نقد همیشگیام به این گونه اجرا ها نفهمیدن خط فصل بین استعداد ودیگر مسائل مثل سیرک و رقص و این موارد هست. حالا شاید بحث اصلی به رسمیت شناختن رقص و چیزی به نام سیرک باشد که از نظر من مسئلهای به نام سریک و یا چیزی مثل رقص، استعداد قابل سرمایه گذاری برای رشد و پرورش افراد در بستر یک جامعه برای به بلوغ رسیدن و پیدا کردن جایگاه و خوب زندگی کردن در این دنیا نیست. برای من مسئلهای به نام فقه، شرع و چیزی به اسم آخرت در این مرحله مطرح نیست و کاری هم بهش ندارم. تحلیلم فقط وفقط در این دنیا است.
چیزی مثل رقص، یا چیزی مثل سیرک، برای خودش شخص یک جایگاهی توهم آمیز و افسانهای به وجود می آورد که از بستر دیده شدن در چشم مخاطبین محدود هست. اگرچه با وجود شبکههای مجازی و فرآیندهای رسانهای عمر مطرح بودنشان کمی افزایش پیدا کرده باشد. ولی از یک زمانی به بعد دیگر برای خودشان نیستند و تبیدل می شوند به ابزاری برای استفاده دیگران از آنها. گاهی می شوند ابزار نوستالژیک برای به تحریک درآوردن احساسات ناسیونالیستی و یا احساسات هیجانی یک قشر درحال سپری کردن نمیه عمرشان و یا تبدیل می شوند به ابزاری برای قضاوت دیگران و یا تبدیل شدن به یک تابلوی تبلیغاتی مثل اونهایی که تو اتوبانها هستند و اگر زنده هم نباشند شرکت ها از آنها استفاده می کنند و پولشان را در می آورند. در واقع خوشان را به ویترین یک نمایشگاه تبدیل می کنند.
از دید مخاطبین هم این فرد تا موقعی که برایشان جذابیت داشته باشد و بتواند از خود حالتهای مختلفی را بروز بدهد در ارج و قرب و دید قرار دارد. از یک زمانی به بعد با عوض شدن نسل دیگر آن توجه لازم را ندارند و به گوشه ای از تاریخ می پیوندند.
.
.
ببین اونچیزی که می خوام بگم دقیقا اینکه چرا این افراد که خودشان را با استعداد می دونند، خودشان و استعدادشان را به چیزهایی گره می زنند که مرور زمان اونها رو از بین می بره و فقط یک هیجان نصفه و نیمهای رو براشون رقم می نه؟
خب یا یاد افراد ( به معنای الگویی قابل تعمیم و ابجاد بستر اخلاقی) باید بماند، یا اثری از آنها فارغ از وجود چهره یا نام و خاطره، یعنی چیزی مثل خلق کردن.
در این موارد چه چیز باقی است؟ یاد افراد یا مخلوق شان؟