مانی
مانی
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

دشمنان ابدی (ترنسکشوال و هموسکشوال( فم بوی لیدی بوی تام بوی استود بوچ ) )

  • دگردیسی و تحریف در تراجنسی در راستای همجنسگرایی


در صورتی که میتوان مردم کودک ( اذهانی که توان درک پیچیدگی ها را ندارند ) را با حربه ملغمه فریفت کافیست با تقلیل و به انحطاط کشاندن آنچه که مقدارش ماهیتی مقبول را معین میکند و نفی قانون افتراق صرفا بتوان به زعم ظاهر همجنسگرایی (فم بوی لیدی بوی ) را در پوشش تراجنسی در پوشش و برخی صفات ثانویه جنسی علی السویه به مقبولیت اجتماعی رساند و چه اقدام سفیهانه ای که هموسکشوالیته را ترنسکوشوالیته میکنند تا از حقوق هموسکشوالیته بهره مند بشوند!!!

از این رو هموسکشوال نه تنها بالفعل گشت بلکه در قالب تراجنسی بر بالقوه بودنش افزوده گردید و تا خود اظهاری فرد نباشد همجنسگرایی ( فم بوی لیدی بوی استود ) فرد فهمیده نمیشود. اکنون تراجنسی سازیِ همجنسگراها موجد پیش فرض ترنسکشوال بودن فرد در ذهن مخاطبین گشته و یا حداکثر مبهم و پوشیده ، در حالی که در گذشته صرف اداء ادا اطوار اروتیکی فاقد پوشش جنس و جنسیت همسو و متضاد با پوشش جنس و جنسیت بیولوژیکی موجب آشکار سازی گرایش همجنس خواه میگشته.

نکته. (بی توجهی همجنسگراهای تیپ ساز اعم از ( فم بوی ، لیدی بوی ، تام بوی ، استود ، بوچ ) به تیپ سازی متناسب با موقعیت جنسی ، خود ادله متقن و تاکییدی محکم بر خاستگاه جنسیتی نقش های جنسی ( ادا اطوار و رفتار جنسی ) و پوشش و پوزیشن های جنسی ( کنشگر ، کنش پذیر ) میباشد.

همجنسگراهای تیپ ساز بر مبنای موقعیت جنسیشان ( کنشگر و کنش پذیر ) نقش جنسی ( ادا و اطوار جنسی ) و صفات ثانویه شان ( مونث سازی و مذکر سازی چهره ،هورمون درمانی زنانه و مردانه ، تخلیه یا بستن یا برجسته کردن سینه و ......) و پوششان را بر میگزینند.

( موقعیت جنسی معادل نقش جنسی معادل نقش جنسیتی ) ، دستم کم این گزاره در همجنسگرا های تیپ ساز غیر قابل انکار است.

ولو در همجنسگراهایی که تیپ سازی نمیکنند موقعیت های جنسی کنشگر و کنش پذیر بودن برآمده از جنسیت میباشد چرا که هر موقعیت جنسی ای فرد را ناگزیر به واکنش ها و بروز نقش های جنسی ای میکند که در دگرجنس خواهی میان دو جنسیت متضاد روتین است ، صرف موقعیت جنسی ( کنشگر و کنش پذیر ) فرد را ناگزیر به ابراز نقش جنسی ای میکند که منتسب به یکی از جنسیت های باینری معکوس میباشد و این یعنی باز تولید نقشهای جنسیتی معکوس در موقعیت های جنسی و خبر از عدم اصالت وجودی هموسکشوالیته میدهد و تساوی موقعیت جنسی و نقش جنسی با نقش جنسیتی ولو در دوره کوتاه کنش جنسی. )

  • ترنسکشوال کیست : ترنسکشوال فردیست با جنسیت باینری محبوس در جنس یا جنسیت بیولوژیک نا متناسب یا نامتجانس.
  • ترنسکشوال چیست : ملال یا بیزاری جنسیتی صفر یا یکی است ، بیزاری از عدم انطباق جنسیت باطنی با جمیع ویژگی های جنسیت ظاهری یا نشانگان بلوغ جنسی و نه بخشی از آن.

قید جنسیت باینری ظهور در حصر دارد مبنی بر اینکه تراجنسی یک گذار است و نه خود یک جنسیت خارج از صرفا زن یا مرد بودن. پیمودن است جهت دستیابی به مبینِ (جنسیت ظاهری یا بیولوژیکی ) جنسیت باینری باطنی و ناپیدا ، هدف غایی انطباق جنسیت ظاهری با جنسیت باطنی است.

تجرد جنسیت است ( مرد یا زن بودن ) در تراجنسی که حاجز موافقت با جمیع نشانگان بلوغ جنسی متضاد گشته.

نشانگان بلوغ جنسی مشعر جنسیت باطنی افراد میباشند بر خلاف اندام های دیگر که بایستی خیلی دقیق بود که از توزیع چربی تشخیص جنسیت باطنی داد علی ای حال هیچ تراجنسی نیست که توان سازش حتی با یک شاخصه جنسیت بیولوژیکی ( نشانگان بلوغ جنسی ) مغایر را داشته باشد. فرد تراجنسی سلامت دستگاه جنسی ، خانواده و خود را نثار آشکار سازی هویت جنسیتی محبوس شده اش میکند که مرهون دستیابی به مُبَیِّن ( جنس یا جنسیت بیولوژیکی یا جنسیت ظاهری موافق ) است.

مجدد لازم به توجه است افرادی که مبادرت میکنند به تطبیق جنس یا جنسیت بیولوژیک ( جنسیت ظاهری ) یا پوشششان با جنسیت باطنی امکان انکار اصول مذکور را نخواهند داشت به این علت که اگر جنس یا جنسیت ظاهری آشکار کننده و گویای جنسیت باطنی نبود هیچگونه تقلای توانسوز در همپوشانی جنس با جنسیت هم از جانب منکرین نبود.

گزاره های پوپولیستی به این مضمون که فرد ترنسکشوال نیازی به عمل تطبیق جنس ندارد (غرض از عمل تطبیق جنس در این گزاره ها صرفا ناظر به عمل مطابقت دستگاه جنسی با جنسیت باطنی میباشد) ، مجدد بی توجهی است در راستای تایید این نکته که حتی صرفا مطابقت و برخوردای از یک ویژگی از نشانگان بلوغ جنسی یا جنس بیولوژیکی یا جنسیت ظاهری به غیر از دستگاه تناسلی تاثیری به میزان خود در آشکار سازی جنسیت باطنی دارد.

حال با توجه به ذاتیات منتزع شده از تعریف تراجنسی چگونه یک تراجنسی توان سازش و حفظ برجسته ترین و مهم ترین شاخصه جنسیت ظاهری بیولوژیکیِ ( دستگاه جنسی مردانه زنانه ) آشکار کننده جنسیت باطنی متضاد را دارد؟! در صورتی که یارای سازش با این برجسته ترین متضاد هست چرا از مطابقت با دیگر شاخصه های جنسیت بیولوژیکی صرف نظر نمیشود نه اینست که عامل این اهتمام ها مقبولیت در موقعیت جنسی و نقش جنسی در همجنسگرایی میباشد و نه بیزاری جنسیتی. تیپ سازی های همجنسگراها گواه بر این مطلب که جنسیت بیولوژیکی یا نشانگان بلوغ جنسی یا جنسیت ظاهری آشکار کننده موقعیت و نقش جنسی هم هستند.

موضع جریان انحراف پیرامون پایین بودن کیفیت عمل تطبیق جنس (دستگاه تناسلی) به نسبت همجنسگرایی فهمیده میشود و نه موضوع (تراجنسی). چرا که از منظر ترنسکشوال یک زن یا مرد ناقص ( نقص در حظ جنسی )
بودن بهتر است از زن یا مرد نمایی . آسکشوال شدن هیچگاه زن بودن یا مرد بودن را نفی نمیکند چرا که تراجنسی منبعث از بیزاری تضاد بین جنسیت و جنس است و نه بیزاری گرایش جنسی با جنسیت بیولوژیکی نایکسان (تعریف بدست آمده از همجنسگراهایی که اقدام به برخی مطابقتها میکنند ). علت مخالفت با عمل تطبیق جنس از جانب جریان منحط از دست دادن حظ جنسی بیان میشود ، آفتاب آمد بهانه ی آفتاب.جریان فراموش کرده است که چرایی بیزاری ترنسکشوال در ضدیت هویت جنسیتی با جنسیت بیولوژیکی است و نه گرایش جنسی.

ذاتیات تراجنسی که جنسیت صفر یا یکی است قابل جمع با برخی جنسیت ظاهری و نشانگان بلوغ جنسی نیست که توامان دو جنسیتی را یا در غلط مصطلح دو جنسه را تداعی میکنند. تراجنسی جنسیت صفر یا یکی است که تمنای مطابقت با همگی نشانگان بلوغ جنسی یا جنسیت ظاهری موافق و طرد جمیع جنسیت ظاهری مخالف را دارد. جنسیت صفر یا یکی همگیه آشکار کننده های جنسیت صفر یا یکی را میطلبد. در غیر اینصورت دیگر تراجنسی یا ترنسکشوال نخواهیم داشت بلکه ترنسجندر یا تراجنسیتی است که توان پذیرش برخی را دارد و برخی را ندارد.

سوال همیشگه ای که پسری یا دختر ، تجربه تلخ تی اس در گذار است و نه در غایت.

معیار تشخیص تراجنسی از همجنسگرایی (فم بوی لیدی بوی استود تام بوی بوچ ) عمل تطبیق جنس بشکل کلی است ، که انگیزه اقدامات را افشا میکند ، کلیتی که برآمده از جنسیت صفر یا یکی است و هر چند از لحاظ جنسی خدشه ای بر آن وارد میشود ولی نفی انگیزه نمیکند چرا که در انگیزه تراجنسی گرایش جنسی دخیل نمیباشد ولی در همجنسگرایی علت مبادرت به تطبیق جزئی انگیزه جنسی است که با مطابقت کلی انگیزه جنسی معدوم میگردد و یا ضعیف میشود و همنجسگرایی در فرد فروکش میکند ، لذا جریان لوطیسم راه چاره ای جزء فتوای عمل تطبیق جنس خرد و نه کلان را نداشت تا بتواند همجنسگرایی را در غالب تراجنسی تسهیل و اشاعه دهد ولی غافل از اینکه تراجنسی تطبیق کلان را بواسطه جنسیت صفر یا یکی اقتضاء دارد و با تطبیق جنس خُرد دیگر تراجنسی نخواهد بود تراجنسیتی خواهد شد.

به ترجمانی دیگر معیار تشخیص تراجنسی با همجنسگرایی مطابقت جنسیت ظاهری و جنس بیلوژیکی با جنسیت باطنی خواهد بود که غایت اقدام تراجنسی مطابقت کامل است ولی در همجنسگراهای خود تراجنسی پندار منجر به مطابقت خُرد خواهد شد. چرا اینگونه میشود در نفس الامر ، چون که همجنسگراهای خود تراجنسی پندار انگیزه جنسیتی ندارند بلکه انگیزه جنسی دارند که حفظ دستگاه جنسی سالم شرط لازم التذاد جنسی است.

اقدام به مطابقتهای جنسیت ظاهری در حد حداقلات از جمله پوشش متناظر با جنسیت باطنی مسیر انکار وابستگی آشکار سازی جنسیت باطنی به نشانگان بلوغ جنسی را مسدود کرده است.

  • مانی هستم ترنسکشوال پندارِ قربانی جریان فرومایه همجنسگرایی ، مبدل گشته به لیدی بوی بواسطه حب وطی و نه ملال جنسیت صفر یا یکی با جنس ناسازگار.





lgbtترنسکشوالهمجنسگراییتراجنسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید