میم
میم
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

مارتا گلهورن؛ ستاره روزنامه‌نگاری جنگ قرن بیستم

مارتا گلهورن را یکی از برجسته‌ترین خبرنگاران جنگ قرن بیستم می‌دانند. زنی که در طول دوران روزنامه‌نگاری‌اش تمام جنگ‌های عمده زمان خود را پوشش داد. گزارش‌های گلهورن ساده و دقیق و تاثیرگذار است. چنان کلمات را کنار هم قرار می‌دهد که تصویر دهشتناکی که از جنگ و جنایت روایت می‌کند در مقابل چشمانت جان می‌گیرد. او اولین خبرنگاری بود که به داخائو رسید. کلمات نوشته شده در گزارش او «گزارش داخائو، مردگانی که زندگی می‌کردند»، اولین مواجهه انسان قرن بیستم با نهایت رذالت و پستی نوع بشر بود. اولین مواجهه حقیقی با اردوگاه‌های مرگ.

مارتا گلهورن در 8 نوامبر 1908 در میزوری، ایالات متحده به دنیا آمد. در اوایل دهه 1930 به مدت دو سال به پاریس نقل مکان کرد تا رویایش را برای تبدیل شدن به یک خبرنگار جنگ دنبال کند، اما پوشش او از رکود بزرگ آمریکا در سال 1934 بود که آغاز کارش محسوب میشد. گلهورن با استفاده از سبکی واضح و ساده خشم خود را در آثارش ابراز می‌کرد. او با دوروتیا لانگ، عکاس، برای مستندسازی اثرات رکود بزرگ همکاری کرد. بلافاصله پس از آن، کتابی از داستان‌های کوتاه بر اساس این تجربیات منتشر کرد. کتاب «دردسری که دیده‌ام» در سال 1936 منتشر شد. گلهورن در طول زندگی حرفی‌اش به نوشتن داستان در کنار روزنامه‌نگاری ادامه داد و کتاب‌هایش هم مورد ستایش قرار گرفت.

در سال 1937 او اولین مأموریت جنگی خود را پذیرفت، پوشش جنگ داخلی اسپانیا برای هفته نامه Collier's، و در همین زمان بود که رابطه خود را با ارنست همینگوی آغاز کرد. همینگوی کتاب «زنگ‌ها برای چه کسی به صدا در می‌آیند» را به گلهورن تقدیم کرد.

در طول جنگ جهانی دوم به فرانسه، انگلستان، چکسلواکی، فنلاند و خاور دور سفر کرد. با درخواست گلهورن برای حضور در نرماندی مخالفت شد اما این مخالفت نمی‌توانست مانع حضور زنی مانند گلهورن باشد. او مجبور شد برای گزارش دست اول در مورد ورود متفقین به نورماندی در سال 1944، در یک کشتی بیمارستانی مستقر شود. گلهورن تنها زن روزنامه‌نگاری است که در D DAY حضور داشت. او اندکی پس از پیروزی متفقین وارد اردوگاه کار اجباری داخائو شد و بعداً از دادگاه نورنبرگ گزارش داد.

با وجود کارنامه درخشان گلهورن در روزنامه‌نگاری جنگ، در جهانی که هنوز دوست دارد زنان را زیر سایه مردان سرشناس به رسمیت بشناسد، گلهورن را اغلب به خاطر ازدواج کوتاهش با ارنست همینگوی به یاد می‌آورند، هرچند خود او تلاش کرد 6 دهه فعالیت مستمر روزنامه‌نگاری‌اش زیر سایه ارتباط چند ساله‌اش با همینگوی قرار نگیرد.

گلهورن در سطرهایی از «گزارش داخائو، مردگانی که زندگی می‌کردند» سخنان مردی را بازگو می‌کند که به گفته او از زیر توده جنازه‌ها بیرونش کشیده بودند: «همه، مرده‌اند. کسی جان به در نبرده. از من دیگر چیزی باقی نیست. زنده‌ام، اما جانی ندارم. آشنایانم همه نیست شده‌اند.» پزشک لهستانی که همین جا پنج سال اسیر بود، به مرد گفت: «چهار هفته که بگذرد، به زندگی بر می‌گردی و سر پا می‌شوی.»

مارتا گلهورن گزارش داخائو را اینطور به پایان می‌رساند:«با هم در آن اتاق و گوشه آن زندان گورستان مانند نشستیم. کسی دیگر حرفی نداشت که بزند. هنوز اما در نظر من داخائو مناسب‌ترین جا در خاک اروپا برای نشستن و از پیروزی حرف زدن بود. چون به یقین اگر حاصل این نبرد خونین، برانداختن این اردوگاه در داخائو و جاهایی مثل داخائو و همه آنان که پدیده‌هایی مثل داخائو را رقم می‌زنند، برای همیشه باشد، ارزش آن همه تلفات را داشت.»

جنگارنست همینگویجنگ جهانی دوم
روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید