کتابخانه نیمه شب
زندگی هر یک از ما در صورت نگارش تبدیل به کتابی قطور خواهد شد .کتابی پر از اتفاقات و تجربیات خوب و بد و تلخ و شیرین که رابطه مستقیمی با انتخابهای ما دارند اگر ما در انتخابها و تصمیم گیری هایمان از احساس وعاطفه توام با عقل و شعور کمک بگیریم وزندگی مان را براساس تجزبه و تحلیل پیش ببریم وعجولانه تصمیم نگیریم زندگی مان معنا و ارزش پیدا می کنه و کمتر حسرت زندگی خود و یا دیگران را خواهیم خورد .کتابخانه نیمه شب نیز در خصوص زندگی متفاوتی که یک فرد می تونه برا خودش رقم بزنه به رشته تحریر دراومده و می خواد بگه که حسرت بی جا و نگرانی های ما از انتخاب هامون جز اینکه شرایط روحی و روانی مون رو به هم بزنه و اجازه لذت بردن از زندگی و زمان حال رو ازما سلب کنه چیز دیگری نیست هرزندگی تصمیم های متفاوتی رو شامل میشه که روی نتیجه حاصله تاثیر می ذاره .با توجه به ابنکه حسرت و نگرانی کنونی ما به هیچ وجه نمی تونه نتیجه کاری رو که قبلا انجام شده تغییر بده لذا لزومی نداره که وقتمون رو صرف کاری بکنیم که نتیجه مثبتی رو عایدمون نمی کنه
نورا سید شخصیت اصلی داستان در این کتاب فردی است که به خاطر حسرت و احساس پشیمانی از تصمیم هایی که در گذشته گرفته سخت دچار افسردگی روحی و روانی شده به حدی که اونو به مرز خودکشی کشونده و این حالت روحی باعث شده تو زندگی کنونیش هم دچار یک سری بحران های اساسی مثل از دست دادن شغلش بشه ومشکلاتی به مشکلات قبلیش اضافه بشه به همین دلیل او تصمیم می گیره به گذشته سفر کنه و زندگی جدیدی رو تجربه کنه و در خصوص اینکه آیا زندگی جدید واقعا ایده ال و بدون نقص هست و ارزش حسرت خوردن رو دارن یا نه به درک کاملی برسه نورا وارد زندگی های موازی مختلفی میشه و متوجه میشه که تمام تصمیم های هر چند کوچک و جزئی می تونسته مسیر زندگیش رو عوض کنه .او با تجربه کردن زندگی های متفاوت یکی از حسرت های بزرگ خودش رو به فراموشی میسپاره و متوجه میشه خیلی از حسرت ها ارزش نگرانی و ناراحتی رو ندارن
البته از این قسم ادم ها که همه اش حسرت زند گی دبگران رو می خورن و از اوضاع زندگی خودشون راضی نیستن زیادن و معمولابیشتر اونا از یک نوع مشگل روحی روانی رنج می برن که اگر به نوقع درمان نشن می تونه به خودکشی اونا منجر بشه
داستان زندگی نورا بازگو کننده اینه که
تصمیم ها و انتخابهای ما تاثیر خیلی زیادی تو سرنوشت خودمون و اطرافیانمون داره
حسرت زتدگی دیگران رو خوردن جز افسردگی و مشکلات روحی و روانی دستاوردی برامون نداره
هر فرد در زتدگی نیاز به دوست و همدمی داره که عاقل تر و دلسوز تر از دیگر افراد باشه تا بتونه در برهه های حساس زتدگی راهنماییش کنه مثل خانم الم کتابدار و دوست قدیمی نورا
رفتارهای متفاوت والدین و حمایت های اونا از فرزندانشون می تونه تضمین کننده سلامت روحی و روانی فرزندان باشه وبرعکس تبعیض بین فرزندان موجب کاهش اعتماد به نفس اونا شده و نوعی بدبینی و نفرت نسبت به والدین رو در فرزندان ایجاد می کنه
پذیرفتن واقعیات و عدم قدرت تغییر رویدادها ی گذشته نیز موجب ازبین رفتن حسرت ها و پشیمانی های حاصل ازاون حسرت ها میشه
البته افرادی که از نظر روحی و روانی از سلامت نسبی برخوردار باشن نسخه موجود خودشون رو باهیچ نسخه دیگری عوض نمی کنن چرا که تجربه زندگی خود فرد هر چند خوب و بد پر از تجربیات زیبا و به یاد ماندنیه که با رویا پردازی و رفتن در نقش های دیگر موجب میشه این تجربه باارزش رو دست کم بگیریم و از نتایج مثبت اون غافل باشیم
لینک دریافت این کتاب از طاقچه