.
.
متن زیر یه تحلیل یا یه نقد یا چند تا سوال در رابطه با مصاحبه نشریه آگاهی نو با ظریف هست. حال داشتید بخونید و خوشحال می شم که نقد خودتون رو هم بنویسید.
.
.
شاید می توان گفت که محمد قوچانی بعد از مدتها تلاش در عرصه نوشتاری این بار تلاش کرده که برای خود یک پایگاه مستقل و بدون جهت دهی ایجاد کند برای همین هم مجله آگاهی نو را انتشار داده است. در هر صورت در ابتدای این نشریه یک گفت و گویی با محمد جواد ظریف را مطالعه می کنیم. گفتاری که سوالات بسیاری را در رابطه با نوع عملگرایی ظریف و تناقضات اش به حرفهایی است که می زند. در واقع مخاطب را در یک فضای گنگی قرار می دهد نمی داند که باید این مصاحبه را قبول کند یا برجام را.
موضوع اصلی این گفت و گو پیرامون کتاب تازه منتشر شده ظریف با عنوان دوران گذار روابط بین الملل در جهان پسا غربی است.
و ظریف سعی به تبین این گفتمان می پردازد که در واقع خیلی از حرفهای ظریف درست است و تحلیل درستی را از فضا آمریکا و غرب ارائه می دهد. ظریف به گذار و پایان انحصار دولت در تصمیم گیری ها و یا پایان مدیریت هژمونی متحدان پرداخته است. و در جایی از مصاحبه می گوید که (( این اولین بار نیست که در دنیا شرایط گذار پیش آمده است قبلا که این اتفاق افتاده- همان طور که در مجلس هم گفتم- یا به دلیل عدم آگاهی و یا به دلیل عدم شجاعت لازم، ایران نه تنها نتوانست استفاده مثبت کند بلکه ضرر هم کرد. ))
سوالی که اینجا مطرح می شو این است که ظریف فردی بدون تجربه نیست و داخل حاکمیت ایران از ابتدای انقلاب دستی در وزارت خارجه داشته است، از فضای سازمان ملل باخبر است و به جز دوران محدودی در دوره پیشین ریاست جمهوری از این فضا دور نبوده است. پس چگونه است که استفاده نکردن از این فضای گذار را در عدم آگاهی و یا شجاعت خلاصه می کند؟
البته ممکن است بگویید که ظریف تصمیم گیر نیست. پس به ادامه گفت و گو در این مصاحبه دقت کنید.
(( آقایانی در منطقه می گویند اینها خوب حرف می زنند اما اجرا دست کسان دیگر است. گرچه ما به آنها پیشنهاد کردیم که بیایند با آنهایی که فکر می کنند اجرا دست آنهاست گفت و گو کند، بیایند امتحان کنند اما امتحان نکردند. آنها فقط شعار می دهند ...))
ماجرا با این اظهار نظر ظریف کمی پیچیده می شود. در واقع ظریف همه چی را یا دست خودش می داند و یا دست آقای روحانی. به این قسمت دیگر مصاحبه دقت کنید .(( من به بعضی ها می گویم که اتفاقا ظریف نشان داد که می تواند عمل کند، اوباما نتوانست عمل کند. برخلاف آنکه شما ادعا می کردید، روحانی نشان داد می تواند عمل کند اما اوباما که خودش فرمانده کل قواست نتوانست.))
با این تفاسیر حداقل این هشت سال سیاست خارجه ایران در مشت ظریف و آقای روحانی بوده است . پس بهتر است سوال خود آقای ظریف را از خودشان بپرسیم که آقای ظریف از دست دادن فرصت ها از روی ناآگاهی است یا از روی عدم شجاعت؟!
در قسمت دیگری از این گفت و گو می خوانیم که (( من معتقدم ما باید ایران را کنشگر ببینیم نه یک موضوع. ایراد ما معمولا این است که دیگران را کنشگر می بینیم و خودمان را حداکثر در بهترین شرایط در حالت واکنش می بینیم.)) سوالی که باز اینجا مطرح می شود این است که کجای فعالیت های سیاست خارجه ظریف در حد کنشگری است؟ برچام؟ قضیه فرودگاه جده؟ یا قضیه منا؟ شهادت حاج قاسم و یا شهادت فخری زاده؟ در واقع سوال اصلی این است که ظریف دقیقا چه کاری را در وزارت خارجه دارد انجام می دهد؟
.
.
.