?آیا حکومت دینی در ایران به نفع دین بوده است؟
?حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم دولابی نماینده ویژه رئیس جمهور در امور روحانیت: " امروزه از بین حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، درب تعداد ۵۰ هزار مسجد بسته است که این فاجعهای است که باید بر آن خون گریست."
گرچه از صرف این خبر نمی توان نتیجه گرفت که حکومت دینی به زیان دین بوده است،اما این خبر این پرسش را به صورت جدی مطرح میکند که آیا واقعا حکومت دینی در ایران به نفع دین بوده است؟ ❗️
?معمولا پاسخ طرفداران حکومت و قرائت رسمی از دین، مثبت است و پاسخ مخالفان حکومت و طرفدران جدایی دین از سیاست، منفی است.
تلاش این یادداشت این است که حتی المقدور نگاهی غیر سیاسی و از سر تامل به مساله داشته باشد.
?این پرسش کلی و مبهم است. کلی بودن پرسش سبب میشود که پاسخها بیشتر جدل گونه و جانبدارانه باشند. بنابراین برای رسیدن به پاسخ درست ،باید ابتدا پرسش دقیقتر و روشنتر مطرح شود.
این پرسش هنگامی دقیق و روشن مطرح میشود که مقصود از "به نفع دین" روشن شود.از آنجایی که واژهی "نفع" در اینجا می تواند معانی متعدد داشته باشد، وقتی گفته میشود که حکومت دینی به نفع دین بوده است،دقیقا باید مشخصا کنیم که مرادمان کدام یک از معانی نفع است.
وقتی گفته میشود که حکومت دینی به نفع دین بوده است، مقصود یک یا چند تا از احتمالات زیر است:
۱- حکومت دینی، دینداری مردم را عمیقتر نموده است.
۲- حکومت دینی بر تعداد دینداران افزوده است یعنی افرادی که قبلا بیدین بوده اند را دیندار نموده یا سبب تغییر کیش پیروان سایر ادیان و مذاهب به دین رسمی
شده است.
۳- حکومت دینی بر تعداد دین ورزان افزوده است. یعنی سبب شده است که سبک زندگی مردم دینیتر شود و مردم نسبت به احکام و فرامین دین عاملتر شوند.
۴ - حکومت دینی کمک بزرگی به اصلاح فهم دینی و جلوگیری از انحراف دین نموده است.
۵- حکومت دینی در مقام نظر( با ارائه فهم و قرائتی خاص از دین) و در مقام عمل (با فراهم نمودن زمینه های اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی لازم برای سبک زندگی دینی) دینداری در زمانهی مدرن را راحتتر و ممکن تر ساخته است.
?کسانی که معتقدند که حکومت دینی ایران به نفع یا زیان دین بوده است،باید ابتدا روشن کنند که مراد ایشان از نفع و زیان چیست. این نخستین و مهمترین نکتهای است که در پاسخ به پرسش باید به آن توجه شود. اما همزمان باید به دو نکته دیگر که پاسخ به پرسش را دقیقتر و منصفانهتر میکند ، نیز توجه نمود:
- نکتهی اول: گرچه پنج معنایی که برای "نفع" به آنها اشاره شد، معانی نزدیک به هم و ناظر به همان پرسش کلی مطرح شده در عنوان هستند،اما تعابیر مختلف از یک پرسش نیستند. چون ممکن است که مثلا بر تعداد دینورزان افزوده شده باشد اما فهم دین سطحی تر و یا دچار انحراف عمیق شده باشد. با این وصف باید دید که وقتی میگوییم "نفع دین" اولویت با لحاظ نمودن کدام معنا از" نفع" است.
- نکتهی دوم: این پرسش که آیا حکومت دینی به نفع دین بوده است یا به زیان دین، یک پرسش نسبی و مقایسهای است و برای پاسخ به این پرسش ناچار به مقایسه هستیم. یعنی وقتی میگوییم حکومت به نفع یا زیان دین بوده است، منظورمان در مقایسه با یک وضعیت دیگر است. در واقع در اینجا یکی از مقایسه های زیر منظور است:
- وضع دینداری در حکومت فعلی در مقایسه با وضع دینداری در حکومت قبلی
- وضع دینداری در حکومت فعلی در مقایسه با فرض ادامه حکومت قبلی
- وضع دینداری در حکومت فعلی در نسبت با تاریخ ۴۴ساله خودش
- وضع دینداری در حکومت فعلی در مقایسه با کشورهای مسلمان همجوار که حکومت دینی ندارند.
?از ضرب ۵ معنای مطرح شده برای مفهوم"به نفع دین" با ۴ نوع مقایسه ، ۲۰ حالت متصور است. پاسخ مستدل و مستند به اینکه حکومت دینی در ایران به کدام معنا به نفع یا زیان بوده است، منوط به یک سنجش علمی معتبر است. اما سنجش علمی معتبر گرچه بهترین راه است اما تنها راه پاسخ به این پرسش نیست زیرا این مساله از سنخ مسائلی است که راه پاسخ به آن صرفا مطالعات کتابخانهای و تحلیلی نیست بلکه شهود و تجربه عینی ما نیز می تواند تا حدود زیادی به آن پاسخ دهد.همچنانکه صرف نظر از نگاه کارشناسان،تجربه ما می تواند به این پرسش پاسخ دهد که در دهه اخیر اقتصاد کشور در حال پیش رفت بوده است یا پس رفت.
با این وصف کسانی که دغدغه دین دارند و تجربه زندگی دینی در دوران حکومت دینی ایران را دارند،میتوانند با رجوع به شهود عینی خود پاسخی به این پرسش بدهند که از یافته های سنجش های معتبر علمی فاصله چندانی نداشته باشد. البته تا آنجایی که بنده مطالعه داشته ام معمولا سنجش های معتبر که وضعیت دینداری به سبک قرائت رسمی در ایران را بررسی نموده اند، وضع دینداری در ایران را رو به ضعف می بینند نه رو به قوت.
?با این وصف پاسخ و تحلیل شخصی بنده این است که گرچه صرف نظر از حکومت ایران،به هر حال دین و دینداری سنتی در دنیای امروز در وضع بحران یا حداقل چالش است. اما در ایران مشکل دین مضاعف است زیرا حکومت ناخواسته سبب دین گریزی و دین ستیزی می شود. حکومت از چند جهت سبب دین گریزی و دین ستیزی می شود:
۱- بخاطر ناکارآمدی هایش
۲- بخاطر عدم شناخت انسان مدرن و دنیای مدرن، درصدد است که با تبلیغ فهمی هویت گرایانه،سیاست محور، ظاهرگرایانه و مناسک گرایانه،غالی گرایانه، مداح محورانه از دین مردم را دیندار کند. این در حالی است که
انسان مدرن به دینی التفات میکند که اولا اخلاقیتر باشد ثانیا جهانی تر باشد(کمتر مبتنی بر ارزشها و هنجارهای محلی و محدود باشد) ثالثا انسانی تر باشد و چهارما زمینی تر و کارآمدتر باشد.البته اینکه این چهار شرط چگونه و تا کجا درست و قابل دفاع هستند،بحثی است که پرونده آن باز است.
۳- بخاطر عدم استقبال از آزادی بیان در پژوهش های مربوط به دین و نوعی دانشگاه ستیزی و روشنفکر ستیزی، مطالعات دینی و بالتبع شیوهی تبلیغ دین را کم مایه کرده است.
۴- بخاطر نفی کثرت گرایی و اصرار بر درست دانستن یک قرائت از دین و باطل دانستن سایر فهم ها و دشمن شمردن هر کس که فهمی غیر از فهم مورد نظر حکومت از دین دارد. این در حالی است که کثرت گرایی و استقبال از فهم های متفاوت،جزء جدایی ناپذیر اندیشه انسان معاصر است.
✍ عباسعلی منصوری
https://t.me/spirituality_philosophy