کتاب اوضاع خیلی خراب است با عنوان فرعی کتابی درباره امید نوشتهی مارک منسن و ترجمهی سمانه پرهیزکاری توسط نشر ملیکان در سال ۹۸ به چاپ رسید.
نمیدانم شما هم از این عادت ها دارید که موقع خواندن کتاب زیر نکاتی که از نظرتان مهم است خط بکشید، اگر از این دسته هستید مطمئن باشید موقع خواندن این کتاب قلم از دستتان نمیافتد چرا که هر جملهی این کتاب عمیق، پر مفهوم و تاثیرگذار است.
مارک منسن (نویسندهی کتاب پرفروش هنر ظریف رهایی از دغدغهها) با طنزی گزنده واقعیت را به رخمان میکشد و در این کتاب تمرکز خود را بر امید میگذارد و به این سوال پاسخ میدهد که چگونه میتوان در عصر ناامیدی، امیدوار بود؟ و تلاش میکند معنای جدیدی از امیدواری به مخاطب دهد. در جایی از کتاب آمده: هرچه اوضاع بهتر میشود به نظر میرسد ناامیدتر میشویم این تناقضِ پیشرفت است. ایدهی نویسنده دربارهی امید، امیدی واهی نیست که به اتفاقات دنیا وابسته باشد. بلکه امیدی واقعبینانه است که تمام تلخهای دنیا رو میبیند و با این وجود توصیه به امید میکند که هر انسان خودش باید انسان بهتری باشد حتی بهتر از روز قبل..
این کتاب که جزو دسته بندی کتاب های خودیاری محسوب میشود به نکات دیگری نیز میپردازد. در بخش اول که امید نام دارد دربارهی ذهن عاطفی و ذهن عقلانی صحبت میکند و تفاوتهای آن را برمیشمارد. با اینکه نویسنده از هر دری سخن میگوید و موضوعات هر فصل خیلی بهم مرتبط نیستند اما همهی اینها تلاشی است برای شناخت ریشهای امید از دوران گذشته
در بخش دوم کتاب که اوضاع خیلی خراب است نام دارد نویسنده با استناد به آرای فیلسوفان بزرگی چون افلاطون، نیچه و کانت علاوه بر تشریح نظراتشان به زبان ساده تعریفی که امروزه ما از مفاهیمی چون آزادی، شادی، امید و.. داریم را به چالش میکشد و همچنین به پیشبینی آینده اداره جهان توسط هوش مصنوعی میپردازد. که میتواند در عین امیدوار بودن خیلی هم ترسناک باشد. هوشی که قرار است ما را اداره کند آیا به مرور جای ما را نمیگیرد، همینطور که امروزه شبکه های اجتماعی ما را کنترل میکند تا ما آنها را در آینده قرار است این هوش به کجا کشیده شود و آیا محدودیتی برایش قائل خواهیم بود یا میکشیم هرجا که خاطرخواه اوست؟ این نگرانی همیشه با انسان بوده و هست اما اینکه چقدر به عمل منتج شود مهم است، باری چنان دلباخته این هوش مصنوعی شده ایم که گاهی عیبهایش را نادیده میگیریم حالا وقت آن است که با نگاه واقع بینانهتری به سراغ ان برویم و معایب و مزایایش را باهم ببینیم. با این نگاه میتوان به آیندهی بشریت نیز امیدوار بود.
شاید فکر کنید فصلها خیلی باهم ارتباطی ندارند، باید بگویم که درست فکر میکنید، فصل ها شاید خیلی باهم ارتباط نداشته باشند ولی در پایان کتاب به این نتیجه میرسیم که تا فصل اول را نپذیری(خراب بودن اوضاع جهان) امیدی و گشایشی اتفاق نمیافتد. این پذیرفتن خودش یک مرحله محسوب میشود.
نویسنده قرار نیست چیز جدیدی به شما یاد دهد، بلکه فقط میخواهد مفاهیمی که مثل امید و زندگی که چون در زندگی خیلی تکرار شده و به یک مفهوم نخنما تبدیل شده از آن تعریف جدید و مصداق این روزهایمان ارائه میدهد تا جایی که خواننده آن را با تمام جزئیاتش درک و لمس میکند خواندن چندبارهی این کتاب برای امیدوار بودن در دنیایی که نا امیدی احاطهمان کرده پیشنهاد میشود.