قدرت مشروع یا مشروعیت سیاسی چیست؟
چه چیزی یا چه کسی حق حاکمیت را به حاکم اعطا میکند؟
چگونه حکومتی مشروع تلقی میشود؟
افلاطون دانش و حکمت را سرچشمۀ مشروعیت حاکمان تلقی میکند.
برخی دیگر قدرت را مبنای مشروعیت و اقتدار حاکم میدانند.
برخی وراثت و خون اشرافی را مرجع مشروعیت میانگارند.
در نظامهای سکولار و غیر دینی بهویژه در حکومتهای دمکراتیک، خاستگاه مشروعیت برگرفته از پذیرش و رای مردم به صورت عقلانی و بر مبنای قانون است.
مشروعیت جدای از پذیرش نیست. هر حکومت مشروعی از پذیرش مردمی برخوردار خواهد بود و هر حکومت پذیرفته شدهای مشروع خواهد بود.
اما در برخی دیگر از اشکال حکومت خاستگاه مشروعیت چیزی بیش از پذیرش و رای مردم است.
در این نظامها مسئلۀ مشروعیت حکومت را از پذیرش و رای مردم منفک کردهاند.
به عنوان مثال در حکومتهای دینی و حکومتهای پادشاهی اگر مردم حاکم یا شاه را نپذیرند، همچنان حکومت او مشروع تلقی میشود ولی گفته میشود مقبولیت و پشتوانۀ مردمی ندارد.
و یا اگر شخصی که مقبولیت و پشتوانۀ مردمی دارد جایگزین حاکم شود گفته خواهد شد حکومت او غصبی است و مشروعیت ندارد.
مشروعیت پاسخی به این پرسش است که به چه دلیل عدهای از انسانها حق فرمانروایی دارند و دیگران وظیفۀ اطاعت. (فیرحی، ۱۳۹۸، ۲۱)
مشروعیت ملایمکننده و تلطیفکنندۀ قدرت و حاکمیت است. به این معنا که حکم سیاست را به راحتی و بدون مانع پذیرفتنی میکند.
مشروعیت بهمعنای قانونیبودن یا طبق قانون بودن است.
سیسرون این واژه را برای بیان قانونیبودن قدرت بهکار برد. بعدها واژهٔ مشروعیت در اشاره به روشهای سنتی، اصول قانون اساسی و انطباق با سنتها بهکار برده شد.
پس از آن، عنصر «رضایت» نیز به معنای آن افزوده شد و رضایت، پایه و اساس فرمانروایی مشروع دانسته شد.
مشهورترین بحث دربارۀ مشروعیت را باید در آثار ماکس وبر یافت. وبر مفهوم مشروعیت را بهصورت مفهومی عام بیان میکند، به عقیدۀ او مشروعیت بر «باور» مبتنی است و از مردم اطاعت میطلبد، قدرت فقط وقتی موثر است که مشروع بوده باشد. (عالم، ۱۳۷۳، ۱۰۵)
ماکس وبر در سخنرانیاش در خصوص (سیاست به مثابه نوعی حرفه) وادار میشود این سوال جهتدار را مطرح کند: «چه وقت و چرا مردم اطاعت میکنند؟» و خود به شرح بعضی از پاسخهای آن میپردازد:
... زنجیرۀ علّیای که از فرمان به واقعیت عملی اطاعت کشیده میشود ممکن است کاملاً متغیر باشد. به لحاظ روانشناسی ممکن است تاثیر فرمانبردارن از طریق همدلی یا از طریق ترغیب یا بحث عقلانی از طریق ترکیبی از این سه نوع اصل تاثیر شخص بر دیگری حاصل میشود. (پارکین، ماکس وبر،۱۱۲)
از نظر وبر سه نوع فراگیر اطاعت در اینجا معرفی میشود؛ همدلی، الهام و پذیرش بحث عقلانی. همۀ حکومتها میکوشند نشان دهند که اقداماتشان مشروع و بنابراین بر مردم الزامی است. رهبر نظامی هم که کودتا میکند و قدرت را قبضه مینماید، میکوشد قابلیت توجیه یا درستی اخلاق عمل خود را نشان دهد.
وبر آگاه بود که تاریخ نظام سیاسی دقیقاً شرح دلبستگیهایی نیست که زیر دستان به اربابان خود نشان میدهند. به این معنا که حکومتها نمیتوانند با زور تنها باقی بمانند بلکه درجهای از حمایت اخلاقی از پایین برای بقای درازمدت هر نظام اقتداری ضروری است.
در واقع او میگوید که « اعمال مداوم هر سلطهای... » همواره مستلزم نوعی دعوی ثمربخش مشروعیت است...
این دعاوی مشروعیت بر سه نوع کلیاند (منابع مشروعیت از دیدگاه ماکس وبر):
—سنتی
—کاریزمایی
—قانون عقلایی
وبر اینها را «سه توجیه درونی» یا «مشروعسازیهای اصل سلطه» میداند.
—سلطه سنتی بر توسل به تقدس آداب و سنن بسیار کهن تکیه دارد. این آن نوع سلطهای است که رییس خانواده، ریشسفیدان قبیله و امثال آنها اعمال میکنند.
—سلطۀ کاریزمایی بر کشش شخصیتی قهرمان، کسی که برخوردار از موهبت الهی است تکیه دارد. پیامبران، قدّیسان و رهبران انقلابی مثالهای متعارف آناند.
—سلطۀ قانونیـعقلانی بر توسل به درستی قواعد و مقررات رسماً مصوب متکی است.
(پارکین، ماکس وبر، ۱۰۹)
مفهوم مشروعیت در نظریۀ جدید سیاسی جایگاه مهمی پیدا کرد. اگرچه ریشههای این مفهوم را در نوشتۀ افلاطون میتوان دید که اندیشۀ عدل را در کتاب جمهور خود به صراحت توضیح داد. اما متفکران جدید سیاسی آن را بهطور منظم بیان کردهاند.
در هر حال دولتها همواره در تلاشاند تا اقدامات و سیاستهای خود را در پوششی زیبا و مورد پسند ارائه نمایند و از هر سه منابع مشروعیت بهره برداری کنند و ای بسا به دنبال منابع جدید کسب مشروعیت باشند تا هر چه بیشتر دوام بیاورند.
و در این میان بهخصوص در جوامع سنتیتر مثل جامعۀ ما بهدنبال بهرهگیری از آیینهای ملی و باستانی-اسطورهای، مناسک مذهبی، سنتهای مردمی و بهطور کلی هرچه مورد اقبال عمومی مردم باشد، هستند تا پذیرش سیاستهای آنها از سوی مردم با سهولت انجام گیرد و این پذیرش موجب افزایش اقتدار و مشروعیت آنها شود.
.