شاید کمی عجیب بنظر برسد. احتمالا وقتی عنوان را خواندید این سوال در ذهنتان شکل گرفته، اصلا چرا باید شکست بخوریم؟! یا مگر شکست خوردن هم آموزش میخواهد؟! یا با خود بگویید همین که مسیر موفقیت را طی نکنم شکست خورده ام پس شکست خوردن نیازی به آموزش ندارد...
متاسفانه در سیستم معیوب آموزشی ما این مسئله آموزش داده نشده و اگر سوال های بالا در ذهنتان شکل گرفته کاملا حق دارید. ما در کشورمان روی موفقیت بشدت افراطی عمل میکنیم. اگر سری به دانشگاه ها بزنید میبینید که از دانشجوی لیسانس گرفته تا دکترا همه در پروژه هایشان بسیار موفق بوده و دقیقا نتایج مورد انتظار را در عمل دریافت کردند! اما سوال این جاست در تاریخ علم اگر به تعداد این همه دانشجوی نابغه، دانشمند نابغه وجود داشت در حال حاضر لبه تکنولوژی در صفحه نمایش خم شدن آن بود؟! یا مردم از سرطان میمردند؟!
مشکل اینجاست که ما در این سرزمین نتیجه را فقط موفقیت میبینیم در حالی که شکست به مراتب مهم تر از موفقیت است. اگر یاد بگیریم چگونه شکست بخوریم آن وقت مرز دانش در اختیار ما خواهد بود.
در کسب و کار هم همین است، کافی است سری به استارت آپ ها بزنید هزاران هزار استیو جابز و بیل گیتس دارند حیف میشوند!!! در یک گروه همه توهم متفاوت بودن دارند. کلا در رویا ها سیر میکنند و اصلا از آن بالا، پایین نمیآیند. با این تراکم استیو جابز و بیل گیتس چرا صنعت ما اینگونه است؟! چرا GLX همچنان یک شعبه از محصولات چینی است؟!!
این ها همه به خاطر آنست که از بدو تولد در ذهن ما خوانده اند که اگر نتیجه حاصل آن نتیجه مورد انتظار نباشد ما شکست خوردیم و دنیا به آخر رسیده است. این نگاه در کتاب های روانشناسی موفقیت نیز حکومت میکند و فقط لحنش تغییر کرده. در این کتاب ها مثال میزند فردی هزار بار شکست خورد و باز هم تلاش کرد و در دفعه هزار و یکم موفق شد! اما آیا او آن هزار بار را شکست خورده بود؟!
در نگاه اول (که از بدو تولد بچه را مهندس و دکتر صدا میزنند) موفقیت در مقابل شکست قرار گرفته است و در نگاه دوم شکست پله ای است برای موفقیت! جالب است که در نهایت هر دو یک حرف را میزنند: اینقدر تلاش کن تا موفق شوی!!
برای اینکه کمی آسانتر تعریفش کنیم اول بفهمیم موفقیت را باید چگونه تفسیر کنیم.
به طور مثال ما پروژه ای را تعریف میکنیم و انتظار داریم پس از تلاش های فراوان به نتیجه A برسیم. حالا دو حالت پیش می آید.
۱_ ما طبق انتظارمان به نتیجه A میرسیم. هورااا همه برایمان دست میزنند و میگویند آفرین شما موفق شدید.
۲_ ما به نتیجه B میرسیم. آیا شکست خورده ایم؟! متاسفانه در کشور ما پاسخ «بله» است اما در اصل اینگونه نیست بلکه ما اتفاقا موفقیتی بسیار بیشتر از حالت قبل بدست آوردیم. ما متوجه شدیم مسیری که انتخاب کردیم نتیجه A را به ما نمیدهد و یک قدم به A نزدیک تر شدیم (اینکه بسیاری از کشفیات بزرگ در علم هم به همین شکل بوده و نتیجه ناخواسته به مراتب بهتر از از نتیجه مورد انتظار بوده بماند!) حالا شاید این تصور البته به غلط پیش بیاید که شکست پله ای برای موفقیت است. اشتباه نگرش کجاست؟! اشتباه در این است که این اتفاق اصلا شکست نیست بلکه موفقیت است!
بنابراین حالا میتوانیم شکست را تعریف کنیم. در واقع شکست ینی شما پس از گذاشتن زمان، هزینه، انگیزه و انرژی مطلقا به هیچ نتیجه یا دستاوردی نرسید! البته کاری تقریبا غیر ممکن است ولی به لطف استیو جابز های زمانه ممکن شده است!
با این اوصاف حالا میتوان گفت چگونه میشود شکست بخوریم؟!
۱- فکر کنید استیو جابز، بیل گیتس، انیشتن، پیامبر و ... هستید و هر فکر شما یک استارت آپ میلیون دلاری، یک نظریه بزرگ یا وحی الهی است.
۲- بدون هیچ مطالعه و برنامه ریزی برای فکرتان هزینه کنید.
۳- کاری که در آن تخصصی ندارید را انجام دهید.
۴- ایده خود را نصفه و نیمه آغاز کنید با این ایدئولوژی که مکدونالد از زیرپله شروع کرد.
۵- فوت کوزه گری اینجاست! با انجام موارد بالا به تنهایی شما بازهم شکست نخوردید بلکه فقط به نتیجه دلخواه نرسیدید و طبق تعریف ما، شما حتی موفق تر هم شدید(اما خودتان نمیدانید) پس برای اینکه شکست بخورید باید تمام نتایج حاصل از پروژه را رها کرده کمی دپرس شوید و منتظر استیو جابز درون خود شوید تا دوباره خودنمایی کند.
موفقیت قله ای نیست که آن را فتح کنید. موفقیت دائما جلوی چشمان شماست، باید برای آن تلاش کنید، سختی بکشید، کمی هم در واقعیت زندگی کنید. موفقیت فقط تبدیل به استیو جابز شدن نیست. موفقیت ینی شما بهترین خودتان شوید.
اینکه یادمیگیریم چگونه شکست بخوریم به ما کمک میکند موفقیت را واضح تر ببینیم. ما باید یادبگیریم چگونه موفق شکست بخوریم(شکست از نگاه جامعه) و متوجه شویم اتفاقی که افتاده موفقیت است و نه شکست. شکست ینی رها کردن همه چیز و ما باید بگیریم چگونه واقعا شکست نخوریم.
نکته مهم در این راه اینست که نه از حاصل شدن نتایج دلخواه خیلی خوش حال شویم و نه از حاصل شدن نتایج ناخواسته خیلی ناراحت.
یادمان نرود در پس هر اتفاقی فلسفه ای نهفته است که ما را به موفقیت نزدیک میکند.