ویرگول
ورودثبت نام
Manouchehr Mirzapour
Manouchehr Mirzapour
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

قصه من و نیک اندیش یا حرکت از عدد ۳ به سمت عدد ۴

سکانس اول : روزمرگی

درگیر روزمرگی شده بودم. بنده تکرار. تکرار کارهای تکراری. خلاقیت های تکراری برای پروژه های تکراری با خود تکراریم. یه آینه تو در تو که از هر طرف محدود میشد به خودم و اتاقم. پروژه های فریلنسری بعد از ۵ سال تبدیل به سیستم شده بود. نظم سیستم پیش بینی پذیر شده بود و من مثل همیشه به دنبال بر هم زدن این نظم.

آری..داشتم می گفتم که، زنگ تلفن. قراری که برای مصاحبه ست شد و از اینجا به بعد: قصه نیک اندیش!

سکانس دوم: کشف زیبایی در بین ویرگول ها و نقطه ها!

کلمه یا به قول هگل ایده. همیشه شروع با کلمات بوده. کلماتی که قراره حس رو منتقل کنند. و زیبایی که قراره از بین کلمات کشف بشه. از جانب هر دو طرف (اینجا مصاحبه). تنها چیزی که یادمه اینه که لا به لای اون همه کلمه زیبایی کشف شد. و جریان پیدا کرد...همین! و من نظم سیستم زندگیمو یه بار دیگه به هم زدم و درگیر به چالش تمام وقت شدم. برای اولین بار بعد از ۵ سال!


سکانس سوم: قهوه تلخ

هرکسی یه امضایی داره تو شرکت. امضای من یه قهوه تلخه. همه چیز برای من در شرکت ازونجا شروع میشه. با یه قهوه تلخ تو یه اتاق. کاراکترهای جذابی تو اتاق کنارم هستند که بعدها ازونها بیشتر میگم. الان میخوام از قهوه بگم. اینکه چرا قهوه برا من مهمه؟

مزه قهوه خیلی عجیبه. تلخی غریبی داره. تلخی دوست داشتنی. تلخی که دوست داری بیشتر و بیشتر حسش کنی. تلخی قهوه برا من مثل چالشهائیه که تو شرکت باهاشون رو به رو میشم. معمولا وقتی قهوه تلخ باشه یعنی کافئینش بیشتره و برا من لذت بخش تره. چالش های من تو شرکت هم از همون جنس تلخی بوده. حالا گاهی بیشتر گاهی کمتر. مهم اینه هم مزه شو و هم تلخیشو دوست داشتم تا اینجا. خوبی نیک اندیش اینه که شکلات های خوشمزه ای هم کنار قهوه تلخ چالشها وجود داره. و این ترکیب یه ترکیب دوست داشتنیه. حداقل برای من!

سکانس آخر: بازی یه برند با چهار مهره

برند نیک اندیش چهارتا مهره اصلی داره. چهار بازیگر اصلی. نیک پرداخت، کوین نیک، کوین نیک مارکت و نیک بوم.

یونگ یه بار گفت: رسالت بشر چیزی نیست جز حرکت از سمت عدد ۳ به سمت عدد ۴. چرا یونگ گفت ۳ و نگفت ۱. به خاطر اینکه یونگ با فلسفه فیثاغورث به اعداد نگاه می کرد. فلسفه فیثاغورث راجب شروع اعداد خیلی ساده است. اون اعتقاد داشت که عدد واقعی عددیه که حاصل ضربش درهم بیشتر از مجموعش باشه. به خاطر همین برای فیثاغورث اعداد از ۳ شروع میشدند.

عدد ۳ برای یونگ نماد رقابت بود. توصیفی بود از قدرت، مادی گرایی و جهانی که باید به هر شیوه ای بر رقیبت پیروز بشی. اما قصه عدد چهار متفاوت بود. عدد چهار در فلسفه یونگی نمادی است از همدلی، ایثار و احترام. جهانی که با مهربانی، صمیمیت، عشق و زیبایی عجین شده. و اندیشه نیک رو سرلوحه کار خودش قرار میده.

تا اونجا که من فهمیدم رسالت نیک اندیش هم حرکتی بوده از سمت عدد ۳ به سمت عدد ۴. به همون اندازه زیبا. درست مثل یک معماری بی نظیر که بر سه اصل استحکام، زیبایی و مفید بودن بنا شده. استحکامی که شبیه ریشه های گیاهه. زیبایی که مثل آینه شفافه و مفیدبودنی از جنس یه کتاب خوب. فکر می کنم که همین فلسفه پشت طراحی یکی از اتاق های نیک اندیش بوده که همه شما که دارید این متن رو می خونید برای ورود به نیک اندیش بایستی ازون اتاق عبور کنید.

این سکانس هم به پایان رسید. اما قصه نیک اندیش تازه شروع شده... به زودی ازین برند بیشتر خواهید شنید...خیلی بیشتر!

اگر شما هم خاطره ای از نیک اندیش دارید همینجا باهام در میون بذارید. اگر هم خاطره ای ندارید، وقتشه که ...!


نیک اندیشنیک بومنیک پرداختکوین نیککوین نیک مارکت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید