abbasali mansouri sarabi
abbasali mansouri sarabi
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

اقتضائات عصر تاسیس دین و منتفی شدن فلسفه برخی از احکام و تعالیم دین

مدعای این یادداشت این است که برخی از احکام و تعالیم شریعت، جزء جداناپذیر دین نیستند بلکه صرفا بخاطر اقتضائات عصر تاسیس دین وضع شده اند و با گذر از عصر تاسیس و تحکیم شرایط بیرونی و اجتماعی آن دین، این احکام منتفی می شوند.

دین پژوهان تقریبا بر این مطلب اجماع دارند که نمی توان تمام احکام و باورهای دینی را همیشگی و فرا زمانی و فرامکانی دانست بلکه برخی از احکام و باورهای دینی بخاطر دگرگون شدن اقتضائات و منتفی شدن فلسفه­ی آنها، زمان آنها به سر می آید و دیگر نمی توان آنها را حکم و باور دینی محسوب نمود.

مدعای این یادداشت این است که این اقتضائات دو قسم هستند:

1- اقتضائات جامعه عصر نزول یا اقتضائات زمان و مکان نزول وحی:

منظور از اقتضائات عصر نزول ،همان چیزی است که دکتر محسن کدیور از آن با عنوان تفکیک اسلام معنوی از اسلام تاریخی یاد می کند و توضییح می دهد که مراد از اسلام تاریخی، غلبه فرهنگ و اقتضائات زمانی و مکانی و شرایط خاص عصر نزول به عنوان مناسبات و قالب‌های قدسی،تغییر ناپذیر و آرمانی و مطلوب بر اندیشه اسلامی است.گویی قالب و صورت اصیل اسلام،قالب و صورت زمان بعثت است و به میزانی که از آن گذشته مقدس دور می‌شویم و از آن شرایط تاریخی فاصله می گیریم،از اسلام اصیل و واقعی دور می‌شویم

2- اقتضائات تاسیس دین:

هر دینی که داعیه اصلی او اصلاح دین قبل از خود نیست بلکه مدعی آوردن دین و آئینی متمایز از ادیان زمانه‌ی خود است، در وضعیت تاسیس است نه اصلاح. چنین دینی در آغاز تاسیس و تکوین خود دو حیثیت دارد: ۱- دین به مثابه راهی برای سلوک معنوی و تزکیه نفس ۲- دین به مثابه یک عنصر هویت بخش اجتماعی که درصدد است که هویتی مستقل و متمایز از هویت های دینی زمانه‌ی خود ارائه کند.

این دو حیثیت متفاوت،هر دو در شکل گیری تعالیم و آموزه های آن دین دخیل‌اند. یعنی برخی از آموزه ها و تعالیم و احکام آن دین ناظر به حیثیت اول است و برخی ناظر به حیثیت دوم.

فرق فارق تعالیم ناظر به این دو حیثیت دین این است که تعالیم ناظر به حیثیت اول(بعد معنوی دین)،غالبا فرا زمانی و فرا مکانی هستند و تعالیم ناظر به حیثیت دوم(اقتضاء تاسیس دین) غالبا موقت و تاکتیکی بوده و با گذر از عصر تاسیس و تحکیم شرایط بیرونی و اجتماعی آن دین،منقضی می شوند.

نکته مهم این است که تفکیک این دو حیثیت دین(حیثیت سلوک و حیثیت تاسیس) صرفا یک تحلیل عقلی نیست بلکه متن دینی(قرآن و سنت) نیز آن را تصدیق و تایید می کند. آن هم نه به صورت مبهم و به کمک استنباط های استحسانی و ذوقی بلکه با تصریح.

مثال از سنت علوی: در حکمت هفدهم نهج البلاغه آمده است که:" از امام(ع) پرسیدند که معنای این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چیست که فرمود: پیری را تغییر دهید [و ریش خود را رنگین کنید] و خود را به یهود مانند نسازید؟ فرمود: این سخن را آن حضرت در زمانی فرمود که [اهل] دین اندک بود. پس در این زمان که کمربند دین گشاده شد [و اسلام همه جا را فرا گرفت] و سینه خود را بر زمین نهاد هر مردی به اختیار و اراده خود است" امام علی (ع) حکم امر نمودن مردان به رنگ کردن ریش را نه یک حکم اولی و ثابت و ناظر به دین به مثابه سلوک معنوی بلکه یک تاکتیک مربوط به زمان ضعف اسلام و در اقلیت بودن مسلمین می داند.

مثال از قرآن: فلسفه منع اسیر گرفتن در هنگام جنگ " ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللهُ عَزيزٌ حَكيمٌ" سوره انفال،آیه ۶۷ « هيچ پيامبري حق ندارد اسيراني (از دشمن) بگيرد تا کاملا بر آنها پيروز گردد (و جاي پاي خود را در زمين محکم کند)! شما متاع ناپايدار دنيا را مي‌خواهيد؛ (و مايليد اسيران بيشتري بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد کنيد؛ ولي خداوند، سراي ديگر را (براي شما) مي‌خواهد؛ و خداوند قادر و حکيم است» این آیه به صراحت نهی از گرفتن اسیر در هنگام جنگ را نه یک حکم دینی ثابت بلکه یک راهبرد برای وضعیت جنگ‌های اولیه مسلمانان می داند.

بنابراین برخی از آموزه ها،تعالیم و احکام اسلام بخاطر اقتضائات تاسیس بوده است و اکنون که آن اقتضاء گذشته، این تعالیم و احکام نیز منتفی بوده و نمی توان همچنان آنها را حکم دینی محسوب نمود.د تعداد و اهمیت این سنخ از احکام و تعالیم کم نیست.ازجمله این احکام و تعالیم که ممکن است مصداق اقتضائات تاسیس باشند،می توان به موارد زیر اشاره نمود:

- تاکید فراوان بر خواندن نماز به صورت جماعت: اگر جوهر اصلی نماز،عبادت و نیایش است، عبادت در وجه فردی و تنهایی آن بیشتر مصداق عبادت و نیایش است.بنابراین بعید نیست که بخشی از تاکید مؤکد بر نماز جماعت،بخاطر اقتضائات عصر تاسیس بوده باشد

- احکام مربوط به مرتد: مجازات های دنیوی برای کسانی که از دین اسلام خارج شوند.

- جایز نبودن یا اعمال محدودیت برای ازدواج با غیرهمکیش

- لزوم دادن جزیه برای اهل کتاب

- نجس دانستن مشرکین

- جایز بودن جهاد ابتدایی

- نهی از تشبه در لباس پوشیدن به غیر همکیشان

- تاکید موکد بر دوست نگرفتن مشرکین

- حرمت تراشیدن ریش

و.......

توجه به اقتضائات تاسیس دین، در فهم درست تر دین بسیار رهگشاست. هم سبب می شود که به صورت مصداقی برخی احکام و باورها (که اتفاقا اصطکاک زیادی با عقلانیت و اخلاق و عرف زمانه­ی ما دارند)را کنار گذاشت و هم رویکرد عقلانی و غایت گرایانه به دین را تقویت می کند.اما آنچه استفاده از ایده توجه به اقتضائات تاسیس دین را دشوار می کند، مساله یافتن معیار یا معیارهایی است که به کمک آنها بتوانیم تشخیص دهیم که کدام یک از احکام و باورهای دینی مصداق اقتضائات تاسیس دین هستند.آنچه که اکنون اجمالا به ذهنم بنده می رسد معیارهای زیر است:

- یک معیار می تواند درون دینی باشد.یعنی مواردی که خود متن دینی(قرآن و سنت) به گونه ای تصریح یا اشاره دارد که فلان حکم یا باور،مربوط به شرایط تاسیس دین بوده اشت. شبیه همان دو مصداقی که در بالا از سنت و قرآن ذکر شد.اگر تعداد این سنخ شواهد قابل توجه باشد،شاید بتوان با تامل در مجموع آنها، قاعده‌ یا قواعد فراگیرتری هم استخراج و استنباط نمود که مورد قبول دینداران افتد.

- یک معیار دیگر می تواند ترک یک حکم یا باور توسط اکثر مسلیمن در هم قرون اولیه باشد (این در جایی مفید است که مسلمانان در دوره های بعد به آن باور یا حکم برگشت کنند)

- معیار دیگر نگاه غایت گرایانه و کار کردگرایانه به دین است( البته برای کسی که چنین مبنایی را بپذیرد). بر این اساس هر حکم یا تعلیمی که با غایت دینداری(دین به مثابه راهی برای سلوک معنوی و تزکیه نفس) ناسازگار باشد،نمی تواند حکم اصلی دین باشد.

شاید یک معیار هم این باشد که نسبت یک حکم و آموزه را با هویت بخشی اجتماعی و با کارکرد معنوی و معرفتی و اخلاقی بسنجیم، هرگاه عرف عقلا آن را به وجه هویت بخشی نزدیک تر دید آن را مصداق امر تاسیس بدانیم

عصر تاسیساحکام تعالیماقتضائات عصرموقتی بودن احکام شریعت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید