سلام به دوستای عزیز ویرگولی!
خوبین؟ خوشین؟
همین اول باید بگم این پست محتوای آموزشی و مفید خاصی نداره، فقط میخوام یه مقدار با دوستان ویرگولی صحبت کنم و بگم این مدت، چرا کمپیدا بودم... نمیخوام بیدلیل وقتتون رو بگیرم.
راستش از ممد محسن خبر خاصی نیست... حالم خوبه؛ ولی یه تصمیمهایی گرفتم. امروز هم یه حادثهای برام پیش اومد که خوشبتانه بخیر گذشت؛ ولی باعث شد یه فرصتی ایجاد شه تا بتونم این پست رو بنویسم.
خب اگه بخوام خیلی خلاصه وضعیت دو ماه اخیر خودم رو توضیح بدم، به گیف پایین اکتفا میکنم؛ چون تقریبا نسبت به تمام پدیدههای اطراف، چنین واکنشی دارم :)
خب وقتی که از جلسه کنکور اومدم بیرون و با توجه به اتفاقات بدی که قبلش برام افتاده بود، میدونستم احتمال قبول شدنم خیلی کمه. نیاز به زمان داشتم تا بتونم با خودم کنار بیام و تصمیم بگیرم پشت کنکور بمونم یا نه...
اوایل شهریور بیشتر مشغول تحقیق روی رشتهها بودم تا یه رشته خوب و مناسب رو انتخاب کنم؛ با یه دید جدید به رشتههایی که قبلا اهداف اولم بودن، نگاه کردم. در نهایت، برخلاف اکثر بچههای تجربی، رشتهای که با تحقیقاتم بهش رسیدم، رشتهی فیزیوتراپی بود.
بالاخره توی همون احوال، روز آخر شهریور، رتبه کنکور هم اومد?... در وصفش فقط میتونم بگم:
یه مدت با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگه پشت کنکور بمونم و سال 1400 دوباره کنکور بدم، برام بهتره. آخه امسال دانشگاهها مجازی بودن. اگر هم با این وضعیت کرونا، دانشگاهها حضوری میشدن، نمیتونستم ریسک رفت و آمد و حضور سر کلاسها رو قبول کنم. همین موضوع برای اینکه خودم رو راضی کنم پشت کنکور بمونم، کمکم کرد. جدای از اینها، میدونستم که سطح درسی خوبی دارم و با یه مقدار کمک و حفظ انگیزه تا آخر مسیر، میتونم موفق شم؛ مخصوصا که نسبت به سال قبل در این زمینه، باتجربهتر هستم.
خلاصه که سرتون رو درد نیارم... در حال حاضر یک راس پشت کنکوری محسوب میشم و حسابی مشغول درس خوندن هستم.
اوضاع هم واقعا خوب پیش میره... نتایج آزمونهای آزمایشی خیلی امیدوارکننده هستن و اگر همینطوری پیش برم، میتونم با یه خبر خوب، برگردم?
دیگه امسال به کنکور، به چشم یه مانع نگاه نمیکنم... الان، کنکور برام حکم یه فرصت مجدد رو داره؛ فرصتی که دیگه نمیتونم و نباید از دستش بدم؛ وگرنه سال بعد همین موقع، گلاب به روتون، مشغول شستن توالت سربازخونه خواهم بود?
دلم برای ویرگول، کاربرهای دوست داشتنی و عزیزش، نقد سینمایی نوشتن و معرفی کردن موسیقی، گپ زدن با آقا آذرخش و بقیه خوبهای ویرگول و خوندن پستهاتون خیلی تنگ شده... ولی چارهای نیست؛ این مدت رو باید فقط روی درسهای کنکور تمرکز کنم. ناسلامتی به آذرخش خان قول شیرینی دادم؛ باید شرایط عمل کردن بهش رو فراهم کنم??
البته ناگفته نماند که با یه سری از بچههای ویرگول، حسابی در ارتباطم و هم از لحاظ درسی و هم از لحاظ روحیه، خیلی خیلی زیاد بهم کمک میکنن؛ درحدی که تشکر کردن از بعضیهاشون کار آسونی نیست... همینجا باید یه بار دیگه بهشون بگم: دَمتون گرم! خیلی خوبین!
و ببخشید اگه این مدت پستهای خوبتون رو نخوندم و در آینده هم نمیتونم بخونمشون... ببخشید اگه برام کامنت گذاشتین و کامنتتون رو ندیدم... باور کنین نامرد و بیوفا نیستم؛ فقط این دورهای که گذشت، دورهی خیلی سختی برام بود و نیاز به خلوت کردن داشتم.
پس دوستان... ما فعلا رفتیم؛ ممنون که تا اینجا همراهم بودین... توی همین چند ماهی که پیشتون بودم، کلی چیز ازتون یاد گرفتم.
به امید اینکه با خبر خوب قبولی، برگردم همینجا??
البته توی این فاصله، بیشتر روی اون پادکستی که قولش رو دادم، کار میکنیم :) همچنین، یه چیزی حدود 42تا پیش نویس و ایده اولیه برای پستهای ویرگول دارم! وقتی برگردم حتما روی اونها کار میکنم...
راستی اگه هر توصیه و صحبتی باهام دارین، حتما و حتما همینجا بهم بگین؛ حتما ازشون استفاده میکنم.
پس مراقب خودتون باشین؛ سعی کنین تاجایی که از دستتون بر میاد، حسابی بخندین شاد باشین... درست مثل ژنرال?:
پ.ن: الان که به صفحه های ویرگول یه سری زدم، متوجه شدم فضا خیلی سوتوکورتر از قبل شده... نمیدونم شاید اشتباه میکنم، نظر شما چیه؟ میگم یه وقت نذارین ویرگول از ویرگولیت بیوفتهها! :)