نویسنده: ویکتور آرون
کیت جرت، همراه با گری پیکاک و جک دجانت، آنقدر اجرا و ضبط کرده است که فراموش شدن تریوهای دیگرش چندان عجیب نیست. ترکیب کیت جرت با چارلی هیدن و پل مُشن به روزهای همکاری این پیانیست با چارلز لوید در سال 1966 برمیگردد. این تریو تنها زمانی به کارش پایان داد که در سال 1971 پس از اضافه شدن دیوی ردمن، نوازندهی سازهای بادی، تبدیل به یک کوارتت عالی شد.
آلبوم «هامبورگ 72» حاصل یک اجرای رادیویی است که در میانهی تور اروپایی جرت و توسط ECM ترتیب داده شده بود. بعدتر در سال 2014 مانفرد آیشر به همراه جان اریک کونگ شاوگ نوارهای ضبطشده را میکس کردند تا در 25 نوامبر همان سال به ارائهی عمومی برسد.
محتوای این آلبوم به یکی از جالبترین دورههای کاری کیت جرت، برمیگردد. حدود شش ماه قبل از آن، گروه فیوژن مایلز دیویس را ترک کرده بود، تجربهای که او را مصمم کرد، از لحاظ موسیقایی، خلاف آن جریان حرکت کند. هرکاری که او در ادامهی دههی هفتاد انجام داد، جستوجویی بود در جهت نشان دادن این که موسیقی جَز برای پیشرفت، به راک و سازهای برقیاش نیاز ندارد. (بدون در نظر گرفتن آلبوم Expectations)
در طول این تور که احتمالن آخرینشان بدون ردمن بود، مجموعهی هامبورگ 72، جرت را در چندوجهیترین شکل خود به نمایش میگذارد که به سادگی میان استایلهای نوازندگی، سبکهای بیانی و حتی سازها، جابهجا میشود. او یک مجری چیرهدست باقی میماند اما بیش از هر زمان دیگر، غیرقابل پیشبینی است. بهجز ادغام راک-جَز، محدودیت خاصی برای خود متصور نبود. علاوه بر این، زمانی بود که او اغلب از شیوهی خودش برای تعقیب مسیرهای مختلف استفاده میکرد.
هیدن و مُشن که به تازگی رهسپار بهشت شدند، یک ریتم-سکشن جهنمی ساختند. نوازندگانی که یک دهه قبل از این اجرا، به اُرنت کلمن و بیل ایونز در بازنویسی قوانین جَز که از قطبهای متضاد میآمدند، کمک کردند، حالا با هم و به عنوان همکارانی نوآور و انقلابی، روی سازهایشان، زمینههای مشترک زیادی پیدا کردند.
کیت جرت که به خوبی استعداد خود را میشناسد، در مواقع گوناگون، هم به جنبههای ملودیکِ غنیِ بیل ایونز اشاره میکند و هم به هارمونیکهای مهارنشدهی کلمن.
قطعهی Rainbow ساختهی همسر سابق کیت، مارگوت، روی یک ملودی زیبا برای پیانوی تنها حرکت میکند، قبل از آنکه مُشن، ضرب سویینگ را شروع کند. پیانونوازی فوقالعاده است و نتها در یک وزن طبیعی جاری میشوند. مُشن به سنج ضربه میزند، با فاصلهگذاریهایی که شبیه هیچکس نیست. این دو برای یکی از تکنوازیهای لذتبخش هیدن، آرام میگیرند. جَرت نیز با سولوی پیانو و کوردهای سکتهدار و گوشخراش، همهچیز را احاطه میکند.
قطعهی Piece For Ornette، بسیار عجیب است، چنانکه عنوانش خبر میدهد. اینبار دلیلش، سکسفون سوپرانوی جَرت است و نه پیانو. هرچند همچنان ساز او، حتی وقتی کمی خام صدا میدهد، بر باپ استوار است، و به هر روی هیدن همهچیز را مستحکم نگه میدارد. مُشن به شکل فزایندهای پرسروصدا میشود و جرت را تشویق میکند تا از این هم فراتر رود. پس از یک تکنوازی سخت ریتمیک از هیدن، تریو به سمت یکی از ساختههای فولک-فانک جرت یعنی Take me Back حرکت میکند. مُشن به طور موثر، تکنیک خود را با این قطعهی غیر جَز، تطبیق میدهد و مسیری را نشان میدهد که بعدتر، در کارهای انفرادیاش پی میگیرد. مسیری که محدود به جَز باقی نمیماند.
جرت همچنین فلوت مینوازد. در قطعهی Everything That Lives Laments. و راضی نمیشود به شیوهای مرسوم بنوازد: در یک بخش، او هم فلوت مینوازد و هم میخواند.
قطعهی Life, Dance تنها اثر کوتاه آلبوم است. ملودی شیرین آن، جلب توجه میکند و این سه نفر به لحاظ ریتمیک، آن را آزاد مینوازند.
این مجموعه با اثری از هیدن که به امضایش تبدیل شده پایان مییابد: Song for Che. آهنگی که قرار است با احساس خالص نواخته شود و تا زمانی که تمام آن را خرج نکند، به پایان نمیرسد. و اینجا پانزده دقیقه به طول میانجامد. قطعه با نواختن هیدن آغاز میشود و مُشن و جَرت، با سازهای کوبهای یک پسزمینهی مبهم لاتین به قطعه میدهند. اما اینطور نمیماند: مُشن با درام و جَرت با سکسفون سوپرانو، کمی تنش به آن اضافه میکنند. و سپس تزیینات دراماتیک در پیانو را داریم. و درنهایت، آهنگ، به آغاز فروتنانهی خود با هیدن و کوبهایهای مُشن و جَرت بازمیگردد. Hamburg 72 از بسیاری جهات، شاهدی بر یک استعدادِ در حال انفجار است. یک مستندسازی مهم از جرت که تریوی ابتدایی خود را به اوج رساند. تنها راه پیشی گرفتن از پروژههای قبلی، اضافه کردن صدایی جدید بود.
منبع: وبسایت somethingelsereviews
*آلبوم Hamburg 72 بخشی از برنامهی Jazz Workshop شمارهی 81 است. نسخهی تصویری و کامل این اجرا در کانال تلگرام پاراساندر در دسترس است. (از اینجا وارد شوید)