از امسال تصمیم گرفتم تمرکز کاملمو بذارم رو ایسمینار، فقط کارگاه و منتورشیپ محدود داشتم و کلی از دوستانی که مشاوره میخواستن حتی با پرداخت وجه رو ریجکت کردم یا سعی کردم تلگرامی و با وویس تا حدی کمکشون کنم، منتورشیپ و مشاوره هیچ تیمی رو قبول نکردم تا تمرکزم از بین نره، تا جاییکه یادمه حداقل ده تا آفر چند ده میلیون تومنی تو بیزنسهایی که آرزوم بود عضوشون باشم رو رد کردم،کلی پیام تلگرامی بی پاسخ دارم که کمک خواستن، سئوالی داشتن، درخواست مشاوره بدون جواب دارم، کلی رفیق دارم که از دستم ناراحت هستن و...
باور کنین از نظر مالی وضعیت خیلی خوب نیست، بیشتر زمان من و بچهها تو ایسمینار میگذره، متوسط یکم بالاتر زندگی میکنیم، نه فریلنسرم که ساعتی فلان تومن بگیرم نه مدیر فلان استارتاپ خر پول که چند ده میلیون حقوق بگیرم و زمان خالی داشته باشم برای برندسازی شخصی، گیر دادن به این و اون، دنبال کردن حاشیه و...
اینارو گفتم که فقط بگم منو ببخشید، عذر میخوام که نمیتونم بهتون کمک کنم، نمیتونم آدم باشم، نمیتونم معمولی باشم، نمیتونم مثل همه باشم، نمیتونم همراه باشم و...
تو رو خدا نگید کلاس میذاره، نگید الکی فقط اخلاقش خوبه، نگید سرمایه گرفته تحویل نمیگیره، نگید چهار نفر فالوش میکنن ما رو یادش رفته، نگید مسئولیت اجتماعیش یادش رفته، نگید مغروره و...
باور کنین فقط میخوام ایسمینار موفق بشه، خودم مسیرمو پیدا کنم، اون مسیرشو پیدا کنه، میخوام تو دهه چهارم زندگیم یه اثر مثبت بذارم، نمیخوام حسرت کارهای نکردهمو بخورم، فقط میخوام جلوی اینایی که تو عکس هستن، تو ایسمینار هستن، شرمنده نشم، میخوام جواب اعتمادشون رو بدم، میخوام با هم به همه ثابت کنیم میتونیم، اگه بخوایم میشه! مایی که نه بابای پولدار داریم، نه پشتوانه مالی، نه حساب پُر پول، نه...
خلاصه ببخشید اگه معمولی نیستم :( بیشعورم و بیمعرفت! شما اینجوری معنیش کنین، پدری هستم که بجز خونوادش کسیو نمیبینه، یعنی نمیتونه ببینه، نه که نخواد ببینه، نمیشه، اما خدا شاهده نصف شب، تو خستگی، تو عصبانیت سعی کردم کنارتون باشم اما نمیکِشم همیشه باشم :( ببخشید که چنتا نیستم
عکس کاور:
@mr.chilik