ویرگول
ورودثبت نام
مانا هستم?
مانا هستم?
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

فروردین ماه: نیلوفر و مرداب

سلام، من این پست رو برای چالش کتابخوانی طاقچه می‌نویسم.

برای اولین ماه از چالش طاقچه، من کتاب "نیلوفر و مرداب" رو با توجه به نظرات مثبت خوانندگان و توصیه های اونا واحترام به نظرات مثبت شون و همچنین مقدمه مترجم محترم مبنی بر دریافت جایزه صلح نوبل از طرف نویسنده، انتخاب کردم و هیچ شناختی از نگرش نویسنده نداشتم ولی بعد از مطالعه فهمیدم این کتاب در اولویت اول علاقمندی های من نبوده و می تونستم وقتم رو صرف کتاب اثربخش دیگری بکنم که نویسنده اش راهب نباشه...
به هر حال؛
دراین کتاب مهمترین مسئله ای که نویسنده به اون پرداخته آشنایی با راههای ذهن آگاهی و آگاهی فرد از اعمال و رفتارهایی است که در "حال حاضر" انجام میده، یعنی استعدادهایی که درلحظه حال از فرد سر میزنه، یا حتی رفتارهای خیلی ساده و به ظاهر بی اهمیت مثل نشستن و راه رفتن که نویسنده معتقده با لذت بردن از آنها و ایجاد شور و شادی و ذهن آگاهی می تونیم به خودآگاهی برسیم. این کتاب معتقده خودآگاهی ذهنی موضوع بسیارحیاتی ایه و باید تمامی اعمال و رفتارهای ما با اگاهی انجام بشه. نویسنده معتقده با خودآگاهی ذهنی میتونیم خالق شادی و شور و شعف درخود و اطرافیانمون باشیم و از افکارمزاحم و بیهوده که نشات گرفته از
گذشته تلخ و یا آینده مبهمه جلوگیری کنیم و درد و غم و غصه را کم کرده یا حتی ازبین ببریم، که خب ادعای بزرگی هست. همینطور معتقده در عین حال نباید از وجود غم و غصه و حتی بیماری ترس و واهمه داشته باشیم چرا که شادی در حضور غم، سلامتی در حضور بیماری و ثروت در حضور فقر معنی و مفهوم پیدا می کند همچنان که نیلوفر از دل مرداب خلق می شود ....
نویسنده معتقده خودآگاهی ذهنی و ایجاد شادی و شعف و عشق و محبت نیز از جمله موارد تمایز انسان با دیگر جاندارانه که البته هرچه این توجه و مراقبت بیشتر باشه قرب به درگاه احدیت با سرعت بیشتری اتفاق خواهد افتاد و راه تعالی و رشد معنوی روشن تر خواهد شد.
جمله زیبایی که من در این کتاب خوندم این بود که ذهن ما همانند یک انبار پر از بذر های گوناگون است که براساس خواست و اراده خودمون می تونیم با توجه به نیازمون و ارزشی که اون بذرها برامون دارند تعدادی رو انتخاب و آبیاری کرده و پرورش بدیم تا شادی و لذتی که به آن نیاز داریم و به دست بیاریم مثل بذرهای آرامش ، ایستادگی، عشق و شفقت. همچنین درمقابل مانع رشد بذرهای نا سالم مثل خشم و هوس و عقاید نادرست بشیم. به علاوه با نظم دهی به ساختار ذهنی مون می تونیم نتیجه بهتری رو عاید خود و اطرافیانمون بکنیم چرا که ساختارذهنی سالم ، عشق، رهایی وشادی به همراه داره و ساختار ذهنی ناسالم موجب ایجاد وابستگی و بیماریهای روانی میشه پس باید در انتخاب دانه ها کمال دقت رو به خرج بدیم و هوشیارانه عمل کنیم. البته به نظر من رهایی و آزادی تا این حد که نویسنده روی آن تاکید داره خود به نوعی تنبلی و خمودگیه یعنی آزادی از هر وابستگی ورها کردن خانواده و فرزند و مقام و ثروت و نهایتا مرید بودا شدن! تصویری که نویسنده از بودا به عنوان الگو و نماد خیر و شادی نام میبره تنها جنبه مراقبه و رهبانیت اونه: فردی که کانون گرم خانواده رو بی اهمیت جلوه میده و مریدان خود رو به ساده زیستی افراطی دعوت میکنه و صرفا با مراقبه و مدتیشن و بدون هر گونه کار و کوشش از طریق دریافت صدقات و مبالغ خیریه و دسترنج های دیگران(!) امرار معاش میکنه که این
موضوع بدون درنظرگرفتن شرایط زمانی و مکانی مورد تایید نویسنده قرار گرفته که بسی جای انتقاد و بررسی داره چرا که به هیچ عنوان در جوامع متمدن امروزی کارساز نخواهد بود و به نظر من نه تنها موجب ایجاد شور و شادی نخواهد، بود بلکه رنج و درد و غم وغصه را افزایش خواهد داد مگر این که دیگر ابعاد زندگی بودا نیز تشریح و بازگو میشد که خب این اتفاق در کتاب نیفتاده...


نهایتا کتاب نیلوفر و مرداب، به عنوان اولین کتاب از چالش کتابخوانی طاقچه بدی نبود و اون رو به کسایی که دوست دارن با عقاید راهبین و بودا آشنا بشن پیشنهاد میکنم.


ممنون از طاقچه‌ی عزیز

چالش کتابخوانی طاقچهنیلوفر مردابمطالعه کتاب
اینجا مانا می‌نویسه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید