حسام مناهجی
حسام مناهجی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

مینیمال باش و پیشرفت کن!

دو هفته پیش تغییری کوچک در میز کارم بازده‌ام را بسیار بیشتر کرد!

عصر دو هفته پیش نگاهی به میز تحریر شلوغ و درهم و برهم اتاق انداختم و خستگی‌ام چند برابر شد.

چند کتاب از ماه‌ها قبل روی هم تلنبار بود. کتاب‌ها خوانده نشده یا نصفه و نیمه خوانده شده، یک لیوان پلاستیکی، یک جامدادی با ده‌ها مداد و خودکار، کاغذ پاره، کارت ویزیت، رسید‌های بانکی، دستمال کاغذی...
میزی که رغبت نمی‌کردم پشت آن بنشینم.

تمام آن خرت و پرت‌ها را از روی میز برداشتم و حسابی میز را دستمال کشیدم.

تمامی آن خودکار و مدادهای رنگارنگ را داخل یک کمد گذاشتم. تمام کتاب‌ها را به قفسه برگرداندم. تمامی کاغذ پاره‌ها را به سطل زباله ریختم.

چه باقی ماند؟ فقط یک دفترچه یادداشت و یک خودکار آبی

همین تغییر کوچک باعث شد که کلی کارم راه بیفتند. پشت میز می‌نشستم و کتاب مورد علاقه‌ام را می‌خواندم. همان کتابی که بارها خواندنش را در میانه راه رها کرده بود.

تنها چیزی که در این دو هفته به میز کارم اضافه کردم یک چراغ مطالعه صورتی است، تا با نور متمرکز مطالعه کنم.

همین کار را با میز سر کارم هم انجام دادم در نتیجه کارها را بهتر و با تمرکز بیشتری انجام می‌دهم.

دنیا به قدر کافی شلوغ، درهم و برهم و سرگیجه آور است اگر می‌خواهیم به خودمان کمک کنیم باید از این درهم و برهمی فاصله بگیریم.

مینیمال بودن باعث پیشرفتتان می‌شود. مخصوصاً اگر مثل من درجاتی از بیش فعالی/عدم تمرکز را دارا باشید.


دنیای دیجیتال مینیمال

سال 1381 من دنیای جدیدی را کشف کردم. دنیای اینترنت! کامپیوتر نداشتم و با ذوق و شوق به کافی نت‌های تازه تأسیس می‌رفتم. در آن سال‌ها کافی‌نت‌ها یکی پس از دیگری متولد می‌شدند و معمولا هفته اول رایگان بودند. آمار کافی نت‌های تازه افتتاح شده را داشتم. پشت میزشان می‌نشستم و به سایت یاهو می‌رفتم.

آن سال‌ها اینترنت برای ما در سایت یاهو خلاصه می‌شد. اخبار یاهو، جستجو در یاهو، ایمیل یاهو و همینطور یاهو مسنجر! چه شد که گوگل بعدها از یاهو با فاصله زیاد پیشی گرفت؟

شاید به خاطر طراحی بسیار ساده آن که در عین سادگی جسورانه بود.

طراحی ساده گوگل
طراحی ساده گوگل

بر خلاف صفحه شلوغ یاهو آن‌ها صفحه ای سفید و ساده داشتند و این سادگی را تا به امروز حفظ کرده‌اند. طراحان این سایت دنیای شلوغ امروز را درک کرده بودند. طراحی ساده و آرامش بخش و کار راه بنداز گوگل موجب اقبال به این سایت شد.

مغز ما در برابر این همه شلوغی و درهم برهمی دنیای اینترنت یاد گرفت که خیلی چیزها را فیلتر کند. اگر به یک وب سایت شلوغ خبری سر بزنید ناخوداگاه دیگر چشمانتان آن همه تبلیغات بنری در گوشه و کنار سایت را نمی‌بیند و آن‌ها را فیلتر می‌کند. بی خود نیست که تبلیغات کلیکی این روزها بازده کمی می‌گیرد.

اینترنت سیم کشی مغز ما را تغییر داده است. ما عجول‌تر و بی‌حوصله تر شده ایم و همه چیز را حاضر و آماده می‌خواهیم. یک جور زندگی فست فودی.

پیشنهاد مطالعه: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟

زمانی ما یک رمان طولانی می‌خواندیم، سپس به وبلاگ‌ها روی آوردیم. در تمنای تأیید دیگران از طریق لایک و همرسان کردن بودیم و معتاد شبکه‌های اجتماعی شدیم، پس نوشته‌ها طولانی وبلاگی جای خود را به یاددشت‌های 500 کلمه‌ای فیسبوک داد حالا هم که کسی حوصله ندارد و جمله سازی‌های توییتری مُد این سال‌هاست.

چطور دوباره رمانی طولانی بخوانیم؟ با فاصله گرفتن از شبکه‌های اجتماعی با آن نوتیفیکشین‌های اعتیاد آور!

دنیای شلوغ من در اینترنت

سال 94 و 95 تلگرام با شتاب زیاد در حال همه گیر شدن بود. به خاطر شغل روزنامه نگاری در دهها کانال خبری عضو بودم. هر روز تیتر تمام روزنامه‌ها را می‌خواندم و سپس جویده جویده اخبار سایت‌ها را مطالعه می‌کردم و بعد هم درگیر بحث‌های فیسبوکی و توییتری می‌شدم.

هر روز ساعت‌های زیادی از وقتم گرفته می‌شد. هر چیز جالبی می‌دیدم از سر بی حوصلگی در دسکتاپ می‌ریختم و تعدادشان که زیاد می‌شد همه را در فولدری ذخیره می‌کردم.

پوچی خاصی در دنیای روزنامه نگاری دیجیتال وجود دارد. آنچه امروز همه سر و دست می‌شکنند که زودتر از بقیه منتشر کنند فردای آن روز اهمیتی ندارد و هفته بعدش چنان به فراموشی سپرده می‌شود که انگار هرگز اتفاق نیفتاده است.

حالا دارم سعی می‌کنم از آن فضا فاصله بگیرم. مدتی است که اکانت فیسبوک و توییترم را دیلیت کرده‌ام و خماری تأییدات ملت از طریق لایک و کامنت باعث شده که به شکل دیگری از نوشتن روی بیاورم. مثل همین وبلاگ که در حال مطالعه آن هستید. وقتی که سرگردان در شبکه‌های اجتماعی هدر می‌دادم را حالا می‌توانم کارهای مفیدتری بکنم. برای زندگی مینیمال باید تا جایی که می‌شود از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیری.

آن قدر پولدار نیستیم که جنس ارزان بخریم

این یک ضرب المثل انگلیسی است: ما آن قدر پولدار نیستیم که جنس ارزان بخریم.

کمد لباس من پر از تی شرت و شلوار ارزان قیمت است. مدتی است این رویه را متوقف کرده‌ام. دارم پول‌هایم را جمع می‌کنم تا یک دست لباس گران ولی با دوام بگیرم. حتی شده است جنس با کیفیت دست دوم.

دو ماه پیش یک کفش ترکینگ عالی ولی استوک گرفتم.

هم به درد برنامه‌های طبیعت گردی و کوهپیمایی می‌خورد و هم می‌توان در فصل زمستان پوشید.

کمد شلوغ را باید سر و سامان داد. به خصوص که در خانه‌های کوچک امروزی لباس‌های پخش و پلا چشم را بیشتر می‌آزارد و تمرکز را بیشتر به هم می‌زند.

این چند کار کوچک ولی موثر

در این مدت پس چند قدم کوچک ولی موثر برای ایجاد یک سبک زندگی مینیمال برداشتم. میز کارم را خالی کردم و تنها یک خودکار آبی و یک دفترچه روی آن دارم.

استفاده از اینترنت را محدود و هدفمند کردم. از شبکه‌های اجتماعی تا حد ممکن فاصله گرفتم و همینطور دیگر فایل ها را همینطور روی دستکتاپ نمی‌ریزم. نام مشخصی برای آن‌ها انتخاب می‌کنم و در درایو‌های داخلی ذخیره می‌کنم.

دیگر هیچ لباسی نمی‌خرم مگر لباسی بسیار بادوام. پول‌هایم را جمع می‌کنم تا یک چیز درست و درمان بگیرم.

درباره زندگی مینیمال مطلب بسیار است. در جستجوی آرامش ذهنی و تمرکز بیشتر سعی می‌کنم که سبک زندگی ام را تغییر دهم.


مینیمالسبک زندگیاعتیاد به اینترنتعدم تمرکزافزایش بهره وری
روزنامه نگار سابق!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید