چند سال پیشترها که در همان شهر خودمان (گناباد) کلاس ساز میرفتم، استادی داشتم به نام مهدوی. ایشان دانشکده هنر دانشگاه تهران درس خوانده بود و شاگردی بزرگان بسیاری را در کارنامه داشت. بزرگانی از جمله آقای هوشنگ ظریف و داریوش طلایی. در شهر کوچک ما جزو معدود افرادی بود که موسیقی سنتی را به طور جدیتری میشناخت و دنبال میکرد.
داخل پرانتز این که من حدودا هفت هشت سالی هست که مشق تار میکنم.
یک شب بعد از کلاس، بحث دربارهی نقد و منتقد در موسیقی بود. احمد مهدوی حرف جالبی زد که هرچند به نظرم دقیق نبود و همیشه صحیح به نظر نمیرسد، اما سنخیت جالبی با غالب رشتهها و حوزههای کاری دارد و میشود بر گسترهی وسیعی از مشاغل آن را تعمیم داد.
من از منتقدان دفاع میکردم و میگفتم منتقد کارش حرف زدن و گیر دادن است. اصلا لزومی ندارد چیزی را که به آن خرده میگیرد، بلد باشد. بلدی کار، مال اجراکننده است؛ که مثلا بشود نوازنده در موسیقی.
آقای مهدوی در جواب گفت: «توی موسیقی هر کسی تونست ساز زد، هر کسی نتونست رفت آهنگسازی کرد؛ هر کسیام عرضهی هیچکدومو نداشت رفت درمورد کارای بقیه حرف زد، شد منتقد موسیقی!»
این حکایت حالا توی همین به اصطلاح اکوسیستم استارتاپی ایران خیلی خیلی صادقتر است تا موسیقی. اینقدر که منتور و مدرس و دکتر و مستر و تیستر و پدر و مادر و عمه و شوهرعمه داریم، استارتاپ نداریم وجدانا! نیروی انسانی نداریم والا!
شما یک نگاهی به اطرافت بینداز! یک جستجوی کوتاه حتی توی اینستاگرام هم شده داشته باش. به همین سوی چراغ قسم، بالغ بر دو هزار و دویست و شصت و چهار نفر منتور و مشاور پیدا میکنی. هر کدام یک رنگ. هر کدام یک طعم! این یکی از آن یکی بدرنگتر و بدمزهتر.
من نمیخواهم ادعای بی تحقیق کنم، اما میتوانم تخمین بزنم که بیشتر این افراد، دقیقا و تحقیقا همانهایی هستند که عرضهی هیچ کاری نداشتهاند جز حرف زدن و تز دادن و نسخه پیچیدن برای دیگران. و البته با این چند مورد اخیری که توی ذهنم هست، حتی از حرف زدنشان هم ناامیدم. همهی صحبتها سطحی، پرت و پلا و عملا شر و ور! عمق کمسوادی برخی از این اساتید آنقدر متحیرکننده و عجیب است که زبان آدم را عملا بند میآورد.
چه خبر است آقا جان؟! چه خبرتان است واقعا؟! به خدا آدم خجالت میکشد بگوید من سرویس مشاوره هم میدهم.
شما برو تو ایوند بگرد ببین چه خبر است. ببین سطح برگزاری رویدادها تا کجا با مخ خرده زمین! این که نشد آقا جان! شما مخاطب را احمق گیر آوردی، نباید اینطوری سوار ملت باشی که! درست نیست کنفرانس برگزار کنی، تکنیک نامبر وانی که برای افزایش فالوور یاد ملت بدهی، فالو آنفالو کردن باشد! والا درست نیست. بلا درست نیست. ملت پشت سرتان میخندند. برادرانه و دوستانه میگویم: فکر نمیکنم بد باشد اگر توی حوزهای که قرار است برای همه نسخه بپیچید، چند تا نمونه کار موفق هم داشته باشید.
بماند... گفتم یک کم غر زده باشیم دلمان خنک شود!
پینوشت ۱: آقای مهدوی ارادت و احترام!
پینوشت ۲: منتور و مشاور و مدرس خوب هم بدیهیست که داریم. خیلی خوبش را هم داریم! خود من چند تا از بهترینها را توی حوزهی کار خودم (دیجیتال مارکتینگ) میشناسم و به خیلیها معرفی میکنم. خواستم گفته باشم که خیلی طبیعیست که نفس وجود چنین مشاغل و چنین عناوینی عیب نیست. مشاور خوب میتواند مسیر اشتباه کسبوکار را زودتر از هدر رفتن سرمایهها تشخیص دهد و آن را اصلاح کند. مشاور خوب میتواند موثرترین و کلیدیترین نقش را در یک تیم ایفا کند. حتما متوجه عرایض بنده هستید که بحث به کل چیز دیگریست.
پینوشت ۳: مصاحبهی واشنگتنپست با مدیرعامل یک شرکت خدمات مشاورهای حول این سوال که «آیا تعداد مشاوران در دنیا خیلی زیاد نیست؟»
آدرس بلاگ شخصی: سئو و بازاریابی دیجیتال