جناب نصرالله مرادیانی در ابتدای همه ی کتابهای #نشر_بیدگل توضیح میدن که هدف از ترجمه ی کتابها در این انتشارات، ترجمه ی آثاری از کشورها، فرهنگها و زبانهای مختلف دنیاست. طوری که
کتابخوان ایرانی هم بتونه با همه ی فرهنگها آشنا بشه.
?از ماگداسابو چندتا کتاب خوندم و در دم عشق در یک نگاه اتفاق افتاد.
هرچند نویسنده ی این چند سطر یعنی سیرانوش خانم کلا معتاده. از کلاس دوم دبستان که داستان خوندن را شروع کرده، حتی یک روز هم اتفاق نیفتاده چند صفحه ای کتاب نخونه. خب برای یه همچین معتادی که چهل ساله کارش از کشیدن و تزریق کردن و انواع مدلهای اعتیاد به کتاب گذشته، دیگه راه حلی هست؟ ولش کنین به امان خدا
?چهل ساله با کتابها سفر می کنم از فرانسه به روسیه، از ایتالیا به امریکا با گابریل گارسیا مارکز به صد سال تنهایی بشر می اندیشم. فرقی نداره با آلپاسدس پدس یا دولت آبادی یا جلال نازنین یا میخاییل شولوخوف که مرا به دُن آرام دعوت کرد یا همین #ماگدا_سودا، هیچ فرقی نداره.
?به تئاتر هملت میروم بارها با روایات مختلف، به اپرا می روم شبهای زمستانی و تابستانی با لباس شب و کلاهی پَردار، با رت باتلر عاشق اسکارلت اوهارا میشم، یک پنجشنبه جمعه تعطیلم را با پروفسور پنین #ناباکوف از روسیه به امریکا مهاجرت می کنم، جان شیفته ی من معتاد #جان_شیفته میشه و بعد از چهل سال عشقبازی با کلمات ، وقتی برای بار سوم کتابهای اروین یالوم را می خونم، مست و سرگشته میشم.
?چیز جالبی که یاد گرفتم اینه که انسان، انسانه. خواه در قطب شمال باشه، یا کویرلوت، در آمریکای مرکزی یا لاتین یا پِرو، محل جغرافیاییش هر جا می تونه باشه ، ولی غم، در مرد در زن به یک شکل خودشو نشون میده، تعصبات، در همه کره خاکی یکسان عمل می کنه و عملکرد اشک در انسان درهمه کره ی خاکی یکسانه.
?حالا اینقدر پرگویی کردم که بگم کتابای ماگداسابو را بخونین و ممنون آقای مرادیان.
?به نظرتون مرا از این اعتیاد شیرین خلاصی هست؟ و اصلا چرا خلاصی. دوست دارم معتادترین به کتاب باشم.
?بوی کاغذ کتاب را تابحال به مشام کشیده ای؟
?بهترین دوست زندگیم کتاب بود، آموخت مرا بی قضاوت، حرف زد با من بی متلک، مرا به سفر برد بی خستگی.بهترین دوستت کیست؟
?"و این جهان پر از صدای پاهای حرکت مردمی است که همچنان که تو را می بوسند،در ذهن خود طناب دار تو را می بافند..." #فروغ