داشتم به این عبارت فکر میکردم، دو کلمه لات و لوت (لوط) همیشه با هم می آمده، اینطور که خواندم شش یا هفت قرن لوطی گری در ایران قدمت دارد. کشتیگران ، افرادی که به زورخانه میرفتند و آدمهای قوی و پهلوان منش و با اصل جوانمردی را لوط(لوت) مینامیده اند. البته با ابن حساب قدمت لوطی گری در ایران فکر میکنم به اندازه تاریخ آن است. آدمهای لات یعنی کسانی که رفتارشان گاهی با معیاریهای اجتماعی و عرف در تفاوت بوده، به لوتی بودن خودشون افتخار میکرده اند، یعنی میگفتند هرچقدر هم لات باشند ولی لوطی هستند و در حق ضعیفان جوانمرد هستند. بعد این کلمه لوطی گری هی کمرنگ تر شد تا جایی که اگر میگویند طرف لات است که در عرف یعنی لاابالی. یا میگویند یک عده لات و لوت هستند که منظورشان باز هم همان لاابالی گری است و آن مفهوم لوت که بعنای جوانمردی هست را دیگر با خود همراه ندارد. امزو یک دعوای خیابانی را شاهد بودم و یک پیرمرد این ها را به من گفت، او سرچهاراه روزنامه میفروخت، و چنان تحت تاثیر حرفهایش قرار گرفتم که شماره اش را گرفتم که بیشتر با هم گپ بزنیم. بخاطر دعوای آن عده راه بسته شده بود این فرصتی بود برای من برای اینکه از محضر آن پیرمرد خوش سخن استفاده کنم. گفت اینها لات هستند، لوتی گری دیگر وجود ندارد. بعد گفت حتی ارزش ندارد به این ها لات هم اطلاق شود. باید همان ارازال و اوباش نامیده بشند. و بعد شروع کردن به توضیح کلمه ارازل و اوباش و ریشه آنها . یکبار دیگر آنها را هم از زبانش توضیح میدهم. قرار شد هفته دیگر همدیگر را ببینیم و حافظ بخوانیم. من فکر میکردم خودم تا حدی شعر بلد هستم ولی این مرد از همه شعرا شعر میخواند. از مولانا تا همین اواخر شاملو. پانزده دقیقه این راه بندان طول کشید، و من خوشحالم که با فرد جدیدی آشنا شدم که به من درس زندگی داد. حالا میدانم که دیگر نباید کلمه های لات و لوت را برای ارازال و اوباش به کار برم.