mansure bashiri pour
mansure bashiri pour
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

افزایش تقاضا در هنرهای تجسمی

عرضه و تقاضا دو مؤلفه نام آشنای اقتصادی برای تحلیل بازار برای هر کالا است. در تعریفی ساده می‌توان بخش عرضه را، شامل تولید کننده‌های یک کالای خاص و بخش تقاضا را، شامل همه‌ی افرادی که تمایل و توانایی خرید آن کالا را داشته باشند دانست. بخش تقاضا با حاکم شدن روح سرمایه‌داری در دنیا، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است که می‌توان به گسترش آن با ایجاد رشته‌های بازاریابی، بازاریابی دیجیتال، تبلیغات، روابط عمومی و ... در دنیای آکادمیک و مواجه شدن روزانه با تبلیغات گاه پر زرق و برقی که تولید کنندگان آن‌ها سعی می‌کنند با استفاده از ابزارها و رسانه‌های مختلف به طور مستقیم وغیر مستقیم ما را با آن‌ها مواجه کنند و تحت تاثیر بگذارند اشاره کرد؛ همه‌ی این موارد در راستای افزایش تقاضا در بازار ایجاد می‌شود، چون تقاضا بخش انکار ناپذیر هر بازاری است حتی بازار هنری. در این متن چگونگی افزایش تقاضا در بازار هنر‌های تجسمی بررسی خواهد شد.

ایجاد تقاضا در بازار هنری نسبت به یک کالای اقتصادی متفاوت است. از دلایل مهم این تفاوت به این نکته می‌توان اشاره کرد که کالای هنری، کالایی تجربی است. کالای تجربی به کالاهایی اطلاق می‌شود که تمایل به استفاده از این نوع کالا‌ها به تجربه هر فرد بستگی دارد و عدم تجربه، تقاضای این کالاها را به صفر نزدیک می‌کند؛ برای مثال فردی به طور اتفاقی شانس حضور در یک گالری هنری و یا سالن تئاتر را داشته است، اگر تجربه اول این فرد مثبت باشد، امکان حضورمجدد آن بیش از 50% افزایش می‌یابد اما اگر این اتفاق پیش نیاید ممکن است فرد تا آخر عمر هم نیازی به رفتن به گالری و یا تئاتر نبیند. چگونه این تجربه اولیه ایجاد می‌شود؟

هرچند این نکته را نباید فراموش کنیم که هنر به عنوان کالای لوکس همیشه در سبد دوم کالایی مردم قرار می‌گیرد و استفاده از آن به سطح تحصیلات و سطح درآمد هر خانوار بستگی دارد اما می‌توان تجربه شخصی را برای همه‌ی افراد جامعه ایجاد کرد. برای مثال نقش زیباسازی در زندگی شهری امروز، شهرداری‌ها به عنوان یک نهاد دولتی باید آثاری را در قالب نقاشی دیواری، مجسمه، مبلمان شهری و.... در شهر ارائه دهند که موجب ارتقای سلیقه بصری افراد جامعه شود. هر چند تجربه بصری می‌تواند به ایجاد مخاطب تجسمی منجر شود اما این وظیفه به طور خاص در اهداف اصلی موزه‌ها جای می‌گیرد. بخش آموزش موزه‌ها با برنامه‌های متنوعی می‌تواند نه تنها با جذب هنردوستان، متقاضیان هنری را افزایش دهد بلکه با آموزش نسل جوان‌تر متقاضیان آینده هنری را نیز تربیت کند.

امروزه در کشور ما با ایجاد شکاف عظیمی که بین مردم و هنر تجسمی ایجاد شده است علاوه بر بیگانگی جامعه با هنر دیرینه‌ی ایرانی با عدم درک هنر معاصر نیز مواجه هستیم چون پیچیدگی‌های هنر معاصر علاوه بر تجربه‌های دیداری مستلزم اطلاعات جانبی است جامعه بتواند پذیرای آن باشد. در نتیجه نقش موزه هنر‌های معاصر در آموزش و ارائه این اطلاعات بیش از پیش پررنگ می‌شود.

لازم به ذکر است که هنر کالایی است که اثرات جانبی مثبتی ایجاد می‌کند یعنی تولید آن علاوه بر مطلوبیت یک فرد مطلوبیتی جمعی را نیز در بر دارد. برای شفاف شدن این موضوع نصب یک مجسمه‌ای شهری را در نظر بگیرید ، شاید هنرمندِ آن درآمدی از آن کسب کرده باشد اما تلطیف فضای شهری مطلوبیتی است که نصیب شهروندان شهر می‌شود. و از این رو دولت‌ها با ایجاد فضایی برای افزایش تولید این کالاها سعی در افزایش این جوانب مثبت و همه‌گیر شدن آن در سطح جامعه می‌کنند. علاوه بر افتتاح روز افزون گالری‌ها و حراجی‌ها و ترویج هنر به عنوان کالای سرمایه‌ای ما نیازمند فرهنگ‌سازی و ایجاد زیرساخت‌هایی برای آموزش آن در سطح جامعه و به ویژه متمرکز شدن بر قشر کودک و نوجوان داریم تا علاوه بر تسهیل چرخه اقتصادی سطح سلیقه جامعه نیز افزایش یابد.

اقتصاداقتصاد هنرتقاضاموزهموزه هنرهای معاصر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید