منصوره رضایی
منصوره رضایی
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

بلایند دِیت در نمایشگاه کتاب

«منتشرشده در روزنامه‌ی فرهیختگان»

اجازه بدهید همین اول شفاف‌سازی کنیم که بلایند دِیت، اصطلاحی بیگانه است و بهتر است به‌جایش بگوییم: قرارِ کور یا کورقراری یا قرار کورکورانه یا قرار ناشناس یا چنین چیزی. این نوع قرار جدیداً در فضای مجازی مُد شده و از آن‌جا که ما استاد فرصت‌ساختن از تهدیدهای فرهنگی هستیم فکر کردیم می‌توانیم از این مسأله هم در راستای اهداف والای خودمان بهره بگیریم و پوز شبیخون‌زنندگان فرهنگی را به خاک بمالیم. 

اگر امسال به نمایشگاه کتاب تشریف برده‌ باشید حتماً با بنرهای عظیمی مواجه شدید که حاوی توصیه‌هایی درباره‌ی لزوم و فواید فرزندآوری است. شاید بگویید این موارد چه ربطی به نمایشگاه کتاب دارد؟ اگر چنین سؤالی دارید جسارتاً معلوم است که فقط تا نوک دماغتان را می‌بینید و نمی‌دانید که کتاب و کتابخوانی با تولید موالید و جوانی جمعیت ارتباط مستقیم دارد. هر ایرانی یک کتاب و کتاب‌خوان و کتاب‌خر است. یعنی با تولید فرزند، با یک تیر چند نشان می‌زنید. هم یارانه‌ی کلان می‌گیرید. هم ماشین بدون قرعه‌کشی و هم خانه‌ی قسطی و از همه مهمتر، یک نیروی کتابخوان تحویل جامعه می‌دهید و با کمر مبارکتان چرخ اقتصاد نشر را به حرکت درمی‌آورید. 

دلایل فوق، ما را بر آن داشت که در حاشیه‌ی نمایشگاه کتاب بستر فرزندآوری را نیز فراهم کنیم. خوشبختانه قضیه‌ی ازدواج و فرزندآوری مثل مرغ و تخم‌مرغ نیست و می‌دانیم که اول باید ازدواج صورت گیرد و بعد، والدین از لک‌لک‌ها بخواهند که فرزند یا فرزندانی برایشان سوغات بیاورند. بنابراین جهت سهولت امر ازدواج، در یکی از گوشه‌های نمایشگاه، بلایند دیت یا قرار ناشناس راه انداختیم.

به این صورت که ستونی از کتاب‌های نفیس را، که هیچ‌کس توان خریدشان را نداشت و دمِ دل ناشرهایشان باد کرده‌بود، به شکل دیوار چیدیم و یک خانم و آقای آماده‌ی ازدواج را نشاندیم دو طرف دیوار کاغذی و سؤالاتی ازشان پرسیدیم تا ببینیم نظر این زوج جوان کتابخوان چه‌قدر به نظر همدیگر نزدیک است و می‌توانیم برای افزایش جمعیت کتابخوار رویشان حساب بکنیم یا نه؟ فلذا با امید فراوان، روبه‌رویشان نشستیم و ازشان خواستیم آمادگی خود را کنترل کنند و با صبر و حوصله به سؤالات ما پاسخ دهند. 

این شما و این سؤال و جواب‌های قرارِ کتابی دو سو کور:
۱) کتاب مورد علاقه‌تان را نام ببرید.
خانم: کتابخانه‌ی نیمه‌ شب
آقا: نیمه‌ی تاریک وجود
هرچند این کتاب‌ها هیچ جوره به هم ربطی ندارند اما چون هدف ما پیوند جوانان است باید نیمه‌ی پر لیوان را ببینیم و همین که هر دو کتاب، نیمه دارند و به شب و تاریکی و ملزوماتش مرتبطند یعنی این دو گل ناشکفته با هم تفاهم دارند.

برویم سراغ سؤال بعدی.
۲) شخصیت یا کاراکتر مورد پسندتان کیست؟ 
خانم (در حالی‌که چشم‌هایش قلب‌قلبی شده) : سهراب، همون‌ پهلوون گوگولی که اسم باباش رستم بود و اسم مامانش تهمینه. 

خوشحالیم که اطلاعات ادبی جوانان مملکت این‌قدر زیاد است و فانتزی‌های فاخری دارند اما متأسفانه این فانتزی کاربرد چندانی ندارد و داماد بالقوّه‌ی ما دقیقاً نقطه‌مقابل سهراب است. یک چیزی توی مایه‌های شخصیت رستم در فیلم هزاربار پخش‌شده‌ی مختارنامه! اما مهم، اخلاق پهلوانی است که دارد. 

شخصیت مورد پسند آقاداماد، خانم تناردیه بود! 
«منفورتر از این زن داریم مگر؟ کجایش و چه چیزش جذاب است آخر؟» این‌ها را که از داماد پرسیدیم اشک در چشم‌هایش حلقه زد و گفت: «خانم تناردیه، نیمه‌ی تاریک وجود منه. درون من یه زن خشمگین زورگو پنهان شده که همیشه سرکوبش کردم ولی تصمیم گرفتم از این به بعد بهش مجال ابراز وجود بدم.» 

هنوز فهرستی از سؤالات بوک‌بلایند دِیتی داشتیم که ناگهان خانم تناردیه‌ی درون آقای داماد بیدار شد و دیوار کتابی بین خودش و عروس را خراب کرد و کار داشت به جاهای باریک کشیده می‌شد که مسئولان ذی‌ربط سر رسیدند و آن دو کبوتر عاشق و ما و دفتر و دستک‌هایمان را از نمایشگاه انداختند بیرون و خودمان را بلایند کردند و الآن نشستیم در کنج عزلتمان و داریم نسخه‌ی بریل کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی را مطالعه می‌کنیم. 

هرجا سخن از نوشتن است نام من می‌درخشد.:)) زیاد می‌خوانم و کمی می‌نویسم. کمی پیشتر معلم مدرسه و دانشگاه بودم اما حالا اولی را نیستم. راستی! به جناب سعدی هم عشق می‌ورزم اما نه در حدّ محبوب من!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید