مانا هستم?
مانا هستم?
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

تیرماه؛ نفس عمیق


موضوع چالش کتابخوانی این دوره به قدری برام جالب بود که فکر می کردم به راحتی بتونم یه کتاب خوب و ارزشمند رو انتخاب و مطالعه کنم ابتدا به سراغ کتابهایی رفتم که به قلم نویسندگان ایرانی بودن ولی متاسفانه وقتی نظرات خوانندگان رو در خصوص کتابهای انتخابی خودم خوندم دیدم کتابها علی رغم اینکه برنده جایزه ادبی شدن چیزی برای عرضه ندارن و نتونستن خواننده رو اغنا کنن و بیشتر خوانندگان، از تعجب شون در خصوص بردن جایزه ادبی این کتابها نوشته بودن .اقرار می کنم یه خورده سرخورده شدم با این حال خودم شروع کردم به مطالعه چندین صفحه از کتابها و یا گوش دادن به کتابهای صوتی که از برندگان جایزه ادبی بودن . ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که نظر من با هفتاد هشتاد درصد خوانندگان تطابق داره تا اینکه بعد از بررسی های مقدماتی کتابی رو انتخاب کردم از خوندنش و ترجمه زیبا و روان اون لذت بردم ولی به دلیل حجم بسیار بالای کتاب و احتمال اینکه نتونم در یه ماه به پایان برسونم و تو چالشکتابخوانی شرکت کنم ناچارا کتاب رو کنار گذاشتم تا در فرصت مناسبی بقیه داستان رو بخونم . بالاخره کتاب نفس عمیق رو انتخاب کردم .شروع کتاب و تلخی و شیرینی های زندگی ابتدا برایم جذاب بود و دوست داشتم اون رو ادامه اش بدم ولی به دلیل پرداختن بیش از حد نویسنده به جزئیات نه چندان مهم و دلچسب منو در بلاتکلیفی قرار میداد که اونو ادامه بدم یا نه ؟ ولی با توجه به اینکه اعتقادم بر اینه که هر کتابی یک بار ارزش خواندن داره و هیچ کاری رو نباید نیمه تمام رها کرد بالاخره کتاب رو به اتمام رسوندم ولی پرداختن بیش از حد به جزئیات نه چندان جذاب و عادی، مطالعه بخشی از کتاب روبرام خسته کننده کرده بود وموجب می شد چند ساعتی کتاب رو به حال خود رها کنم وشور و شوقی برای ادامه نداشته باشم ولی قسمت هایی از کتاب که مربوط به آشنایی و حماقت جسی و فیونا تو روابط و همچنین طلاق و جداییشون بود و تلاش مگی برا ی حفظ روابط پسر و عروسش و بالاتر از اون عشق و علاقه اش به نوه ای که ناخواسته در خونواده ای دنیا اومده بود که هیچ یک از والدینش صلاحیت پدر و مادر شدن رو نداشتن برام جالب بود و تازه گی داشت .حضور کم رنگ دختر خونواده ( دیزی) حتی خیلی کم رنگ تر از دوستان بسیار قدیمی مگی، خنثی بودن این شخصیت رو در داستان به نمایش گذاشته بود و تداوم روابط عاشقانه مگی با همسرش با داشتن اون همه تفاوت خلق و خوی بعد از سالها زندگی مشترک نیز برام جالب بود و اینکه بعد از دلخوری ها و تنش ها، اوضاع بلا فاصله به حالت عادی برمیگشت وزندگی با همه تلخی و کاستی هاش به شیرینی و عشق لبخند میزد ( میشه گفت تنها جنبه مثبت کتاب که می تونم ازش درس بگیرم )نیز جالب بود. و در نهایت هم ترجمه نه چندان حرفه ای مترجم نیز از جذابیت کتاب کم کرده بود و اگر شاید توسط فرد دیگری کتاب ترجمه میشد می شد قضیه فرق می کرد و خواندن کتاب دلچسب میشد. پرش به یک باره داستان از زمان حال به بیست سال قبل موجب می شد که ادامه داستان به طرز ناخوشایندی متوقف بشه و من مجبور بودم مجددا یه صفحه ای به عقب رفته و دوباره کتاب رو بخونم تا شاید گسستگی داستان رو از بین ببرم . و به نظر من این نیز از نکات منفی داستان بود.


لینک کتاب نفس عمیق در طاقچه

کتابزندگی مشترکنویسندگان ‌ایرانیچالش کتابخوانی طاقچهنفس عمیق
اینجا مانا می‌نویسه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید