایشان هستند. رابطه با خود، با همسر، با فرزندان و با شغل و وجهه اجتماعی اشان.
و در این میان به خوبی می توان دید هر یک چُنان ماده شیری با تمام وجود برای ارزش های مادری خود ، در میدان می مانند و به وضوح در جریان داستان مشاهده می کنیم که هر یک در مواجهه با خود و کشف هویت فردی آنست که بهترین خود در سایر روابط نیز می تواند به منصه ظهور درآورد.
در مسیر داستان به خوبی سایه های درونی هر یک و ژرفای آن نمایش داده می شود و تحمل دردهایی که چنان حک شده اند که تنها چاره آن، چیزی نیست به جز پذیرا شدن ومتوقف نشدن، ادامه دادن زندگی و زندگی کردن.
هر بار که سایه ای نمایان می شود، ترس و وحشت انکار و پس زدن و فراموش کردنی به همراه دارد که همچون فرو نگه داشتن بادکنک های زیادی در زیر آب است و سماجت همین درد است که در نهایت کلافگی و غیرت و جان دوستی انسان را وا می دارد از فرط بی رمق شدن، دست بر زانوهایش بگذارد و برخیزد و هر آنچه را باید، به مبارزه بطلبد و کدام قهرمان پیروزمندتر از دردمندی که شبانه روز زخم خود را بر دوش حمل کرده است و او را به مرز خودکشی های آگاهانه و ناآگاهانه می برد.
تجربه من ازین سریال با تمام پیچیدگی در حین سادگی و ملموس بودن آن، مشاهده ذات زنانه حساس، صبور، حامی و قوی و با پشتکار و سمج هر یک از شخصیت های این پنج مادر بود که فراتر از تعریف های متداول و سنتی مادر بودن خود، توانستند زندگی خود را زنانه شفا ببخشند که طبیعتا بخشی از لذت تماشای این سریال را مدیون توان زنانه ام در درک و همدلی با شخصیت های داستان می دانم و ازین رو به دوستانم به خصوص بانوان مشاهده آنرا پیشنهاد می کنم.