abbasali mansouri sarabi
abbasali mansouri sarabi
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

چرا اخلاقی زیستن نمی تواند جایگزین دینداری شود؟(بخش دوم)

?چرا اخلاقی زیستن نمی تواند جایگزین دینداری شود؟(بخش دوم)

?لازم است ابتدا این نکته‌ی مهم را عرض کنم که بنده با طرح این بحث، نمی‌خواهم از اهمیت و ضرورت زندگی اخلاقی بکاهم.اتفاقا بشخصه زندگی اخلاقی را بر زندگی مبتنی بر دینداری فقه‌گرایانه و مناسک محور ارجح می‌دانم و مهمترین بخش دین را تعالیم اخلاقی و معنوی دین می‌دانم.
اما در مقطع کنونی انسان‌های حقیقت جو باید مراقب باشند که حکومت دینی در ایران در کنار آسیب‌های متعددی که دارد این خطر جدی را دارد که مخالفان و منتقدانش را دچار افراط یا تفریط نموده و اهل نظر را به به اظهار نظرهای سیاسی و واکنشی برانگیزاند و آنها را از دقت،انصاف و آینده نگری دور کند. در حالی که در وادی علم و معرفت اهل نظر باید تا می‌توانند حقیقت جو بوده  و به هیچ وجه از ترس اینکه اتخاذ یک دیدگاه ممکن است به نفع حکومت دینی یا قرائت رسمی از دین تمام شود،مصلحت اندیشی نکنند. این نوع مصلحت اندیشی ها خلاف روحیه‌ی حقیقت جویی است و در بلندمدت زیان بارخواهد بود.

?در یادداشت پیشین مطرح شد که آنچه ویلیام جیمز مطرح نموده است، شاید مهمترین علت بی بدیل بودن دین است اما تمام علت نیست و دین کارکردهای دیگری نیز دارد که یا در زندگی اخلاقی یافت نمی‌شود یا به سختی یافت می‌شود. از جمله‌ی این کارکردها می توان به موارد زیر اشاره نمود:

۱ -  فاصله گرفتن از سکولاریسم و دینی دیدن جهان
منظورم از سکولاریسم در اینجا، طبیعت گرایی/گیتی گرایی است.یعنی فرد در مقام نظر، پدیده ها و حوادث جهان و زندگی شخصیش را بر اساس علل مادی و دنیوی تبیین و تفسیر کند و در مقام عمل نیر بر اساس اصول مادی و این جهانی و بدون توسل جستن به امور غیبی و ماورائی زندگی کند.
زندگی اخلاقی غیر دیندارانه در معرض خطر سکولاریسم به معنای مذکور است زیرا با حذف تعالیم،اعمال و مفاهیم دینی، به تدریج احساس حضور و نقش خدا در عالم ،در ذهن و ضمیر فرد کمتر و کمتر می شود.

۲- افتادن در دام دین های غیر وحیانی سکولار:
همچنان که برخی به درستی اشاره نموده‌اند،دین بر دو قسم است. دین وحیانی (چون ادیان ابراهیمی) و دین سکولار (چون فاشیسم، کمونیسم و سیانتیسم‌آتئیسم).
انسان امروزی گرچه نسبت به انسان دیروز آگاه‌تر است
اما جوامع بشری از دو پدیده‌ی "  توده و عوام " و "تقلید و تعصب" خالی نشده و نخواهد شد. با این وصف در نبود دین مکتب های دیگری (همچون  فاشیسم، کمونیسم و... که در واقع شکل دیگری از دین هستند)  جایگزین دین می شوند و معلوم نیست که زیان پیروی اکثریت مردم از این مکتب ها، نسبت به پیروی از ادیان وحیانی بیشتر نباشد.

۳- فراهم کردن فرصت دعا و نیایش:
در اینجا بخاطر خارج نشدن از بحث اصلی ،از بحث در باب اهمیت دعا و نیایش صرف نظر نموده و فرض می‌گیرم که خواننده به این اهمیت واقف است. فقط به همین نکته اکتفا می‌کنم که نیایش و دعا آنچنان مهم است که اگر بر فرض تنها راه حصول آن دین باشد،می ارزد که آدمی بخاطر همین دست آورد خطرات و آسیب‌های احتمالی دین را به جان بخرد.
زندگی اخلاقی خداباورانه(اما غیر دیندارانه) به صورت بالقوه امکان دعا و نیایش را دارد اما به صورت بالفعل کمتر.حتی شاید بتوان ادعا نمود که فردی که زندگی اخلاقی غیر دیندارانه را در پی می‌گیرد، خودآگاه یا ناخودآگاه به سمت نوعی خدای غیر متشخص میل پیدا می کند و از دعا و  نیایش فاصله می‌گیرد.
اما دین و دینداری امکان دعا و نیایش را برای انسان بالفعل‌تر می‌کند. دین با ارائه تصویری متشخص از خدا، معین کردن اوقاتی برای نیایش،تعیین کردن مکان‌هایی برای عبادت و نیایش، وضع دستور العمل‌هایی برای عبادت و نیایش، بیان اذکار و ادعیه و... به فرد دیندار کمک می کند که بیشتر از ثمرات دعا و نیایش بهره بگیرد.

۴- فعال نمودن ساحت اراده و احساسات و عواطف
دین ترکیبی از محبت و معرفت است.یعنی هم هم مربوط به ساحت معرفت و شناخت است و هم ساحت اراده و عواطف. بلکه باید گفت ثمرات ایمان و خداباوری بیشتر از اینکه مرهون ساحت باور باشد مرهون فعال و درگیر شدن ساحت عواطف است و در واقع ایمان بیشتر از اینکه از سنخ باور(باورمندی به گزاره هایی خاص در باب خدا و انسان و جهان) باشد از سنخ اراده و احساسات و عواطف است.
زندگی اخلاقی غیر دیندارانه،ساحت اراده و عواطف را چندان فعال و درگیر نمی‌کند.

۵- کمک به تاب آوری در مواجهه با مصیبت‌های سخت:
معمولا انسان‌هایی که زندگی اخلاقی دارند،تاب آوری خوبی در مواجهه با مشکلات و مصیبت‌های زندگی دارند.
اما دین می‌تواند این تاب آوری را مضاعف کند. زیرا هم دائم به مومنان متذکر می‌شود که دنیا دار تلاش و مجاهدت و مصائب است و هم با معنادار کردن رنج ها (با طرح تعالیمی همچون: ابتلا، تقدیر،جبران اخروی، ناقص بودن علم انسان نسبت به خیر و شر امور، مکافات عمل و.....) تحمل مصیبت ها را راحت‌تر می کند.

۶- از بین بردن ملال و کرختی در زندگی :
گرچه کسانی که سبک زندگی اخلاقی خداباورانه دارند،چندان درگیر مساله‌ی معنای زندگی نیستند اما از مساله‌ی معنا هم  کاملا فارغ نیستند. این در حالی است که دین، معنای زندگی (تقرب و تشبه به خدا و...) را ملموس‌تر  و حاضرتر می‌کند و سبب می‌شود که فرد دیندار بیشتر این معنا را در ذهن و ضمیر خود همراه داشته باشد. لذا کمتر دچار ملال و رخوت می‌شود. اما در زندگی اخلاقی خداباورانه از آنجایی که این معنا کمتر از بیرون(در قالب مناسک، دستورات و اذکار و....) یادآوری و تکرار می شود،احتمال اینکه فرد دچار ملال و رخوت شود بیشتر است.

۷- فرد دیندار در مقایسه با فرد اخلاقی کمتر درگیر اضطراب‌های اگزیستانس(احساس پوچی،احساس تنهایی، ترس از مرگ و...) می‌شود. حتی شاید بتوان گفت انسان‌های اخلاقی بخاطر اینکه روح لطیفی پیدا می‌کنند، در مقایسه با انسان‌های غیر اخلاقی بیشتر در معرض اضطراب‌های اگزیستانس قرار می‌گیرند.

۸-  کمک به اخلاقی زیستن از طریق ترغیب و تحذیر:
گرچه اخلاق از دین مستقل است و در مقام امکان و حتی تحقق می توان بدون اینکه دیندار بود زندگی اخلاقی پیشه نمود،اما واقعیت این است که بسیاری از ما انسان‌ها برای اخلاقی زیستن نیاز به ترغیب و تحذیر دین داریم.
✍ عباس‌علی منصوری

https://t.me/spirituality_philosophy

تاب آوریاخلاقی زیستندیندارانه زیستندین و اخلاقمعنویت بدون دین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید