mansourehmoshirian
mansourehmoshirian
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

تاریخچه کوچینگ و فلسفه آن

تاریخچه کوچینگ

کوچینگ علمی است کاربردی که در دهه‌های اخیر در سراسر دنیا مورد استقبال قرار گرفته است. در این حجم استقبال، ایران نیز در دهه اخیر بی‌بهره نمانده است. در تاریخچه کوچینگ، دو باور وجود دارد که در این مقاله بیشتر به آن‌ها می‌پردازیم. بعضی در بیان تاریخ‌ها، اصل را بر زمان ایجاد کوچینگ با مفهوم امروزی می‌گذارند. بعضی دیگر برای آن قدمت دیرینه‌تری در نظر می‌گیرند و بر این باورند که در این مسیر، کوچینگ تکامل یافته است.
در این مقاله، اصل را بر زمان ایجاد کوچینگ به مفهوم امروزی آن قرار می‌دهیم. کوچینگ به مفهوم امروزی آن، اواسط سال ۱۹۸۰ میلادی توسط توماس لئونارد (Thomas Leonard) در ایالات متحده آمریکا ایجاد شد. وی در سال ۱۹۹۵ با حضور جمعی از کوچ‌ها فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF) را تأسیس کرد. ناگفته نماند که در خلق کوچینگ به مفهوم امروزی، تاریخ‌ها و افراد دیگری نیز به چشم می‌خورند.

تاریخ‌های بیان‌شده در این مقاله تاریخ‌های مستندی از کوچینگ به مفهوم امروزی آن است. از دیگر نام‌های برجسته در این عرصه، می‌توان به تیموتی گالوی، مت سامرز، جان ویتمور، جنی راجرز، اندرو گیلبرت، کارن ویتل وورث، مارشال گلداسمیت و سرالکس فرگوسن اشاره کرد.

همه‌چیز درباره کوچینگ و اعتبار آن


دو باور عمده درباره تاریخچه کوچینگ

الف) کوچینگ رشته علمی جدیدی نیست که یکباره به وجود آمده باشد. احتمالا باید به اندازه برگزاری اولین مسابقه تیراندازی در عصر حجر قدمت داشته باشد. با این حال، در دهه اخیر است که واقعا می‌توان مفهوم کوچینگ را در زمینه تجارت و کسب‌وکار و خارج از محیط ورزشی یا گود مسابقات نیز دید.
بنابراین می‌توان تاریخ تأسیس ICF (International Coaching Federation) را مبنا در نظر گرفت، زمانی که عده‌ای از کوچ‌ها به سرکردگی توماس لئونارد، دور هم جمع شدند و کوچینگ را به‌معنای امروزی آن به وجود آوردند.
ب) کوچینگ بخشی طبیعی از زندگی هر فرد در هر مکان است. زمانی که میلیون‌ها پدر و مادر در هر جایی از دنیا بچه‌های خود را بی‌قیدوشرط دوست دارند و نیازهای آن‌ها را به طور کامل برآورده می‌کنند و حمایتی همه‌جانبه‌ از آن‌ها دارند تا رشد کنند، از کوچینگ استفاده می‌کنند.
هم‌چنین وقتی صدها هزار نفر از رهبران بزرگ و موفق می‌دانند چگونه کارمندان خود را رشد دهند، آن هم نه با اعمال زور و قدرت، بلکه با باور کردن آن‌ها، به چالش کشاندنشان، حمایت از آن‌ها و دادن بازخوردهای مثبت و منفی، در واقع از کوچینگ استفاده می‌کنند.
افراد زیادی در گذشته برخی گونه‌های کوچینگ را در زندگی خود تجربه کرده بودند که در هرکدام، کوچینگ مشابه اصل مهم رابطه استاد-شاگردی یا به عبارتی رابطه مرید-مرادی بود. همان‌طور که ابتدای مقاله بیان شد، بعضی بر این باورند که کوچینگ قدمتی دیرینه دارد و آن را از همان زمان تکامل خود تا رسیدن به شکل امروزی‌اش می‌شناسند.
در جمع‌بندی دو باور ذکرشده، می‌توان گفت پیش از ابداع واژه «کوچینگ» به مفهوم امروزی، افراد فعال در این عرصه برای اشاره به خود از عناوینی نظیر «مربی»، «مشاور»، «راهنما»، «منتور»، «مدرس» و گاهی «دستیار» استفاده می‌کردند تا اینکه در اوایل دهه ۱۹۸۰ حرفه کوچینگ به مفهوم امروزی بدعت‌گذاری شد و فعالان در این حوزه نامی رسمی و منحصربه‌فرد یافتند.

آیا مربیگری همان کوچینگ است؟

کلمه «مربی» از واژه عربی «رب» به معنی پروردگار گرفته شده است. بنابراین نقش مربی در ادامه نقش خداوند در پرورش و رشد انسان است. جایگاه مربی در علم مدیریت کارآمد مانند مربی در جهان ورزش است. هرچند در کوچینگ نیز رشد و پرورش انسان‌ها مد نظر قرار می‌گیرد، نکته مهمی که تفاوت بین کوچینگ و مربیگری را مشهود می‌سازد نحوه عمل مربی و کوچ است. شاید دو کلمه «مربیگری» و «کوچینگ» در هدف یکسان باشند اما در نوع عملکرد و پایبندی به اصول اجرایی، هریک متفاوت از دیگری است. لذا جایگزین مناسبی برای یکدیگر نیستند.
پیش از ابداع واژه «کوچینگ» به مفهوم امروزی، افراد فعال در این عرصه برای اشاره به خود، از عناوینی نظیر «مربی»، «مشاور»، «راهنما»، «منتور» و گاهی از واژه «دستیار» استفاده می‌کردند.
به دلیل نوظهور بودن این رشته به‌ویژه در ایران، هنوز جایگزین مناسبی برای واژه «کوچینگ» بیان نشده است. در کتاب‌های متعدد، مترجمان از کلمه «مربیگری» به عنوان معادل فارسی «کوچینگ» استفاده کرده‌اند اما کلمه «مربیگری» به‌تنهایی گویای مفهوم کوچینگ نیست و قطعا در انتقال مفهوم، نقایصی به وجود خواهد آمد.
بنابراین بین کوچینگ و مربیگری در ادبیات فارسی تفاوت‌هایی هست. اگرچه در مقاله پیش‌رو سعی شده است همه‌جا از کلمه «کوچینگ» استفاده شود، داشتن اطلاعاتی در این زمینه نیز برای خوانندگان خالی از لطف نخواهد بود.
با توجه به مطلب یادشده، می‌توان گفت «مربیگری» صرفا کلمه‌ای در ادبیات فارسی است که برای ترجمه فارسی «کوچینگ» نیز استفاده می‌شود اما در مفهوم، با آن تفاوت‌هایی دارد. لذا خوانندگانی که مباحث کوچینگ را تخصصی دنبال می‌کنند لازم است در فحوای مفاهیم بیان‌شده در کتاب و مقاله‌های موردمطالعه‌شان اصل کوچینگ را بشناسند تا در صورت مواجهه با این کلمات، صحیح تشخیص بدهند.

احساسات و هیجانات مثبت

زیربنای علمی کوچینگ چیست؟

کلمه «کوچ» اول‌بار برای مربیان ورزشی استفاده شده و از رشته‌های ورزشی نشات گرفته است. امروزه بسیاری کلمه «کوچ» را در دنیای ورزش می‌شناسند ولی این بدان معنا نیست که منحصرا کلمه یا حرفه‌ای ورزشی است.
کوچینگ علمی کاربردی و عملی است که افراد در مسیر کنش‌آموزی خود، به خلق راهکارهایی مؤثر در زندگی خود دست می‌زنند. این‌گونه فرایند تغییر آغاز می‌شود. زیربنای علمی کوچینگ علومی با نام‌های زیر است:

  • روان‌شناسی
  • جامعه‌شناسی
  • مدیریت
  • هنر
  • مشاوره
  • بازرگانی
  • علم اعصاب
  • انسان‌شناسی
  • فلسفه

سایر رشته‌هایی که به نحوی با کمک به انسان‌ها برای پرورش خود، ارتباط با دیگران و کشف بهتر اهداف تغییر، به افزایش ذخیره عظیم دانش بشری کمک می‌کنند.
با توجه به علوم زیربنایی کوچینگ، گاهی در کتاب‌ها و مقالات مختلف، تعاریف متعددی از آن به چشم می‌خورد زیرا هر فرد متخصص در یکی از علوم زیربنایی کوچینگ، می‌تواند این حوزه را از زاویه دید حوزه خود تعریف کند. شاید یکی از دلایلی که بزرگان کوچینگ ICF را بنا نهادند ایجاد تعریفی واحد و معتبر برای کوچینگ باشد. لذا اکنون تعریفی مختص کوچینگ و از زاویه دید همین حوزه برای این حرفه وجود دارد.

آیا کوچ ها به تمامی علوم زیربنایی کوچینگ مسلط اند؟

ضرورتی ندارد یک کوچ حتما تجربه مستقیم کاری افرادی را که به او مراجعه می‌کنند داشته باشد مگر در مواردی که کوچینگ در رابطه با مهارتی ویژه باشد. به‌عنوان مثال، لزومی ندارد کوچ یک مدیر خودش نیز مدیر باشد.
کوچینگ ادبیات جدیدی به دنیای اهل رشد و توسعه ارائه داده است که به فهم عمیق‌تری از این مفهوم نیاز دارد. متأسفانه در دنیای امروز، به دلیل تفکر سنتی، بعضی هم‌چنان بر این باورند که چطور یک فرد غیرمتخصص می‌تواند به یک فرد متخصص کمک کند و زمینه‌ساز رشد او شود.
پاسخ به این سؤال اطلاعات عمیق‌تری درباره کوچینگ می‌طلبد اما به صورت مختصر می‌توان گفت در کوچینگ، به دنبال افزایش عملکرد و بهره‌وری در مسیر رشد و پیشرفت هستیم. تفکر سنتی می‌گوید برای رشد و پیشرفت، داشتن دانش‌های متعدد کفایت است. لذا در عمل، افراد بسیاری را به‌دنبال رشد می‌بینیم که در مسیر توسعه فردی و شغلی خود، از کلاس‌ها، دوره‌ها و کتاب‌های مختلف استفاده می‌کنند. در این مسیر، حتی از پیشنهادها و آموزش‌های افراد باتجربه نیز بهره می‌برند اما در عمل، نتایج مطابق انتظار و تلاششان نیست.
باور کوچینگ بر این است که افزایش دانش لزوما به افزایش عملکرد منجر نمی‌شود. لذا هم‌چنان بین دانش و عمل شکافی هست که موجب می‌شود بین این دو تعادل برقرار نباشد.

از شکوفایی تا راهکاری علمی و عملی برای بهزیستی

بزرگان کوچینگ بر این باورند که ما دانش را در مغز انسان می‌ریزیم و از فیزیک او انتظار عمل داریم. این در حالی است که هر فرد با توجه به ژنتیک، تربیت، فرهنگ، اقلیم و … سیستم تفکر و احساس متفاوتی دارد. لذا کوچ‌ها بر این باورند که با پرداختن به انسان و سیستم تفکر، احساس و جهان‌بینی‌اش شکاف بین دانش و عمل از بین خواهد رفت. آن‌ها برای این ادعای خود، نمونه‌های موفق بسیاری در سراسر دنیا از جمله بیل گیتس، استیو جابز و دبی فورد را در کارنامه خود ثبت کرده‌اند.

در انگلیسی میانه، واژه COACH به معنای «واگن» و «کالسکه»، و ترجمه تحت‌اللفظی آن نیز وسیله‌ای است که شخص یا گروهی از افراد را از یک مکان به مقصد مطلوب می‌رساند.
اولین‌بار، کن بلانچارد واژه «کوچینگ» و مدیر به عنوان کوچ را به کار برد. آشنایی او با دان شولا، مربی صاحب‌نام فوتبال، و چگونگی کار او، بلانچارد را به این نتیجه رساند که در دنیای پرتلاطم امروز، برای بقای سازمان‌ها و به حداکثر رساندن بازده انسان‌ها، کوچینگ بهترین راه مدیریت است.
هریک از حروف واژه COACH در زبان انگلیسی، آغازگر عنوان یکی از کیفیت‌های یک رهبر کارآمد است:
عقیده‌مندی (Conviction-Driven): هیچ‌گاه بر سر باورهای خود مصالحه نکنید.
یادگیری فراوان (Overlearning): آن‌قدر تمرین کنید که کامل شوید.
گوش‌به‌زنگ بودن (Audible-Ready): بهنگام دگرگون شوید.
پایداری (Consistency): هوشیارانه به کنش‌ها واکنش نشان دهید.
رادمردی (Honesty-Based): گفتارتان را کردار کنید.
در کوچینگ، بر خلاف رشته‌های صرفا دانش‌محور، تمرکز روی فرد است. کوچینگ بین اهداف سازمانی و نیازهای فردی کارمندان برای رشد و پیشرفت، تعادل برقرار می‌کند و سبب برقراری رابطه‌ای مبتنی بر منفعت بین فرد و سازمان می‌شود.

فلسفه کوچینگ

فلسفه از اصول و عقایدی تشکیل شده است که به افراد کمک می‌کند هنگام رویارویی با موقعیت‌های بی‌شمار در زندگی، با آن‌ها مقابله کنند و موفق شوند.

فلسفه کوچینگ بر تحول و تغییر است. به عبارت دیگر، فلسفه کوچینگ تبدیل شناخت به آگاهی و در نهایت خلق عملی مؤثر است. هم‌چنین در آن باوری هست که بر قدرت فکر و خلاقیت انسان‌ها تأکید فراوان دارد. لذا کوچ‌ها با همراهی مراجع، فرد را به کشف نسخه منحصربه‌فرد خود دعوت می‌کنند.

علاوه بر حرفه کوچینگ، کوچ‌ها نیز به فلسفه مخصوص به خود نیاز دارند زیرا در شرایطی متفاوت از دیگران، کار خود را انجام می‌دهند. یعنی علاوه بر اینکه کوچینگ مهارتی است که به دیگران کمک می‌کند نسخه منحصربه‌فرد خود را بیابند، خود کوچ‌ها نیز به‌عنوان اولین مخاطبان کوچینگ، باید فلسفه منحصربه‌فردی برای خود داشته باشند. مثلا هنگامی که یک کوچ ورزشی مشغول کار است، فلسفه او بیش از دانش و آگاهی‌اش از یک رشته ورزشی به او کمک می‌کند و تردید او درباره شکل‌بندی قوانین تمرین، سبک بازی، انضباط تیمی، رقابت، اهداف کوتاه‌مدت و بلند‌مدت و غیره را از بین می‌برد

www.moshirian.com

کوچینگکوچینگ چیست؟تاریخچه کوچینگفدراسیون بین المللی کوچینگانواع کوچینگ
من منصوره مشیریان یک کوچ هستم. هنرم توی زندگی اینه که انسانها را به سمت شکوفایی هدایت کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید