سلام عزیزان. لطفا این شعر زیبا را بخوانید:
به تن تو پیوسته نشـــد، دو دست عاشقم /
به سیاهـــی برگشته قــــدم قدم دقایقــــم /
به من و این کاشانه بگـــــو؛ بگو که زندهایـــم /
تو به گوشم افســــــانه بگو؛ که دل فسردهایم /
شب دیرین، شیرین نشود /
نگهت از یادم نرود /
تو دعا کن قلبم برهد، که به تلخی پــایــان بدهـــد...
«احسان حائری»
شعری که خواندید، اثر احسان حائری و بخشی از متن ترانه « برهنه » چارتار است؛ البته ناگفته نماند گویا دوستان سانسورچیِ متحرک (!) ، تحریک شدند و گروه را مجبور کردند که نام ترانه را به « بگو که زندهایم » تغییر بدهند :ا . اما از آنجایی که ما متحرک نیستیم، از همان نام «برهنه» استفاده میکنیم.
بگذریم... به نظر من این شعر، حکایت خیلی از ما را بیان میکند. عاشقانی که کاشانهشان (استعاره از جامعه ،اطرافیان و گشت ارشاد) از آنها انتظار دارد مانند مردگان زندگی کنند؛ بدون عشق، بدون هیجان. این کاشانه، مانع از به هم رسیدن عاشقان میشود؛ اما اگر قلب فردی عاشق، رها شود، میتواند به این تلخیها پایان بدهد (تفسیر قسمت آخر).
خیلی خوشحالم که میتوانیم این شعر بینظیر را با صدای زیبای آرمان گرشاسبی بشنویم. پیشنهاد میکنم ترانه زیبای «برهنه» را دانلود کرده و گوش کنید:
صفحهای برای دانلود ترانه برهنه، اثر گروه چارتار (کلیک کنید)
تنها نکته قابل ذکر درباره این آهنگ، تنظیماش هست. بنظرم آئین احمدیفر میتوانست بهتر عمل کند.
*در انتها میخواهم کمی غُر بزنم:
نظر شما چیست؟ به نظر شما هم حال موسیقی ایران، مثل گذشته، خوش نیست؟ چرا اینطور شد؟ ما چه میتوانیم انجام دهیم؟
خیلی خوشحال میشوم نظرتان را در این باره بدانم.
این مقاله را همینجا تمام میکنم؛ ممنون بابت وقتی که گذاشتین و همراه بنده بودید.
- مراقب خودتون و سلیقه خوبتون باشین ;) -
ترانهای دیگر که از چارتار معرفی کردم: