ویرگول
ورودثبت نام
abbasali mansouri sarabi
abbasali mansouri sarabi
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

دین و آزادی بیان (1): حدود آزادی بیان در حوزه دین تا کجاست؟

معمولا ناقدان دین یا کسانی که فهم رسمی و حداکثری از یک موضوع دینی را به چالش می کشند از جانب بسیاری از دیندارن یا نهادهای دینی با این نقد مواجه می­شوند که:

1- بدون اطلاع و تخصص کافی اظهار نظر در موضوعات و مسائل دینی،درست نیست.(گزاره اول)

2- پژوهشگران و ناقدان متخصص که دیدگاهی خلاف دیدگاه اکثریت دارند،«نباید» نقد خود را در حوزه مسائل دینی در جمع غیر متخصصان مطرح کنند.منظور ایشان از «نباید»،صرفا این نیست که این کار روا و اخلاقی نیست بلکه غالبا مرادشان از « نباید» این است که هم باید مانع از این نوع اظهار نظرها شد و هم اگر ناقدی دگراندیش نقد و نظرش را برای عموم مردم و در عرصه عمومی مطرح کرد،شایسته مجازات است. (گزاره دوم)

پرسش این است که: آیا این نگاه و فهم از حدود آزادی و نقد در حوزه دین به لحاظ منطقی درست و قابل دفاع است؟

کسانی که به این پرسش پاسخ مثبت داده و معتقدند که باید اظهار نظر و آزادی بیان در حوزه دین را محدود نمود،معمولا دو دلیل زیر را مطرح می کنند:

دلیل اول: آزادی بیان و اظهار نظر غیر متخصص در مسائل دینی ،امری زیانبار است.

آنچه که در اینجا باید روش شود، معنای«زیان و ضرر» است. چه آنکه بسته به اینکه ما چه معنایی از زیان و ضرر را اراده کنیم،پاسخ ما به پرسش مطرح شده متفاوت خواهد بود.معمولا در اینجا دو معنا برای زیان و ضرر اراده می­شود:

الف: منظور از زیان و ضرر، معنایی است که عرف عقلا - صرف نظر از عقاید و باورهای آنها- از این واژه مراد می­کنند یعنی زیان مالی،جانی یا زیان در ناحیه آبرو و حیثیت اجتماعی. با این وصف اگر اظهار نظر در حوزه های دینی منجر به زیان مالی یا جانی یا حیثیتی برای دیگران نشود، نباید (حق نداریم)مانع آن اظهار نظر شد.

ب: منظور از زیان و ضرر معنای عرفی این واژه نیست بلکه منظور این است که اگر قائل به آزادی بیان باشیم و «اظهار نظر غیر متخصص یا اظهار نظر متخصص منتقد در عرصه عمومی» را جایز بدانیم، انسان ها دچار زیان دینی- اخروی می شوند. به این معنا که از تعداد دیندران کاسته می شود وارج و منزلت دین در نگاه مردم کم رنگ می شود و یا اینکه مردم گرفتار فهم نادرست و خطا از دین می شوند.

اما به نظر می رسد این معنا از «زیان و ضرر» در پاسخ به پرسش مطرح شده نمی تواند قابل دفاع باشد. زیرا این معنا از زیان امری بدیهی یا مرضی الطرفین نیست و منکران دین یا ناقدان فهم و قرائت حداکثری و رسمی از دین، اساسا در وجود یا چند چون چنین زیانی با دیندران یا طرفداران قرائت حداکثری اختلاف نظر دارند.یعنی ناقدان معتقدند که شما چیزی را مبنا و معیار قرار می دهید که خودتان آن را معیار می دانید اما از نظر ما آغاز ماجرا و محل بحث و اختلاف است.

به عنوان مثال فرض کنید که گروه اول معتقد است که برای رسیدن به سعادت اخروی باید دین مدیریت امور دنیوی(حکومت) را در دست بگیرد. اما ناقدان معتقد باشند که دین از حکومت جدا بوده و پیوند دادن دین با حکومت و سیاست سبب فاصله گرفتن از ذات و گوهر دین و بالتبع سبب زیان اخروی می شود. در اینجا گروه اول نمی توانند با این استدلال که فهم گروه دوم از دین سبب انحراف از ذات دین و بالتبع زیان اخروی می شود، مانع از اظهار نظر ایشان شوند یا برای خود حق بیشتری در اظهار نظر قائل شوند زیرا گروه دوم هم دقیقا همین نگاه را داشته و می توانند همین استلال را علیه گروه اول اقامه کنند.

ممکن است گفته شود آزادی بیان در حوزه دین از این جهت باید محدود شود که آزدی بیان،آزادی عمل را در پی دارد.یعنی منجر به جواز اعمالی می شود که از نظر دینی ناروا و زیانبار است. این استدلال نیز نمی تواند دلیل قانع کننده ای بر منع آزادی بیان در حوزه دین باشد زیرا ناروا دانستن آن امور ؛تحلیل و نگاه دینداران یا یک فهم و قرائت از دین است. و ممکن است ناقدان معتقد باشند که آن اعمال ناروا نیست یا بنا بر فهم ایشان از دین ،اموری جایز و روا هستند.

بنابراین در واقع ما با دو نگاه و دو فهم از دین مواجه هستیم که هیچکدام نه بدیهی هستند و نه وحی منزل. در چنین حالتی صاحب هیچ فهمی نمی تواند با این استدلال که چون فهم طرف مقابل زیانبار است، مانع اظهار نظر ایشان شده یا برای خود در اظهار نظر حق بیشتری قائل باشد.

دلیل دوم: متن دینی این نوع از آزادی و اظهار نظر را جایز(به معنای حرمت و نهی فقهی) نمی داند. به نظر می رسد این دلیل نیز محل تامل است زیرا اولا این فهم ایشان از متن دینی است و ممکن است دیگران که قرائت دیگری از دین را درست می دانند،چنین فهمی نداشته باشند ضمن اینکه این استدلال برای منکران اصل دین ،اساسا نمی تواند مصداق دلیل محسوب شود.از نگاه بنده و تاجایی که بنده با متون دینی(قرآن و حدیث) آشنایی دارم، ما دلیل دینی بر جواز منع اظهار نظر نداریم و سیره انبیاء و ائمه هم نشان می دهد که آن بزرگان به هیچ روی ،دیگران (حتی خداناباوران) را از نقد های تند و حتی توهین آمیز باز نمی داشتند و با نهایت احترام با ایشان برخورد می کردند و رویکرد آنها در مواجه با ناقدان یا مخالفان اینگونه نبود که اظهار نظر مخالفان را خطری جدی برای کیان دین ببینند.

نتیجه راهبردی:

اظهار نظر در مورد مسائل دینی گرچه اخلاقا مشروط به تخصص است و اگر فردی بدون تخصص کافی در مورد یک موضوع دینی(یا هر موضوع دیگری) اظهار نظر قاطعانه کند، مرتکب فعلی غیر اخلاقی شده و شایسته نکوهش و سرزنش است. اما از این حکم اخلاقی نمی توان التزام حقوقی را نتیجه گرفته چه آنکه الزامات حقوقی ناظر به اخلاق نیست. یعنی بسیاری از رفتارها از نظر ما غیر اخلاقی است اما منع حقوقی ندارد. بنابراین به لحاظ حقوقی آزادی بیان مشروط به هیچ شرطی غیر از زیان مالی و جانی و حیثیتی نیست. همین نکته در مورد اظهار نظر متخصصان و نقد نمودن یک مساله دینی در عرصه عمومی صادق است.

آزادی بیاندین و آزادیتوهین به مقدساتنقد قرائت رسمی دینحقوق دگر اندیشان دینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید