چند وقت پیش یکی از رفیقام که تازه دیدن اسپای ایکس فمیلی رو شروع کرده بود سر شوخی بهم گفت:«نمیدونم چرا با دیدن این انیمه یاد آلمان شرقی و غربی افتادم.»
منم که حرفشو شوخی گرفتم و یه لبخندی زدم تمام ولی یه مقدار ذهنم درگیر شد و برا همین یه دور دیگه اسپای ایکس فمیلی رو ریواچ کردم. البته این دفعه دقیق تر و دیدم داره درست میگه و همینطوره!
اول از همه بریم یه نیم نگاهی به آلمان شرقی و غربی بندازیم:
در سال ۱۹۴۹ که آلمان تو جنگ جهانی شکست خورد آمریکا و روسیه به دنبال چپاول آلمان افتادن؛ تو چند ماه اول کشور به صورت گردشی بین نماینده های این دو کشور و چند کشور دیگه اداره می شد.
بعد از چند ماه برای راحتی بیشتر آمریکا و روسیه آلمان رو به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کردن. آلمان شرقی برای روسیه و آلمان غربی برای آمریکا.
بعد از مدتی وقتی سران روسیه و آمریکا رفتن دولت ها مستقل شدن و این شروع جنگ اطلاعاتی بین دو کشور بود و این جنگ تا سال ۱۹۹۰ که دو کشور با هم یکی شدن ادامه داشت.
تا حالا به آب و هوا پوشش گیاهی ساختمون ها و مردم توی اسپای ایکس فمیلی دقت کردید؟
مردمی سفید پوست با مو های اغلب قهوه ای، زرد و مشکی و کشوری سرسبز و پر باران و ساختمون هایی با طراحی اروپایی، خب تا اینجا همه چی به یه کشور اروپایی میخورد ولی بیاید یکم دقیق تر باشیم.
تا حالا به قلعه ای که تو قسمت پنج دیدیم دقت کردید؟ یه قلعه قدیمی با طراحی خاص مثل بورگ های آلمان.
به نظرتون این شباهت یکمی عجیب نیست!؟
خب باید بگم که این دوتا کشور ما مردمی با فرهنگ کاملا مشابهی دارن و خیلی ها با هم فامیلن، این شما رو یاد دوتا آلمان نمیندازه!؟
حالا دلیل اثباتش رو گذاشتم برا آخر و الان نمیگم چون از مانگا اسپویل داره.
خب توی داستان اوستانیا رو تو شرق و وستالیس رو تو غرب داریم،دولت وستالیس به دنبال صلح و سازشه ولی دولتمردان اوستانیا دو دسته هستن جنگ طلب ها و افرادی که دنبال صلح هستن جالبه که بدونید سیاست دولت های آلمان شرقی و غربی هم دقیقا مثل این دوتا دولت بوده یعنی غربی ها دنبال صلح و شرقی ها دنبال جنگ بودن.
تو اول داستان دیدیم که یه سیاستمدار ترور میشه، خود سکانس ترور نکته خاصی نداره اما ماشینی که سیاستمدار سوارش بود یه ترابانت بود. ترابانت یکی از ماشین هایی بود که در اون زمان تو آلمان شرقی تولید میکرد و به خاطر کیفیت آشغال و تحریم ها مجوز صادرات به هیچ جای دیگه ای رو پیدا نکرد.
ماشین لوید فورجر یه فلوکس t1 هست که از ماشین های تولید شده قبل از جدایی دو آلمان هست پس این هم حضور اونها رو تو بازه زمانی بعد از جدایی آلمانها تشدید میکنه.
دانشمندی که روی آنیا آزمایش می کرد شباهت خیلی زیادی به جوزف منگله دانشمند آلمانی که روی کودکان و سگ ها آزمایش میکرد داشت، فقط کافیه که عینکش رو بردارید و یه لبخند مسخره رو صورتش بذارید تا تبدیل به منگله بشه.
تا حالا به لوگو اس اس ها دقت کردید؟ بذارید یه راهنمایی کنم. تفنگا رو میگم، اگه دقت کنید میبینید تفنگا کلاشینکف هستن. اصولاً توی انیمه و مانگا و فیلم و سریال هر چیزی میتونه نماد چیز یا شخص خاصی باشه. حالا این تفنگ ها هم میتونه نماد دست داشتن روسیه تو حکومت اوستانیا باشه، درست مثل آلمان شرقی.
وقتی که خویشاوندی مردم دو کشور رو گفتم اثبات رو به خاطر اسپویل از مانگا به آخر انداختم پس اگه نمیخواید اسپویل بشید این قسمت رو نخونید.
تو چپتر ۶۲ وقتی لوید به مغازه دار از بدی های استانیا میگه مغازه دار در جواب میگه برخی از اقوام اون تو استانیا زندگی میکنن.
تصور مردم استانیا و وستالیس از همدیگه تصور عجیبیه که تو اون مردم کشور دیگه شیاطین حساب میشن؛ پس چرا اقوام مغازه دار یا خودش از وطنشون به چنین کشوری مهاجرت کنن!؟ پس تنها دلیل جدا شدن این اقوام جدایی مرز ها مثل جدایی دو آلمانه.
خب این بود تئوری ما و امیدوارم لذت برده باشید.
توجه کنید که این تئوری توسط تیم مانگا استار نوشته شده پس هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع از نظر اخلاقی درست نمیباشد.
راستی لایک و کامنت یادتون نره!