مقدمه و طرح مسئله:
انتهای سال 99 در لانه جاسوسی یا همان سفارت سابق آمریکا در تهران مرکزی به نام مرکز رویداد شهید فخریزاده افتتاح شد و در آن اولین رویداد تا ثریا برگزار گردید. رویدادی که مثل گل دقیقه نود بود و یا بهتر است جور دیگری توصیف اش کرد، یک شوعاف برای پرکردن رزومهای پر از خالی. در هر صورتی این رویداد برگزار شد. اما بهتر است به جوانب آن هم بپردازیم.
اما واقعا این مراسم یک رویداد بود؟
یک رویداد را میتوان به عنوان یک مجمع عمومی به منظور جشن، آموزش، بازاریابی یا پیوستن به آن تعریف کرد. رویدادها را میتوان بر اساس اندازه، نوع و زمینه آنها طبقهبندی کرد مثل: رویدادهای اجتماعی، رویدادهای تحصیلی و شغلی، رویدادهای ورزشی، رویدادهای تفریحی، رویدادهای سیاسی، رویدادهای مشارکتی، رویدادهای مذهبی، رویدادهای افزایش بودجه.
با این تفاسیر یکی از مهمترین نقد موجود به رویداد تا ثریا، رویداد نبودن آن است. جایی که هیچ نقطه مشترکی را نمی توان از گروههای دعوت شده پیدا کرد. مسئولین برگزاری رویداد، تا ثریا را یک «رویداد با هدف روایت چگونگی حل نوآورانه و مبتکرانه مسائل کشور» مطرح می کنند، اما این فقط یک جمله بندی برای توضیح یک رخداد است نه نقطه مشترک آن.
منظور از نقطه مشترک چیست؟
این که هدف یک رویداد را روایت چگونگی حل نوآورانه و مبتکرانه مسائل کشور بگذاریم، کاری عبث و بی هوده است. با توجه به این که گروههای شرکت کننده در این رویداد از اندیشکدههای معروف گرفته تا گروههای جهادی و گروههای دانشجویی و دانش بنیان هستند و نمی توان هیچ نقطه مشترک و اتکائی ایجاد کرد بین آنها. به طور مثال گروهی که در حوزه ترویج دندان پزشکی در مناطق محروم فعالیتی را تازه شروع کرده است با گروهی که در حوزه ساخت حافظههای رایانهای فعالیت می کند. هیچ نقطه اشتراکی وجود ندارد که حتی قابلیت یک مقایسه اندکی را داشته باشد. از این رو این رویداد را باید کشکول روایت نامید.
هدف از برگزاری این رویداد چه بود؟
به گفته حقی مسئول برگزاری، هدف این رویداد «روایتی از ظرفیتهای موجود برای حل نوآورانه و مبتکرانه مسائل در کشور است» آیا این هدف یک رویداد است؟
در بخش قبلی توضیح دادیم که جمع آوری این گروهها در کنار هم یک خطای بزرگ محسوب می شد و حالا هدف از برگزاری این رویداد را «روایت» می نامند. آیا پژوهشکده شهید رضایی نیاز به روایت فعالیتهای خودش دارد و یا پژوهشکده کوثر؟ و یا میدون؟ سوال اساسی اینجاست که این روایتها برای مسئولین بود و یا برای مردم؟ چرا که همین مسئولین هستند که نامههای دوستان را به ناکجا آباد می فرستند و اگر برای مردم ایجاد شده بود پس چرا هیچ فرد عادیای نمی توانست حضور داشته باشد؟
اما یک هدف را می توان متصور شد، و آن یک رزومه بلند بالا در راستای تایید گفتمان جعل شده مسئله محوری دوستان است. گفتمانی پیش از نیازمندی به یک کشکول روایت نیازمند به هدایت و برنامه ریزی عملیاتی است. بسیج دانشجویی دوران سختی را طی می کند. به طور کلی تشکلهای دانشجویی دوران بسیار سختی را طی می کنند و اولویت اول آنان چیزی غیر از یک شوعاف این چنینی است.
افتتاح مرکز رویداد شهید فخری زاده یک شوخی با اذهان عمومی
ایجاد یک مرکز برای ساماندهی و شتابدهی به هستههای تخصصی و نیمه تخصصی دانشجویان بسیجی با هدف حمایت و به ثمر نشاندن فعالیتهای آنان کاری بسیار شاستهای است. اما مرکز رویداد شهید فخری زاده این نیست و حتی چیزی شبیه به این هم نیست. با این شرایط صرفا مکانی نمایشگاهی است.
مرکز رویداد شهید فخری زاده نزدیک به یکسالی است که درحال آمادگی است و در این هفته قبل از افتتاح این مرکز حتی آجرهای سردر ورودی آن نصب نشده بود. از اینها گذشته حتی بعد از افتتاح هم قابل استفاده نیست. شیشههای نصب شده و شائبههای درجه یک نبودن و حتی دسته دوم بودن آن، هزینههای میلیاردی برای این مرکز در شرایطی که نواحی استانی در شرایط سختی به سر می برند، همه این موارد در پشت پرده این مرکز و بسیاری از سوالهای بی پاسخی که جایی حتی برای طرح آن پیدا نمی شود.
نتیجهگیری
هدف از این نقد و حرفهای پیرامون آن، بهترشدن فعالیتهاست. خیلی از مسائل مالی سازمان من باخبر نیستم اما کم و بیش با مشکلات در جریان هستم و شاید اجرای این نوع رویداد نیازی بوده برای کم شدن فشارها روی هسته اصلی مدیریت سازمان. اما ای کاش با دقت و فرصت بهتری و اهداف والاتر و دقیق تری برای حل مشکلات دانشجویان اقدام می شد.