خیلیها در سکوت، تمام عمر دنبال "شغل ایدهآل" میگردند. همون کاری که انگار قراره همه چیز رو درست کنه: علاقه، درآمد، زمان آزاد، محیط رشددهنده، و حس معنا. اما واقعاً چنین شغلی وجود داره؟ یا فقط تصویریه که از تکههای خیال و رؤیا ساختیم؟
واقعیت اینه که شغل ایدهآل به اون شکل فانتزیش وجود نداره. توی دنیای واقعی، هر شغلی حتی اگر عاشقش باشی، بخشهایی داره که طاقتفرسا، کسلکننده یا حتی بیربطه. مهم اینه که بدونی چرا اون کارو میکنی. اگر احساس کنی در مسیر خودت هستی، اگر بدونی داری رشد میکنی، اگر حس کنی کارت با هویتت همراستاست، اونوقت دیگه دنبال "کمال" نیستی، بلکه دنبال "رضایت عمیق درونی" هستی.
لذت بردن از کار، بیشتر از اینکه به بیرون مربوط باشه، به درونه. اینکه از خودت بپرسی: چجوری میتونم همین شرایط الان رو کمی بیشتر با خودم همراستا کنم؟ چجوری معنا بسازم توی کاری که شاید کامل نباشه، ولی راستکیه؟
پس شاید شغل ایدهآل، چیزی نیست که یه روز یهجا پیدا بشه؛ بلکه تکههایی ازش رو پیدا میکنی و با گذر زمان، با خودت رشدش میدی.
شاید باید دست از دویدن برای بیرون برداریم، و لذتساختن رو از درون شروع کنیم.
